کلمه جو
صفحه اصلی

ratchet


معنی : چرخ ضامن دار، ضامن چرخ دنده، گیره عایق
معانی دیگر : (مکانیک)، چرخ دنده ی ضامن دار، چرخ جغجغه (ratchet wheel هم می گویند)، چرخ و ضامن، چرخ و زبانه، خار و دنده، زبانه چرخ دنده، ضامن، گیرانداز، ضامن چر  دنده، چر  ضامن دار، ضامن دارکردن

انگلیسی به فارسی

ضامن چرخ دنده، گیره عایق، چرخ ضامن دار، ضامن دارکردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a toothed bar or wheel made to be engaged by a pawl so that motion is permitted in only one direction.

• hand tool containing a toothed wheel that can only move in one direction
make something increase or decrease in segmented steps
a ratchet is a wheel or bar with sloping teeth that is only able to turn in one direction because a piece of metal prevents the teeth from moving backwards.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] چرخ ضامندار

مترادف و متضاد

چرخ ضامن دار (اسم)
ratchet

ضامن چرخ دنده (اسم)
ratchet

گیره عایق (اسم)
ratchet

جملات نمونه

1. ratchet up (or down)
به تدریج بالا بردن (یا پایین آوردن)،کم کم افزودن ( یا کاستن)

2. He fears inflation will ratchet up as the year ends.
[ترجمه سهند] او از اینکه تورم تا پایان سال افزایش زیادی پیدا میکند، می ترسد
[ترجمه ترگمان]او می ترسد که تورم تا پایان سال افزایش یابد
[ترجمه گوگل]او از ترس اینکه تورم تا سال به پایان برسد، تردید خواهد کرد

3. Raising the minimum wage would ratchet up real incomes in general.
[ترجمه ترگمان]افزایش حداقل دستمزدها، درآمد واقعی را به طور کلی افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]افزایش حداقل دستمزد به طور کلی درآمد واقعی را افزایش می دهد

4. The debate should ratchet up awareness of the problem among members of the general public.
[ترجمه ترگمان]این بحث باید آگاهی از مشکل بین اعضای عمومی عمومی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]بحث باید آگاهی از مشکل را در بین اعضای عمومی به خود جلب کند

5. The chair has a ratchet below it to adjust the height.
[ترجمه ترگمان]صندلی زیر آن حلقه دارد تا ارتفاع خود را تنظیم کند
[ترجمه گوگل]صندلی دارای یک چرخ چپ زیر آن برای تنظیم ارتفاع است

6. The debate will ratchet up a notch on Wednesday when the Commission publishes its report.
[ترجمه ترگمان]این مناظره روز چهارشنبه زمانی که کمیسیون گزارش خود را منتشر کرد، به وجود خواهد آمد
[ترجمه گوگل]این کمیسیون در روز چهارشنبه، هنگامی که کمیسیون گزارش خود را منتشر می کند، بحث های زیادی را به دنبال خواهد داشت

7. Raising the minimum wage would ratchet up real incomes where disparities are at their worst and need is most clustered.
[ترجمه ترگمان]افزایش حداقل دست مزد باعث افزایش درآمد واقعی می شود که در آن تفاوت ها در بدترین حالت خود هستند و نیاز به خوشه بندی است
[ترجمه گوگل]افزایش حداقل دستمزد، درآمد واقعی را جبران می کند که در آن نابرابری ها در بدترین حالت هستند و نیاز به خوشه بندی بیشتر است

8. Drive direction can be changed but the ratchet can't be locked out: operation was positive but fiddly.
[ترجمه ترگمان]جهت دیسک گردان را می توان تغییر داد اما نمی تواند قفل شود: عملیات مثبت اما پرزحمت بود
[ترجمه گوگل]جهت رانندگی را می توان تغییر داد اما چرخ دنده نمی تواند قفل شود عملیات مثبت بود اما فریبنده بود

9. The free-running ratchet mechanism allow changes of direction to be made with finger and thumb, without releasing the handle.
[ترجمه ترگمان]مکانیزم تضمین آزاد اجازه می دهد که تغییر جهت با انگشت و انگشت ایجاد شود، بدون رها کردن دسته
[ترجمه گوگل]مکانیزم چرخش آزاد در حال اجرا باعث می شود تغییرات جهت با انگشت و انگشت انجام شود بدون اینکه دسته را آزاد کنید

10. By the use of the ratchet, the investors agree to share success with the management.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تغییر، سرمایه گذاران توافق می کنند که موفقیت را با مدیریت به اشتراک بگذارند
[ترجمه گوگل]با استفاده از چرخ دنده، سرمایه گذاران موافقت می کنند به موفقیت در مدیریت دست یابند

11. Another sinister plot; another twist of the federal ratchet.
[ترجمه ترگمان]یک نقشه شیطانی دیگر؛ یک چرخش دیگر از راچت
[ترجمه گوگل]طرح دیگر بدبخت؛ پیچ و تاب دیگری از چرخ دنده فدرال

12. There is a sort of upward ratchet effect where each achievement level becomes the baseline for the next change.
[ترجمه ترگمان]یک نوع افزایش رو به بالا وجود دارد که در آن هر سطح موفقیت برای تغییر بعدی به سطح پایه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]نوعی اثر کاهشی بالا وجود دارد که در آن هر سطح دستاورد، مبنایی برای تغییر بعدی است

13. The ratchet wheel and pawl of automatic knife feed mechanism in PASSIM80 cigarette maker had to be replaced frequently because of serious wear.
[ترجمه ترگمان]The و pawl مکانیزم تغذیه اتوماتیک شده در maker PASSIM۸۰ باید به خاطر فرسودگی جدی جایگزین شود
[ترجمه گوگل]چرخ دنده ی چرخ و چنگال مکانیسم تغذیه اتوماتیک چاقو در سازنده PASSIM80 به علت سایش شدید باید جایگزین شود

14. Feed system, hydraulic ratchet mechanism, enabling mobile feed and manual feed, and flexible operation.
[ترجمه ترگمان]سیستم تغذیه، مکانیزم بهبود هیدرولیکی، تغذیه سیار و تغذیه دستی، و عملیات انعطاف پذیر
[ترجمه گوگل]سیستم تغذیه، مکانیزم چرخش هیدرولیکی، امکان تغذیه تلفن همراه و تغذیه دستی و عملیات انعطاف پذیر

The banks have ratcheted up interest rates.

بانک‌ها نرخ بهره را کم‌کم بالا برده‌اند.


اصطلاحات

ratchet up (or down)

به‌تدریج بالا بردن (یا پایین آوردن)، کم‌کم افزودن ( یا کاستن)


پیشنهاد کاربران

در کاربرد کوچه بازاری ( اسلنگ ) میتواند برای "عالی" یا "هیجان انگیز" بکار رود.
- اما در صنعت به چرخ دنده ای گفته میشود که تنها در یک جهت میچرخد مانند آنچه در آچارهایی که به آچار جغجغه معروف هستند دیده میشود

تلفظ غلط برای کلمه wretched میتونه باشه به معنیه:
بدبخت فلک زده

اسم
Noun

A fixed situation


کلمات دیگر: