کلمه جو
صفحه اصلی

recriminate


معنی : اتهام متقابل وارد کردن، دعوای متقابل طرح کردن، دوباره متهم ساختن
معانی دیگر : تهمت متقابل زدن

انگلیسی به فارسی

اتهام متقابل وارد کردن، دعوای متقابل طرح کردن،دوباره متهم ساختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: recriminates, recriminating, recriminated
• : تعریف: to react to an accusation with a countercharge.
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: recriminative (adj.), recriminatory (adj.), recrimination (n.), recriminator (n.)
• : تعریف: to respond to an accusation by countercharging (the original accuser).

• make a countercharge against an accuser

مترادف و متضاد

اتهام متقابل وارد کردن (فعل)
recriminate

دعوای متقابل طرح کردن (فعل)
recriminate

دوباره متهم ساختن (فعل)
recriminate

جملات نمونه

1. It's natural to recriminate against someone who has tried to put the blame on you.
[ترجمه ترگمان]طبیعیه که بر ضد کسی که سعی کرده تقصیر تو رو بندازه گردن تو
[ترجمه گوگل]طبیعی است که علیه کسی که سعی کرده است به شما سرزنش کند، عذرخواهی کند

2. He recriminated against the owner of the car who charged him with stealing.
[ترجمه ترگمان]او با صاحب اتومبیل که او را به دزدی متهم کرده بود مخالف بود
[ترجمه گوگل]او علیه صاحب ماشین سوگند یاد کرد که او را سرقت کرد

3. He recriminated against his employers for dismissal.
[ترجمه ترگمان]او علیه کارفرمایان خود به خاطر اخراج مخالفت کرد
[ترجمه گوگل]او علیه کارفرمایان خود برای اخراج به قتل رسید

4. I'm certain I should recriminate, and God knows where we should end!
[ترجمه ترگمان]من مطمئنم که باید بروم و خدا می داند که ما باید به کجا برویم!
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که من باید متهم شود، و خدا می داند کجا باید پایان یابد

5. The sapling still didn't recriminate to him.
[ترجمه ترگمان]شاخه درخت هنوز به او نزدیک نشده بود
[ترجمه گوگل]نهال هنوز به او تجاوز نمی کند

6. "The recriminate on agricultural director horse:" The data of our grain increase production and statistical bureau had been been opposite.
[ترجمه ترگمان]\"The بر روی اسب کارگردان بخش کشاورزی:\" داده های تولید غلات ما افزایش یافت و دفتر آماری در مقابل آن قرار گرفت \"
[ترجمه گوگل]'متخلف بر اسب کارگر کشاورزی' اطلاعات مربوط به افزایش تولید دانه و اداره آمار ما مخالف بوده است

7. We can recriminate for a few episodes, their offside goal, Seedorf's free kick on the crossbar, there are a few regrets.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم برای چند قسمت بازی کنیم، هدف offside آن ها، ضربه آزاد Seedorf به دروازه، چند تاسف است
[ترجمه گوگل]ما می توانیم برای چند قسمت متهم، هدف خارج از خانه، ضربه آزاد Seedorf در crossbar، چند ناراحتی وجود دارد

8. They criticized him that he often told lies,and he recriminated by saying that anyone living in the world had told lies.
[ترجمه ترگمان]آن ها از او انتقاد کردند که اغلب دروغ می گوید و با گفتن این که هر کسی که در دنیا زندگی می کند دروغ گفته است
[ترجمه گوگل]آنها از او انتقاد کردند که او اغلب به دروغ گفته است و او با بیان اینکه هر کسی که در دنیا زندگی می کند دروغ گفته است، به قتل رسید

9. Besides, he might come and begin a string of abuse or complainings; I'm certain I should recriminate, and God knows where we should end!
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، ممکن است او بیاید و یک رشته abuse یا complainings را شروع کند؛ من مطمئنم که باید بروم و خدا می داند که ما باید به کجا برویم!
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او ممکن است یک رشته سوء استفاده یا شکایت را شروع کند؛ من مطمئن هستم که من باید متهم شود، و خدا می داند کجا باید پایان یابد


کلمات دیگر: