1. to be saved you must rectify your life
برای رستگار شدن باید زندگی خودت را اصلاح کنی.
2. the armed forces were sent in to rectify the situation
نیروی مسلح را برای سروسامان دادن به اوضاع گسیل داشتند.
3. You should rectify your error before it is too late.
[ترجمه ترگمان]تو باید قبل از اینکه خیلی دیر بشه اشتباه تو رو جبران کنی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه دیر شود، باید خطای خود را اصلاح کنید
4. I did my best to rectify the situation, but the damage was already done.
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که کردم این بود که موقعیت را درست کنم، اما این آسیب تا حالا به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]من بهترین کارم را برای اصلاح وضعیت انجام دادم، اما آسیب قبلا انجام شده است
5. Only an act of Congress could rectify the situation.
[ترجمه ترگمان]تنها یک اقدام کنگره می تواند این وضعیت را اصلاح کند
[ترجمه گوگل]فقط یک کنگره می تواند وضعیت را اصلاح کند
6. The local government was taking emergency measures to rectify the state of chaos.
[ترجمه ترگمان]دولت محلی در حال انجام اقدامات اضطراری برای اصلاح وضعیت هرج و مرج است
[ترجمه گوگل]دولت محلی اقدامات اضطراری را برای اصلاح وضعیت هرج و مرج انجام داده است
7. Every effort is made to rectify any errors/mistakes before the book is printed.
[ترجمه ترگمان]هر تلاش برای اصلاح هر گونه خطا \/ اشتباه قبل از چاپ کتاب انجام می شود
[ترجمه گوگل]هر تلاش برای اصلاح خطاها / اشتباهات قبل از چاپ کتاب انجام شده است
8. Diodes are electronic devices which rectify alternating current to direct current.
[ترجمه ترگمان]diodes ابزارهای الکترونیکی هستند که جریان متناوب را به جریان مستقیم اصلاح می کنند
[ترجمه گوگل]دیودها دستگاه های الکترونیکی هستند که جریان متناوب را به جریان مستقیم ترمیم می کنند
9. The first is an attempt to rectify Realism's inability to deal with economic issues.
[ترجمه ترگمان]اولین تلاش، تلاش برای اصلاح عدم توانایی Realism در مقابله با مسائل اقتصادی است
[ترجمه گوگل]اولین تلاش برای اصلاح ناتوانی رئالیسم برای مقابله با مسائل اقتصادی است
10. Kindly rectify this as soon as possible and consult Betty Syrett if you have any doubts or queries on the subject.
[ترجمه ترگمان]لطفا هر چه زودتر این را اصلاح کنید و اگر در مورد این موضوع شک یا پرس و جو دارید با بتی Syrett مشورت کنید
[ترجمه گوگل]لطفا این را در اسرع وقت تصحیح کنید و بتی سیرت را در صورت شک و تردید در مورد این موضوع بپرسید
11. Its purpose was to rectify an accumulated error between the solar and calendar years since the modifications introduced by Augustus.
[ترجمه ترگمان]هدف آن اصلاح یک خطای انباشته بین سال های شمسی و تقویم از زمان اعمال اصلاحات انجام شده توسط آوگوستوس بود
[ترجمه گوگل]هدف آن اصلاح یک خطای انباشته بین سال های خورشیدی و سال های تقویم از زمان تغییرات ارائه شده توسط آگوستوس بود
12. Take action immediately to rectify the problem at source.
[ترجمه ترگمان]فورا دست به کار شوید تا مشکل را به منبع حل کنید
[ترجمه گوگل]بلافاصله اقدام کنید تا مشکل را در منبع حل کنید
13. I hope that he will help to rectify that situation.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم او به اصلاح این وضعیت کمک کند
[ترجمه گوگل]امیدوارم که او به بهبود این وضعیت کمک کند
14. You can manually rectify mistakes or ask the program to search the dictionary and list the probable corrections.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به طور دستی اشتباه ات را اصلاح کنید و یا از برنامه بخواهید تا فرهنگ لغت را جستجو کرده و اشتباه ات احتمالی را فهرست کند
[ترجمه گوگل]شما می توانید به صورت دستی تصحیح اشتباهات یا درخواست برنامه را برای جستجوی فرهنگ لغت و لیست اصلاحات احتمالی
15. A re-start appeared to rectify these problems.
[ترجمه ترگمان]دوباره شروع به اصلاح این مشکلات شد
[ترجمه گوگل]به نظر میرسد دوباره شروع به حل این مشکلات کرد