کلمه جو
صفحه اصلی

tails


معنی : خط

انگلیسی به فارسی

دم، خط


مترادف و متضاد

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

جملات نمونه

1. dogs whose tails are cut
سگ هایی که دم آنها را بریده اند

2. lizards that regenerate lost tails
مارمولک هایی که دم از دست رفته را دوباره در می آورند

3. most monkeys have prehensile tails
اکثر میمون ها دم های گرفتگر دارند.

4. they were all wearing black tails and white ties
آنها همه کت سیاه دنباله دار و کروات سفید در بر داشتند.

5. he skied a coin for heads or tails
برای شیر یا خط سکه ای را بالا انداخت.

6. her blonde hair was braided in several long tails
موی طلایی او در چندین طره ی بلند بافته شده بود.

پیشنهاد کاربران

لباس سلام ، لباس رسمی


کلمات دیگر: