کلمه جو
صفحه اصلی

realistic


معنی : واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای
معانی دیگر : realist واقع بین

انگلیسی به فارسی

واقع‌بین، تحقق‌گرای، راستین‌گرای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: realistically (adv.)
(1) تعریف: of or based upon what is actual or feasible.
مترادف: faithful, literal, practical, truthful
متضاد: fanciful, unrealistic
مشابه: authentic, clear-eyed, down-to-earth, earthy, exact, genuine, honest, lifelike, living, matter-of-fact, objective, pragmatic, rational, real, reasonable, sensible, true, valid

(2) تعریف: characterized by a concern to reflect things as they actually are.
مشابه: earthy, graphic, literal, living, practical

- a realistic portrait
[ترجمه n.k] واقع گرا
[ترجمه ترگمان] پرتره واقع گرایانه
[ترجمه گوگل] پرتره واقعی

• based on reality; practical, pragmatic; pertaining to realism in philosophy or the arts
if you are realistic about a situation, you recognize and accept its true nature and try to deal with it practically.
a realistic painting, story, or film attempts to represent things and people in a way that is like real life.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] راستین گرا، واقع گرایانه

مترادف و متضاد

واقع بین (صفت)
pragmatic, down-to-earth, realistic

تحقق گرای (صفت)
realistic, realist

راستین گرای (صفت)
realistic, realist

sensible, matter-of-fact


Synonyms: astute, businesslike, commonsense, down-to-earth, earthy, hard, hard-boiled, levelheaded, practical, pragmatic, pragmatical, prudent, rational, real, reasonable, sane, sensible, shrewd, sober, sound, unfantastic, unidealistic, unromantic, unsentimental, utilitarian


Antonyms: impractical, irrational, unrealistic


genuine


Synonyms: authentic, faithful, graphic, lifelike, natural, original, representational, representative, true, true to life, truthful


Antonyms: fanciful, insincere


جملات نمونه

It is not realistic to expect people to spend so much money

اینکه از مردم انتظار داشته باشیم که پول زیادی خرج کنند واقع‌گرایانه نیست


1. Malcolm is a shrewd and realistic businessman.
[ترجمه ترگمان]Malcolm یک تاجر زیرک و واقع بین است
[ترجمه گوگل]مالکوم یک تاجر خوب و واقع گرایانه است

2. We have to be realistic about our chances of winning.
[ترجمه گلبو] ما باید درباره ی شانس هایمان در برنده شدن واقع بین باشیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در مورد شانس برنده شدن، واقع بین باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید در مورد شانس های ما برنده شویم

3. It's just not realistic to expect a promotion so soon.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اینکه به زودی ترفیع پیدا کنید، واقع گرایانه نیست
[ترجمه گوگل]فقط به زودی انتظار چنین تبلیغی را نداریم

4. Police have to be realistic about violent crime.
[ترجمه ترگمان]پلیس باید در مورد جرایم خشونت آمیز واقع گرایانه باشد
[ترجمه گوگل]پلیس باید در مورد جرایم خشونت آمیز واقع بین باشد

5. It is not realistic to expect people to spend so much money.
[ترجمه ترگمان]این واقع گرایانه نیست که انتظار داشته باشیم مردم این همه پول خرج کنند
[ترجمه گوگل]واقعیت این نیست که مردم انتظار داشته باشند پول زیادی صرف کنند

6. These proposals represent a realistic starting point for negotiation.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها نقطه شروع واقع گرا برای مذاکره هستند
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات یک نقطه شروع واقع بینانه برای مذاکره است

7. You must set realistic aims and objectives for yourself.
[ترجمه ترگمان]باید اهداف و اهداف واقع گرایانه خود را برای خودتان تعیین کنید
[ترجمه گوگل]شما باید اهداف و اهداف واقع بینانه خود را تعیین کنید

8. Try to keep your ambitions realistic.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید جاه طلبی خود را واقع گرایانه نگاه دارید
[ترجمه گوگل]سعی کنید جاه طلبی های خود را واقع بینانه حفظ کنید

9. Be realistic you can't expect a big salary at eighteen.
[ترجمه ترگمان]واقعگرا باشید، انتظار یک حقوق بزرگ در سن ۱۸ سالگی را ندارید
[ترجمه گوگل]واقع بینانه نمی توانید یک هزاره بزرگ را در هجده سال انتظار داشته باشید

10. It isn't a realistic plan.
[ترجمه ترگمان]این یک برنامه واقع بینانه نیست
[ترجمه گوگل]این یک طرح واقع گرایانه نیست

11. You aren't being realistic.
[ترجمه رضا] شما واقع بین نیستید.
[ترجمه ترگمان]تو واقع بین نیستی
[ترجمه گوگل]شما واقعی نیستید

12. Training includes realistic simulation of casualty procedures.
[ترجمه ترگمان]آموزش شامل شبیه سازی واقع گرایانه از روش های تلفات می باشد
[ترجمه گوگل]آموزش شامل شبیه سازی واقع بینانه از روش های تلفات است

13. We are now far more sober and realistic.
[ترجمه ترگمان]الان کاملا هوشیار و واقع بین هستیم
[ترجمه گوگل]ما اکنون بسیار آرام و واقع بینانه هستیم

14. She is a realistic woman.
[ترجمه reza] او یکی زن واقع گرا ( واقع بین ) است.
[ترجمه ترگمان]او یک زن واقعی است
[ترجمه گوگل]او یک زن واقعی است

She is a realistic woman

او یک زن واقع‌بین است


پیشنهاد کاربران

واقع بینانه

واقعی
واقع بینانه
used about an artificial object or substance that looks very much like a natural object or substance
tending to or expressing an awareness of things as they really are
of or relating to the representation of objects, actions, or social conditions as they actually are

واقع بین : واقعیتگرا

realistic population
جمعیت واقعی

واقع بین

واقع گرایانه
واقع بینانه

واقع بینی

رخدادگرا


کلمات دیگر: