کلمه جو
صفحه اصلی

tailspin


معنی : زوال، سقوط، گیجی و بیهوشی
معانی دیگر : (شلوغی یا کسادی یا بدی و غیره) سقوط، افت، (هواپیما و غیره) سقوط مارپیچ، پیچ افت (spin هم می گویند)، اضمحلال، سقوط کردن

انگلیسی به فارسی

سقوط، زوال، اضمحلال، گیجی وبیهوشی، سقوط کردن


تیل پین، گیجی و بیهوشی، سقوط، زوال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action of a falling, spinning aircraft, characterized by a fast spiraling of the tail.
مشابه: spin

(2) تعریف: (informal) a state of emotional collapse.

- His wife's death sent him into a tailspin.
[ترجمه ترگمان] مرگ همسرش اون رو داغون کرده
[ترجمه گوگل] مرگ همسرش او را به یک تلنگر فرستاد

• fast downward spin (of an airplane); loss of emotional control, emotional collapse (informal)

مترادف و متضاد

زوال (اسم)
decline, decay, decadence, downfall, fadeaway, ebb, sublation, lapse, fall, chute, deterioration, consumption, tailspin

سقوط (اسم)
drop, decline, downfall, fall, crash, collapse, chute, falling, crackup, prolapse, plumper, tailspin

گیجی و بیهوشی (اسم)
tailspin

جملات نمونه

1. the oil market has gone into a tailspin
بازار نفت شدیدا افت کرده است.

2. Following the announcement, share prices went into a tailspin.
[ترجمه ترگمان]پس از اعلام این خبر، قیمت سهام به a رسید
[ترجمه گوگل]پس از اعلام، قیمت به اشتراک گذاشته شد

3. Share prices went into a tailspin when the President resigned.
[ترجمه ترگمان]زمانی که رئیس جمهور استعفا داد قیمت سهام به یک tailspin تبدیل شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که رئیس جمهور استعفا داد، قیمت های سهام به یک ضربه شلاق زد

4. After the mill closes,the local economy may tailspin.
[ترجمه ترگمان]پس از بسته شدن آسیاب، اقتصاد محلی ممکن است tailspin کند
[ترجمه گوگل]پس از اینکه آسیاب بسته می شود، اقتصاد محلی ممکن است از بین برود

5. Its shares went into a tailspin.
[ترجمه ترگمان]سهام آن نابود شد
[ترجمه گوگل]سهم آن به یک تلنگر افتاد

6. But I don't go into a tailspin over it.
[ترجمه ترگمان]اما من سقوط نمی کنم
[ترجمه گوگل]اما من بر روی آن نمی گذارم

7. The economy went into a tailspin.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد به بن بست رسید
[ترجمه گوگل]اقتصاد به یک تلنگر رفت

8. The project went into a tailspin and we did not meet our deadline.
[ترجمه ترگمان]این پروژه به بن بست رسید و ما موعد خود را ندیده ایم
[ترجمه گوگل]این پروژه به یک بوقلمون رفت و ما مهلت ما را برآورده نکردیم

9. Today, with the global economy a tailspin, we face a similar situation.
[ترجمه ترگمان]امروزه با اقتصاد جهانی یک tailspin، ما با یک وضعیت مشابه روبرو می شویم
[ترجمه گوگل]امروزه، با توجه به اقتصاد جهانی، ما یک وضعیت مشابه داریم

10. The news sent Indian equity markets into a tailspin, with Bombay's main benchmark index tumbling 3 percent and the Indian rupee fell.
[ترجمه ترگمان]این خبر بازارهای سرمایه هندی را به بازار سهام فرستاد و شاخص اصلی بمبئی به میزان ۳ درصد افزایش یافت و روپیه هند سقوط کرد
[ترجمه گوگل]این خبرها بازارهای سهام هند را به بازار عرضه کرد و شاخص اصلی شاخص بمبئی 3 درصد کاهش یافت و روپیه هند کاهش یافت

11. The woman went into a tailspin after her husband died.
[ترجمه ترگمان] اون زن بعد از مرگ شوهرش داغون شد
[ترجمه گوگل]پس از آنکه شوهرش فوت کرد، زن به جاسوسی رفت

12. The plane shuddered and went into a tailspin.
[ترجمه ترگمان]هواپیما لرزید و سقوط کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما خفه شد و به یک ضربه شلاق زد

13. Raising interest rates could send the economy into a tailspin .
[ترجمه ترگمان]افزایش نرخ بهره می تواند اقتصاد را به یک tailspin برساند
[ترجمه گوگل]افزایش نرخ بهره می تواند اقتصاد را به یک زلزله تبدیل کند

14. Danger of deficits Opponents argue several other unknowns could send the state into a deficit tailspin.
[ترجمه ترگمان]خطر کسری بودجه، مخالفان چند unknowns دیگر می توانند دولت را به کسری بودجه بفرستند
[ترجمه گوگل]خطر نقصان مخالفان استدلال می کنند که چندین ناشناخته دیگر می توانند دولت را به یک کسری بودجه تبدیل کنند

The oil market has gone into a tailspin.

بازار نفت شدیداً افت کرده است.


پیشنهاد کاربران

پریشانی ، نابسامانی

سراشیبی سقوط


کلمات دیگر: