کلمه جو
صفحه اصلی

take in


معنی : سوار کردن
معانی دیگر : 1- راه دادن، پذیرفتن، پذیرا شدن 2- (لباس یا بادبان کشتی و غیره) تو گرفتن، کوچک کردن 3- شامل بودن، حاوی بودن 4- درک کردن، فهمیدن 5- گول زدن، فریب دادن، 6- دیدار کردن، بازدید کردن، گول، لاف

انگلیسی به فارسی

کوتاه کردن لباس


درک کردن، فهمیدن


گول زدن، فریفتن، فریب دادن


راه دادن، پذیرفتن، پذیرا شدن


درگیر، سوار کردن


انگلیسی به انگلیسی

• understand, comprehend; include, surround; take work home; deceit

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to provide a temporary or permanent place in one's home to.

- My aunt took me in when I arrived penniless at her door.
[ترجمه ترگمان] وقتی که من بی پول به در خانه او رسیدم، عمه ام مرا نزد خود برد
[ترجمه گوگل] عمه من وقتی وارد منزل شد، بیرون آمد

(2) تعریف: to absorb or comprehend.

- She could hardly take in all the sights and sounds of Bombay.
[ترجمه ترگمان] به سختی می توانست تمام مناظر و صداهای بمبئی را تحمل کند
[ترجمه گوگل] او به سختی می تواند تمام مناظر و صداها بمبئی را بپذیرد
- She was shocked at her husband's sudden death and simply couldn't take it in.
[ترجمه ترگمان] از مرگ ناگهانی شوهرش یکه خورده بود و به سادگی نمی توانست آن را تحمل کند
[ترجمه گوگل] او در مرگ ناگهانی شوهرش شوکه شد و به سادگی نمیتوانست آن را بگیرد

(3) تعریف: to fool or deceive; trick.

- He was taken in by that con artist.
[ترجمه ترگمان] او مجذوب این کلاه برداری شده بود
[ترجمه گوگل] او توسط این هنرمند متعارف گرفته شد

مترادف و متضاد

سوار کردن (فعل)
assemble, modulate, mount, pick, pickup, take in, help to ride

deceive, fool


Synonyms: beguile, betray, bilk, bluff, cheat, con, defraud, delude, do, double-cross, dupe, flimflam, four-flush, gull, hoodwink, lie, mislead, pull wool over eyes, swindle, trick


understand


Synonyms: absorb, assimilate, comprehend, digest, get, grasp, perceive, receive, savvy, see, soak up, take


Antonyms: misconceive, misunderstand


Receive (goods) into one's home for the purpose of processing for a fee


Shorten (a garment) or make it smaller


جملات نمونه

1. The salesman finds it easy to take in old ladies.
[ترجمه Masoud] فروشنده پی برد که خانم های پیر به اسانی فریب میخورند
[ترجمه ترگمان]فروشنده این کار رو خیلی راحت می کنه که با خانم های مسن حرف بزنه
[ترجمه گوگل]فروشنده معتقد است که خانم های قدیمی را آسان می کند

2. Our club plan to take in 20 new members.
[ترجمه ترگمان]باشگاه ما قصد دارد ۲۰ عضو جدید داشته باشد
[ترجمه گوگل]برنامه باشگاه ما برای اخذ 20 عضو جدید

3. Fish take in oxygen through their gills.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها از طریق آبشش به اکسیژن جذب می شوند
[ترجمه گوگل]ماهی ها از طریق غرق شدن از طریق اکسیژن مصرف می کنند

4. The cells elongate as they take in water.
[ترجمه ترگمان]این سلول ها هنگامی که در آب شنا می کنند، دراز شده اند
[ترجمه گوگل]سلول ها همانطور که در آب می گیرند، بلند می شوند

5. do you take in your tea?
[ترجمه ترگمان]چای میل دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا چای خود را می گیرید؟

6. Several families take in foreign students.
[ترجمه ترگمان]چندین خانواده در دانش آموزان خارجی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]چندین خانواده در دانشجویان خارجی شرکت می کنند

7. Can you take in the waist of these trousers?
[ترجمه ترگمان]میتونی تا کمر این شلوار رو بگیری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در کمر این شلوارها را بپوشید؟

8. I was wondering if you might want to take in a movie with me this evening.
[ترجمه ترگمان]می خواستم ببینم امشب می خو ای با من یه فیلم برداری
[ترجمه گوگل]من تعجب می کردم که آیا ممکن است بخواهید در این فیلم با من فیلم بگیرم؟

9. The ship stopped here to take in freight.
[ترجمه ترگمان]کشتی برای حمل بار توقف کرد
[ترجمه گوگل]کشتی به اینجا منتهی شد تا حمل کند

10. They will certainly need to take in plenty of liquid.
[ترجمه ترگمان]آن ها قطعا به مقدار زیادی مایع نیاز دارند
[ترجمه گوگل]آنها قطعا باید مقدار زیادی مایع مصرف کنند

11. I tried to take in what he was saying about nuclear fusion, but most of it went over my head.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم چیزی را که درباره پیوندهای اتمی می گوید بپذیرم، اما بیشتر آن به ذهنم خطور کرد
[ترجمه گوگل]من سعی کردم آنچه را که در مورد همجوشی هسته ای می گفتم بکنم، اما اکثر آن به سر من رسید

12. If the skirt is too big, we can take in the waist.
[ترجمه ترگمان]اگر دامنش خیلی بزرگ باشد، می توانیم کمر بگیریم
[ترجمه گوگل]اگر دامن بیش از حد بزرگ باشد، می توانیم در کمر قرار بگیریم

13. She found it difficult to take in the situation.
[ترجمه ترگمان]او دریافت که در این وضعیت دشوار است
[ترجمه گوگل]او دشوار بود که در موقعیت قرار بگیرد

14. We have decided to take in lodgers to help pay the mortgage.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفته ایم که در پانسیون رها کنیم تا به رهن خانه کمک کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم برای کمک به پرداخت وام مسکن به مهاجران بپردازیم

15. They continued a few miles further to take in Hinton House.
[ترجمه ترگمان]آن ها چند مایل بیشتر ادامه دادند تا در خانه لس هینتون کار کنند
[ترجمه گوگل]آنها چند مایل بیشتر را در خانه هینتون ادامه دادند

پیشنهاد کاربران

to completely understand the meaning or importance of something

لذت بردن

Take someone in :
[پلیس] به اداره بردن کسی

to deliver something or someone to a place of treatment or repair

کوتاه کردن شلوار!

مغبون کردن - پذیرفتن - باورکردن - کوتاه کردن ( لباس ) - درک کردن

به کسی جا برای زندگی ( ماندن ) دادن
کسی را فریب دادن

notice / understand / and remember

درحین انجام کاری

در بر گرفتن

جذب کردن

فرو کردن

Take به معنی ``بردن با``
For example: He took us to Tehran in his car
یعنی: او برد مارو با ماشینش به تهران

زیر نظر داشتن کسی

( از سختی و مشکلات ) دراوردن
فهمیدن و باور کردن
پذیرفتن و قبول کردن

به سرپرستی گرفتن

دررابطه با لباس به معنی تنگ تر کردن میشه نه کوتاه کردن.
برای کوتاه کردن میتونید از take up استفاده کنید.

هضم کردن

فهمیدن

عایدی داشتن ، درآمد داشتن

با دقت به چیزی نگاه کردن ( با جزئیات )

To take in is to observe, absorb or learn something

https://www. yourdictionary. com/

PHRASAL VERB
If you take something in, you see all of it at the same time or with just one look.
The eyes behind the lenses were dark and quick - moving, taking in everything at a glance.

نگاه اجمالی کردن به چیزی
نگاهی به همه انداختن

https://www. collinsdictionary. com/

تنگ کردن

take something ↔ in to make a piece of clothing fit you by making it narrower OPP let out
تنگ کردن، گرفتن، گشادی گرفتن، تو بردن ( خیاطی لباس )

تحصیل کردن، به دست آوردن، در پی داشتن

Accept as true

take somebody ↔ in
[old - fashioned] if the police take someone in, they take them to a police station to ask them questions about a crime.
—————————————————————————————————————————————————————————واژه قدیمی - کسی را برای بازجویی به اداره پلیس بردن

جذب کردن ( از طریق تنفس و. . . )

فریب دادن گول زدن

( به کسی ) جا و مکان دادن

بادقت نگاه کردن دیدن

متوجه شدن به خاطر سپردن

تنگ کردن ( لباس )

درونی کردن، به درون بردن

فهمیدن - گرفتم - متوجه شدن
How much did they take in : چقدرش رو فهمیدن

دریافت کردن، جذب کردن

فرو دادن
قورت دادن
she is taking ln gulps of water
او چند قلپ آب فرو میدهد


کلمات دیگر: