کلمه جو
صفحه اصلی

scallop


معنی : گوش ماهی، دوختن لبه تزئینی، حلزوونهای دوکپهای، حلزون گرفتن، دوختن، پختن
معانی دیگر : (جانورشناسی) اسکالوپ (نرم تن دو کفه ای از تیره ی pectinidae که با به هم زدن دو صدف کنگره دار خود در آب حرکت می کند)، گوشت اسکالوپ، صدف اسکالوپ (که سابقا نشان زائران اورشلیم بود)، ظرف کنگره دار (مانند صدف اسکالوپ که در آن خوراک سرو می کنند)، بشقاب صدفی، (به ویژه در حاشیه ی لباس) طرح دالبر، کنگره، دالبری، به صورت دالبر بریدن، کنگره دار کردن، (به ویژه سیب زمینی را) در شیر و خرده نان طبخ کردن، دوختن لبه تزئینی بلباس

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) حلزوونهای دوکپه ای، گوش ماهی، دوختن لبه تزئینی بلباس، پختن، حلزون گرفتن


گل سرخ، گوش ماهی، دوختن لبه تزئيني، حلزوونهای دوکپهای، پختن، حلزون گرفتن، دوختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various sea mollusks that have rounded, ribbed, bivalve shells and are able to swim rapidly.

(2) تعریف: the edible muscle of this mollusk.

(3) تعریف: one of the shells of a scallop, sometimes used as a container for baking or serving food.

(4) تعریف: one of a series of rounded projections that form a decorative border, as on a garment or cloth.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scallops, scalloping, scalloped
(1) تعریف: to design, cut, or shape (a border) with scallops.

(2) تعریف: to bake in a sauce or other liquid, usu. with a crust of bread crumbs; escallop.

• variety of bivalve shellfish with a fluted shell; one of a series of curved projections forming a border; furrowed or fluted pattern
gather scallops; decorate with a curved or fluted border; bake with a sauce and bread crumbs
scallops are shellfish that have two flat fan-shaped shells, and can be eaten.
scallops are also a series of small curves that form an ornamental border on things such as clothes, tablecloths, or handkerchiefs.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] کنگره - حاشیه دوزی کنگره ای

مترادف و متضاد

گوش ماهی (اسم)
scallop, escallop

دوختن لبه تزئینی (اسم)
scallop

حلزوونهای دوکپهای (اسم)
scallop

حلزون گرفتن (فعل)
scallop

دوختن (فعل)
scallop, seam, sew up, suture, sew

پختن (فعل)
anneal, cook, bake, decoct, scallop, shirr, grill, concoct

جملات نمونه

1. The first course, Seared Sea Scallop with caramelized cauliflower, citrus fruits and salsify, is a studied plate.
[ترجمه ترگمان]اولین دوره، Scallop دریایی با گل کلم، مرکبات و مرکبات، یک بشقاب مورد مطالعه است
[ترجمه گوگل]دوره ی اول، گل سرخ دریایی Seared Sea با گل کلم کارامل شده، میوه های مرکبات و Salsify، یک صفحه مورد مطالعه است

2. I was making bay scallop ravioli for Jasper, who was coming at six.
[ترجمه ترگمان]داشتم غذای حلزون برای جا سپر درست می کردم که ساعت شش می آمد
[ترجمه گوگل]من راویولی خرد شده را برای جاسپر، که در شش ساله بود، ساخت

3. Turn, brush with the scallop marinade and cook about minutes longer, or until golden.
[ترجمه ترگمان]برس را روشن کن، با صدف اسکالوپ و آشپز حدود پنج دقیقه بیشتر یا تا وقتی که طلایی باشی
[ترجمه گوگل]با ماریناد اسکالوپ را با قلم مو بکشید و حدود دقیقه دیگر یا تا زمانی که طلایی باشد، طبخ کنید

4. It has a scallop edge and comes in a choice of berry red or holly green.
[ترجمه ترگمان]یک لبه صدف اسکالوپ دارد و به یک انتخاب از رنگ سبز یا درخت راج می رسد
[ترجمه گوگل]این لبه مارپیچی است و در انتخاب توت قرمز یا پرتقال سبز می آید

5. According to the latest Scallop Poll, fear of sharks is at an all - time high.
[ترجمه ترگمان]طبق آخرین نظرسنجی Scallop، ترس از کوسه ها در همه زمان ها بسیار بالا است
[ترجمه گوگل]با توجه به آخرین نظرسنجی Scallop، ترس از کوسه ها در همه زمان ها بالا است

6. The rays in turn decimated the bay scallop populations around North Carolina.
[ترجمه ترگمان]rays به نوبه خود جمعیت دریایی خلیج را در اطراف کارولینای شمالی نابود کرد
[ترجمه گوگل]این پرتوها به نوبه خود خسارات ناشی از ناحیه خیزران ساحلی شمال کارولینای شمالی را از بین می برد

7. Scallop fat was extracted by means of rapid fat extractor instead of Soxhlet extractor.
[ترجمه ترگمان]fat چربی با استفاده از extractor سریع، به جای of Soxhlet استخراج شد
[ترجمه گوگل]چربی گردو با استفاده از اکسترودر چربی به جای استخراج سوکسله استخراج شد

8. Poached River Shrimp, Poached Crab Claw, Sea Scallop and Clam.
[ترجمه ترگمان]رستوران \"poached River\"، رستوران \"poached کرب\"، رستوران \"صدف\"، صدف دریایی، صدف دریایی و صدف \"
[ترجمه گوگل]میگو رودخانه پوسته شده، پنجه خرچنگ پنبه ای، مارماهی دریایی و کلم

9. Season Vegetables in Oyster Sauce, Mustard Greens with Scallop.
[ترجمه ترگمان]فصل سبزیجات در سس صدف Oyster، Mustard با Scallop
[ترجمه گوگل]سبزیجات فصل در سس صدف، سبزیجات خردل با گل سرخ

10. The suggestion matches the ripe seafood, sea scallop class food.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد با غذاهای دریایی مناسب، صدف اسکالوپ دریایی و غذای کلاس دریایی مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد مطابقت دارد غذاهای دریایی شیرین، غذای دریایی مارمالاد دریایی

11. The virus-like particles of scallop (Chlamys farreri) were purified successfully by means of sucrose gradient centrifugation.
[ترجمه ترگمان]ذرات ویروس - مانند گوش ماهی (chlamys farreri)با استفاده از centrifugation با گرادیان sucrose خالص شد
[ترجمه گوگل]ذرات ویروس مانند گل سرخ (Chlamys farreri) با استفاده از سانتریفوژ گرادیان ساکارز به طور موفقیت آمیز مورد آزمایش قرار گرفتند

12. Of all the soft parts of farrer's scallop, the adductor muscle has the highest content of amino acid, with the content of non-striated muscle higher than mat of the striated muscle.
[ترجمه ترگمان]از تمام قسمت های نرم گوش ماهی farrer، ماهیچه adductor بالاترین مقدار اسید آمینه را دارد و دارای محتوای غیر - بالاتر از mat ماهیچه striated است
[ترجمه گوگل]از تمام قسمتهای نرمی مارماهی فرگر، عضله adductor دارای بالاترین میزان اسید آمینه است و محتوای عضله غیرشبکه بالاتر از مات عضله رشته ای است

13. The various sea - food have prawn, shrimp scallop perch.
[ترجمه ترگمان]دریایی مختلف - غذای دریایی، میگو، ماهی قزل آلا میگو
[ترجمه گوگل]غذاهای مختلف دریایی دارچین، میگو قارچ قارچ

14. This is because the organizational structure of scallop muscle dried by oven was more loosen and easy to rankle .
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که ساختار سازمانی پوسته صدفی خشک شده توسط فر، راحت تر و آسان تر به rankle است
[ترجمه گوگل]این به این علت است که ساختار سازمانی عضله قورباغه خشک شده توسط کوره شل تر و راحت تر است

پیشنهاد کاربران

خاکشیر

صدف خوراکی

تقعر

نام عمومی برای انواع گونه های صدفها و نرم تنان دریایی


کلمات دیگر: