کلمه جو
صفحه اصلی

realism


معنی : رئالیسم، واقعگرایی، واقعبینی، راستین گرایی، تحقق گرایی
معانی دیگر : هستمند گرایی، هست بین گرایی

انگلیسی به فارسی

راستین گرایی، واقع بینی، واقع گرایی، رئالیسم،تحقق گرایی


واقع گرایی، رئالیسم، واقعگرایی، واقعبینی، راستین گرایی، تحقق گرایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an interest in or concern for what is real and true rather than abstract or theoretical.

(2) تعریف: a tendency to see or present things as they actually are.
متضاد: escapism

(3) تعریف: a movement in the fine arts and literature that is concerned with representing things as they actually are or as they are normally seen. (Cf. idealism.)

• interest in reality, concern for the real; tendency to portray things in a realistic manner
when people show realism in their behaviour, they recognize and accept the true nature of a situation and try to deal with it in a practical way.
in painting, novels, and films, realism is the representing of things and people in a way that is like real life.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] واقعگرایی

مترادف و متضاد

رئالیسم (اسم)
realism

واقع گرایی (اسم)
realism

واقعبینی (اسم)
realism

راستین گرایی (اسم)
realism

تحقق گرایی (اسم)
realism

جملات نمونه

1. photographic realism in literature
واقع نمایی عکس مانند در ادبیات

2. stark realism
واقع نگری ناخوشایند

3. This return to realism has produced a revival of interest in a number of artists.
[ترجمه ترگمان]این بازگشت به رئالیسم، علاقه به تعدادی از هنرمندان را به وجود آورده است
[ترجمه گوگل]این بازگشت به واقع گرایی موجب احیای علاقه به تعدادی هنرمند شده است

4. The film lacks any semblance of realism.
[ترجمه ترگمان]این فیلم فاقد هر گونه رئالیسم است
[ترجمه گوگل]فیلم فاقد هرگونه ویژگی واقعی است

5. It was time now to show more political realism.
[ترجمه ترگمان]اکنون زمان آن رسیده بود که realism سیاسی بیشتری نشان دهد
[ترجمه گوگل]اکنون زمان برای نشان دادن واقع گرایی سیاسی بیشتر بود

6. I hate to interject a note of realism, but we don't have any money to do any of this.
[ترجمه ترگمان]من از اینکه در این مورد با شما حرف بزنم نفرت دارم، اما ما هیچ پولی برای انجام این کار نداریم
[ترجمه گوگل]من متنفرم واقع گرایی متناقض می کنم، اما هیچ پولی برای انجام این کار نداریم

7. Greene's stories had an edge of realism.
[ترجمه ترگمان]داستان های گرین از حقیقت دور بودند
[ترجمه گوگل]داستان های گرین لبه واقع گرایی داشت

8. He brought a note of realism into the debate.
[ترجمه ترگمان]او یک یادداشت واقع گرایی در این مناظره به همراه آورد
[ترجمه گوگل]او توجه واقع گرایانه را به بحث و گفتگو آورد

9. Clever lighting and sound effects brought greater realism to the play.
[ترجمه ترگمان]روشنایی Clever و افکت های صوتی واقع گرایی بیشتری را به نمایش می گذاشتند
[ترجمه گوگل]روشنایی هوشمندانه و جلوه های صوتی، واقعیت بیشتری را برای بازی به ارمغان آورد

10. Both realism and naturalism are mimetic systems or practices of representation.
[ترجمه ترگمان]هم واقع گرایی و هم طبیعی گرایی سیستم ها یا شیوه های بازنمایی هستند
[ترجمه گوگل]هر دوی رئالیسم و ​​طبیعتگرایانه، سیستم های مینیمم یا شیوه های نمایندگی هستند

11. Billingham's pictures have a gritty realism which can be almost upsetting.
[ترجمه ترگمان]تصاویر Billingham واقع گرایی سخت دارند که ممکن است تقریبا ناراحت کننده باشد
[ترجمه گوگل]تصاویر بیلینگهام یک واقعگیاست که می تواند تقریبا ناراحت کننده باشد

12. Leonard takes Carver-style dirty realism and fuses it with the pace of a detective story.
[ترجمه ترگمان]لئونارد کارور را به شیوه ای کثیف اجرا می کند و با سرعت یک داستان کارآگاهی آن را روشن می کند
[ترجمه گوگل]لئونارد Realism کلاسیک را به کار می گیرد و با سرعت یک داستان کارآگاه مرتبط می شود

13. Greene's stories had an edge of realism that made it easy to forget they were fiction.
[ترجمه ترگمان]داستان های گرین از واقع گرایی رئالیسم بود که به آسانی فراموش کردن آن ها را آسان می کرد
[ترجمه گوگل]داستان های گرین دارای لبه ای از واقع گرایی بود که باعث می شد فراموش شود که آنها داستان هستند

14. It was said that he surpassed even the realism of the camera.
[ترجمه ترگمان]گفته می شد که او حتی از واقع گرایی دوربین برتر است
[ترجمه گوگل]گفته شد که او حتی رئالیسم دوربین را نیز فراتر رفته است

پیشنهاد کاربران

رخداد گرایی

realism ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: واقع گرایی
تعریف: نگرشی مبتنی بر حقایق موجود و عمل براساس آنچه هست، نه آنچه باید باشد|||متـ . واقع گرایی کلاسیک classical realism


کلمات دیگر: