کلمه جو
صفحه اصلی

schism


معنی : جدایی، تفرقه، اختلاف، انفصال، شقاق، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا
معانی دیگر : (به ویژه در مذهب) شقاق، نفاق، دودستگی، منافقه، منافقت، تفرقه افکنی، schismatism جدایی

انگلیسی به فارسی

( schismatism ) جدایی، شقاق، انفصال، اختلاف، ایجادجدایی، تفرقه، اختلاف و تفرقه درکلیسا


شقاق، تفرقه، اختلاف، جدایی، انفصال، ایجاد جدایی، اختلاف و تفرقه در کلیسا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a division into factions with opposing beliefs, esp. in a Christian church.
متضاد: compromise

- The eleventh century schism divided the Christian Church into what became the Eastern Orthodox Church and the Roman Catholic Church.
[ترجمه ترگمان] سده یازدهم کلیسای مسیحی را به کلیسای ارتدوکس شرقی و کلیسای کاتولیک روم تقسیم کرد
[ترجمه گوگل] سقوط قرن یازدهم کلیسای مسیحی را به کلیسای ارتدوکس شرقی و کلیسای کاتولیک رومی تبدیل کرد

• division into two factions, separation into opposing parties
when schism or a schism happens, a group or organization divides into two groups as a result of differences in thinking and beliefs; a formal word.

مترادف و متضاد

جدایی (اسم)
abscission, separation, divorce, segregation, breakaway, rupture, dissociation, gulf, schism, divorcement, schismatism, disjunction, disunion, seclusion, sequestrum, severance

تفرقه (اسم)
division, concision, schism, divorcement, schismatism, scissoring, sequestration, deployment

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

انفصال (اسم)
secession, separation, discharge, discontinuity, schism, schismatism, disjunction, extrusion, disunion, retirement

شقاق (اسم)
schism, schismatism, dissension

ایجاد جدایی (اسم)
schism, schismatism

اختلاف و تفرقه در کلیسا (اسم)
schism, schismatism

separation


Synonyms: alienation, break, breakup, difference, disagreement, discord, dissension, disunion, division, divorce, faction, fissure, fracture, gap, parting, rift, rupture, secession, splinter group, split


جملات نمونه

1. Much of the blame for the schism is generally attributed to Nikon, the overbearing prelate elevated to the Patriarchate in 165
[ترجمه ترگمان]بیشتر موارد سرزنش ناشی از اختلاف عموما به نیکون نسبت داده می شود، یک روحانی بزرگ که در ۱۶۵ مورد به سمت اسقفی اعظم منصوب شده است
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات تقصیر به طور کلی به نیکون مربوط می شود، که در سال 165 میلادی به پاتریارکت

2. There is a very real schism in the motorcycling community between people who ride Harleys and those who don't.
[ترجمه ترگمان]یک تفرقه بسیار واقعی در جامعه موتورسواری بین افرادی وجود دارد که دوچرخه سواری می کنند و کسانی که این کار را نمی کنند
[ترجمه گوگل]در میان انجمن های موتورسیکلت بین افرادی که به Harleys رانندگی می کنند و کسانی که نمی کنند، یک شبیه سازی بسیار واقعی وجود دارد

3. However, an anticipated schism in party ranks failed to materialize.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک تفرقه پیش بینی شده در صفوف حزب نتوانست تحقق یابد
[ترجمه گوگل]با این حال، شکاف پیش بینی شده در صفوف حزب ناکام ماند

4. Worse, because once again the great racial schism in this country has been laid bare.
[ترجمه ترگمان]بدتر از همه، زیرا یک بار دیگر از این کشور که این کشور ما را به هم پیوند می دهد لخت شده است
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، چون یک بار دیگر شکاف نژادی بزرگ در این کشور لخت شده است

5. There was now schism in Cologne as well as Mainz.
[ترجمه ترگمان]اینک تفرقه در کولونی و ماینتس وجود داشت
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در کلن و همچنین در مینز، وجود دارد

6. Gradually I adjusted to the inner schism.
[ترجمه ترگمان]به تدریج با تفرقه درونی آشنا شدم
[ترجمه گوگل]به تدریج به انحطاط درونی تعدیل شدم

7. The issues on which the schism turned have often seemed to Western scholars so insignificant as to be almost laughable.
[ترجمه ترگمان]موضوعاتی که در آن ها تفرقه باعث شد اندیشمندان غربی آن قدر ناچیز جلوه کنند که به نظر خنده دار نمی رسید
[ترجمه گوگل]مسائلی که در آن اغتشاش تبدیل شده است اغلب به عنوان محققان غربی به نظر می رسد که تقریبا خنده دار است

8. The Schism, we may say, tragically helped to polarise increasingly strong nationalist attitudes towards the war.
[ترجمه ترگمان]ممکن است بگوییم که دودستگی به طور غم انگیزی باعث ایجاد نگرش های ملی گرایانه قوی نسبت به جنگ شده است
[ترجمه گوگل]ما می توانیم بگوئیم اسکیز، به طور غم انگیز کمک کرده است تا نگرش های ناسیونالیستی به طور فزاینده ای قوی را نسبت به جنگ متمرکز سازد

9. The Labour Party, riven by schism and self-doubt, seemed in long-term, inexorable decline, for sociological as well as ideological reasons.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر، که با اختلاف و self از هم پاشید، به دلایل ایدئولوژیک، و به دلایل ایدئولوژیک، در دوران بلند مدت به نظر رسید
[ترجمه گوگل]حزب کارگر، به علت انحصارگرایی و شک و تردید خود، به علت جامعه شناختی و همچنین دلایل ایدئولوژیک، به نظر می رسد در یک درازمدت و ناگهانی بی نظیر است

10. It seems that there is a schism in the ruling party over the plan.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک تفرقه در حزب حاکم بر سر این طرح وجود دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که در حزب حاکم در این طرح رکود وجود داشته باشد

11. It is a schism which may have contributed to the stalled development of GaAs as an alternative in digital technology.
[ترجمه ترگمان]این یک انشعاب است که ممکن است منجر به توسعه stalled GaAs به عنوان جایگزینی در فن آوری دیجیتال شود
[ترجمه گوگل]این یک انحراف است که ممکن است به توسعه متوقف شده GaAs به عنوان یک جایگزین در تکنولوژی دیجیتال کمک کرده است

12. The letter provided further evidence of the widening schism between the church and Downing Street.
[ترجمه ترگمان]این نامه حاوی شواهد بیشتری در مورد جدایی فزاینده بین کلیسا و خیابان داونینگ بود
[ترجمه گوگل]این نامه شواهد بیشتری را درباره شیوع گسترده بین کلیسا و Downing Street ارائه کرد

13. In 1378 a schism, occasioned by a double election to the papacy, split the western Church.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۳۷۸، به علت اختلاف دو جانبه با دستگاه پاپی، کلیسای غربی را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1378، شیخ، ناشی از انتخاب های دوگانه به پاپ، کلیسای غربی را تقسیم کرد

14. In 182 a fierce schism had shaken the Quaker community.
[ترجمه ترگمان]این مساله که ما را به کلی از هم جدا کرده بود، جامعه کوی کر را از هم جدا کرده بود
[ترجمه گوگل]در سال 182، یک انفجار شدید جامعه کوکاکر را لرزاند

پیشنهاد کاربران

اختلاف سلیقه ( مذهب بیشتر )
که باعث جدایی یا نفاق میشود.

اختلاف
doctrinal schism = اختلاف عقیدتی

دور افتادگی. .



کلمات دیگر: