کلمه جو
صفحه اصلی

patrolman


معنی : پلیس گشتی، گشتی
معانی دیگر : (پلیس) مامور گشت، پاسبان محل

انگلیسی به فارسی

پلیس گشتی، گشتی


گشت ارشاد، گشتی، پلیس گشتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: patrolmen
• : تعریف: a male police officer or guard assigned to patrol a particular route or area.

• policeman; one who makes a reconnaissance tour, one who scouts
in american english, a patrolman is a uniformed policeman who patrols a particular area.
in british english, a patrolman is a person employed by a motorists' association to assist motorists when their cars break down.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پلیس گشت

مترادف و متضاد

پلیس گشتی (اسم)
flatfoot, patrolman

گشتی (اسم)
patrol, patrolman, runner

جملات نمونه

1. The patrolman signalled for her to stop.
[ترجمه پریا] پلیس گشت به او اشاره کرد که بیاست
[ترجمه ترگمان]پلیس گشتی اشاره کرد که بایستد
[ترجمه گوگل]گشت زنی برای او متوقف شد

2. Go and ask the patrolman - he'll direct you to the freeway.
[ترجمه امیر] برو و از مامور گشت بپرس - او شما را به اتوبان هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]برو و از پلیس گشتی بپرس - او تو را به بزرگراه راهنمایی می کند
[ترجمه گوگل]برو و از گشت زنی بپرس - او را به اتوبان هدایت خواهم کرد

3. When a patrolman struck a bystander ith a billy club, the crowd began throwing objects at the police.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک گشتی به یک تماشاچی با یک باشگاه بیلی برخورد کرد، مردم شروع به پرت کردن اشیا به سمت پلیس کردند
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک گشت زنی یک پیشگام یک باشگاه بیلی داشت، جمعیت شروع به پرتاب اشیاء در پلیس کردند

4. McCluskey told his patrolman clerk where he would be if he was needed.
[ترجمه ترگمان]McCluskey به منشی پلیس او گفت که اگر به او احتیاج داشته باشد چه خواهد شد
[ترجمه گوگل]McCluskey به کارمند گشت زنی گفت که در آن او خواهد بود اگر او مورد نیاز بود

5. The highway patrolman waved us to a stop.
[ترجمه ترگمان]پلیس گشتی سر ما را برای توقف تکان داد
[ترجمه گوگل]گشت زنی بزرگراه ما را متوقف کرد

6. The patrolman signaled for the speeding driver to pull over.
[ترجمه ترگمان]پلیس گشتی علامت داد که راننده با سرعت حرکت می کند
[ترجمه گوگل]گشت زنی به سرعت درایور را به جلو کشید

7. The now - irate patrolman asked me why I wouldn't delete the picture.
[ترجمه ترگمان]حالا پلیس خشمگین از من پرسید چرا این تصویر را حذف نمی کنم
[ترجمه گوگل]گشت زنی در حال حاضر از من پرسید چرا من عکس را حذف نمی کنم

8. The patrolman signed for them to halt.
[ترجمه ترگمان]پلیس گشتی که برای متوقف ساختن آن ها امضا کرده بود
[ترجمه گوگل]گشت زنی برای آنها متوقف شد

9. Patrolman Jones is at the scene of the accident.
[ترجمه ترگمان]patrolman جونز در صحنه تصادف است
[ترجمه گوگل]پاتریس جونز در صحنه حادثه قرار دارد

10. A police patrolman of the local force handed him a ticket a summons to traffic court.
[ترجمه ترگمان]یک مامور پلیس از نیروهای محلی یک جریمه را به دادگاه راهنمایی تحویل داد
[ترجمه گوگل]یک گارد ملی پلیس محلی، یک بلیط به دادگاه ترافیکی داد

11. The highway patrolman waved us to stop.
[ترجمه ترگمان]جاده پلیسی بود که ما را برای توقف تکان داد
[ترجمه گوگل]گشتزنی بزرگراه ما را متوقف کرد

12. The honest policemen were distinguished by their rank, which was seldom above patrolman.
[ترجمه ترگمان]افراد پلیس شریف از لحاظ مقام و مقامی که به ندرت از سوی نیروهای گشتی به شمار می رفت، متمایز می شدند
[ترجمه گوگل]پلیس صادقانه با رتبه خود، که به ندرت بالای سرباز بود، متمایز بود

13. The Watts riot in Los Angeles in August 1965 exploded when a highway patrolman stopped an apparently intoxicated black man for speeding.
[ترجمه ترگمان]شورش Watts در ماه اوت سال ۱۹۶۵ در لس آنجلس زمانی منفجر شد که یک مامور پلیس یک مرد سیاه که ظاهرا مست بود را به خاطر سرعت زیاد متوقف کرد
[ترجمه گوگل]شورش وات در لس آنجلس در اوت سال 1965 منفجر شد، هنگامی که یک گشت زنی بزرگراه یک مرد سیاه پوست ظاهرا مرطوب را برای سرعت بخشیدن متوقف کرد

14. She used to be a typist and is married to a car patrolman on shift work.
[ترجمه ترگمان]او قبلا ماشین نویس همه کاره بود و با یک گشتی پلیس در محل کار شیفت کار می کرد
[ترجمه گوگل]او بعنوان تایپیست استفاده می شود و با یک گشت زنی ماشین در محل کار تغییر یافته است

پیشنهاد کاربران

پلیس گشتی

patrolman ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: راهبان
تعریف: فردی که بازرسی و نظارت بر بخشی از خط را برعهده دارد


کلمات دیگر: