کلمه جو
صفحه اصلی

quantification


معنی : تعریف، تعیین خاصیت، معرفی عناصر یک جسم
معانی دیگر : معرفی عناصر یک جسم، تعریف، تعیین خاصیت

انگلیسی به فارسی

معرفی عناصر یک جسم، تعریف، تعیین خاصیت


چندی‌نمایی، کمی کردن


مقدار سنجی، تعریف، تعیین خاصیت، معرفی عناصر یک جسم


دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تسویر

مترادف و متضاد

تعریف (اسم)
praise, description, explanation, compliment, portrayal, circumscription, definition, quantification, portraiture

تعیین خاصیت (اسم)
quantification

معرفی عناصر یک جسم (اسم)
quantification

جملات نمونه

1. Others are more susceptible to attempts at quantification.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر نسبت به تلاش در تعیین کمیت، آسیب پذیر هستند
[ترجمه گوگل]دیگران بیشتر به تلاش برای اندازه گیری حساس هستند

2. Statistics grapples with the quantification of such nebulous concepts as probability, certainty and error.
[ترجمه ترگمان]آمار با the مفاهیم nebulous به عنوان احتمال، قطعیت و خطا دست و پنجه نرم می کند
[ترجمه گوگل]آمار با محاسبه چنین مفاهیم مبهم به عنوان احتمال، اطمینان و خطا چسبیده است

3. The use of quantification in studies of crime tends to obscure this diversity.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کمی سازی در مطالعات جرم، این تنوع را مبهم می کند
[ترجمه گوگل]استفاده از مقدار سنجی در مطالعات جرم تمایل به مبهم شدن این تنوع دارد

4. Quantification of these interactions is essential for a proper discussion of the intestinal effects of dietary calcium and phosphate.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این تعاملات برای یک بحث مناسب در مورد اثرات روده ای کلسیم و فسفات ضروری است
[ترجمه گوگل]اندازه گیری این تعاملات برای بحث مناسب در مورد اثرات روده از کلسیم و فسفات در رژیم غذایی ضروری است

5. However, a quantification of this factor in numbers of volumes or in cost is extremely difficult to achieve.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تعیین کمی سازی این عامل در تعداد حجم و یا در هزینه ها بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]با این حال، مقدار کمی از این عامل در تعداد حجم و یا در هزینه بسیار دشوار است برای رسیدن به

6. The Rules of Court provide machinery for the quantification.
[ترجمه ترگمان]قوانین دادگاه برای تعیین کمی سازی، ماشین آلات فراهم می کنند
[ترجمه گوگل]قوانین دادگاه ماشین آلات برای اندازه گیری را فراهم می کند

7. Quantification procedures for micro and trace analysis as well as for surface and thin film analysis are summarized.
[ترجمه ترگمان]روش های Quantification برای تحلیل ریز و ردیابی و نیز برای تحلیل سطح و لایه های نازک به طور خلاصه ارائه شده است
[ترجمه گوگل]روش های اندازه گیری برای تجزیه و تحلیل میکرو و ردیابی و همچنین تجزیه و تحلیل فیلم سطح و نازک خلاصه شده است

8. Quantification provides greater descriptive flexibility and subtlety than simple classification.
[ترجمه ترگمان]Quantification انعطاف پذیری و زیرکی کاربردی بیشتری نسبت به طبقه بندی ساده ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]Quantification فراهم می کند انعطاف پذیری توصیفی و ظرافت از طبقه بندی ساده است

9. Record-breaking and the alleged mania for quantification can not properly explain the appeal of sport.
[ترجمه ترگمان]شکستن رکورد و جنون ادعا شده برای quantification نمی تواند به طور مناسب جاذبه ورزش را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم و مانیا ادعا شده برای اندازه گیری کافی نیست، می تواند درخواست تجدید نظر در مورد ورزش را توضیح دهد

10. This emphasis on quantification and categorization occurs in conjunction with the belief that either / or categories must be ranked.
[ترجمه ترگمان]این تاکید بر quantification و طبقه بندی در ارتباط با این باور است که هر دو گروه باید رتبه بندی شوند
[ترجمه گوگل]این تاکید بر اندازه گیری و طبقه بندی در ارتباط با باور به اینکه / یا دسته ها باید رتبه بندی شوند، رخ می دهد

11. Rowntree attempted no detailed quantification of rural poverty, in view of the wide scope of his inquiry.
[ترجمه ترگمان]Rowntree با توجه به گستره وسیع تحقیق خود، تلاش کرد تا کم ترین مقدار کمی از فقر روستایی را تعیین کند
[ترجمه گوگل]Rowntree تلاش کرد هیچ اندازه گیری دقیق از فقر روستایی، با توجه به گستره وسیعی از تحقیق او

12. The kind of unqualified quantification illustrated by such examples, he might argue, does not really make clear sense.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است استدلال کند که نوعی از quantification ناقص که با چنین مثال هایی نشان داده می شود، واقعا منطقی به نظر نمی رسد
[ترجمه گوگل]این نوع اندازه گیری بی نظیر که توسط چنین نمونه هایی نشان داده می شود، ممکن است بحث کند، واقعا واضح نیست

13. According to small town quantification target, the system can give a scientific, reasonable appraisal value for a small town.
[ترجمه ترگمان]با توجه به هدف کوچک سازی شهر، این سیستم می تواند یک ارزش ارزیابی علمی و معقول برای یک شهر کوچک ایجاد کند
[ترجمه گوگل]با توجه به هدف اندازه گیری شهر کوچک، این سیستم می تواند ارزیابی علمی و معقول برای یک شهر کوچک ارائه دهد

14. Then, this article discusses the quantification method of marine fisheries transition system.
[ترجمه ترگمان]سپس این مقاله به بررسی روش تعیین مقدار سیستم انتقال ماهی دریایی می پردازد
[ترجمه گوگل]سپس، این مقاله در مورد روش اندازه گیری سیستم انتقال ماهیگیری دریایی بحث می کند

15. Obviously much further quantification of the blackbone rotational parameters affecting termination is possible.
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که کمی سازی بیشتر پارامترهای چرخشی blackbone موثر بر اتمام ممکن است
[ترجمه گوگل]بدیهی است که اندازه گیری دقیق تر از پارامترهای چرخشی blackbone که بر روی خم شدن تاثیر می گذارد امکان پذیر است

پیشنهاد کاربران

کمَی کردن

کمی سنجی

کمی سازی

کمیت سنجی
سنجش کمیت
تعیین مقدار
تعیین کمیت


کلمات دیگر: