کلمه جو
صفحه اصلی

rancour


معنی : خصومت دیرین
معانی دیگر : rancor بدخواهی، عداوت، کینه

انگلیسی به فارسی

( rancor ) بدخواهی، خصومت دیرین، عداوت، کینه


خرگوش، کینه، عداوت، بدخواهی، خصومت دیرین


انگلیسی به انگلیسی

• hatred, animosity, resentment, ill will; bitter spitefulness, vindictiveness (also rancor)
rancour is a feeling of deep and bitter hatred; a formal word.

مترادف و متضاد

خصومت دیرین (اسم)
rancor, rancour

جملات نمونه

1. They divorced with remarkably little rancour.
[ترجمه ترگمان]خیلی با کینه و کینه از هم طلاق گرفتن
[ترجمه گوگل]آنها با عصبانیت بسیار کمی طلاق گرفته بودند

2. She learned to accept criticism without rancour .
[ترجمه ترگمان]یاد گرفت که بدون بغض هر نوع انتقاد را بپذیرد
[ترجمه گوگل]او آموخته بود که بدون انتقاد از انتقاد پذیرفته شود

3. There was rancour in his voice.
[ترجمه ترگمان]بغض گلویش را گرفته بود
[ترجمه گوگل]در صدای او خشمگین بود

4. "That's too bad," Teddy said without rancour.
[ترجمه ترگمان]تدی بدون کینه گفت: خیلی بد شد
[ترجمه گوگل]تدی گفت: 'خیلی بد است، بدون ترس و وحشت گفت

5. They cheated me, but I feel no rancour towards/against them.
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا فریب داده اند، اما نسبت به آن ها کینه و کینه ندارم
[ترجمه گوگل]آنها من را فریب دادند، اما من نسبت به آنها علیه آنها حساسیت ندارم

6. A good man terminates a friendship with out rancour.
[ترجمه ترگمان]یک مرد خوب با کینه به دوستی نزدیک شد
[ترجمه گوگل]یک مرد خوب یک دوستی را بدون رنج می برد

7. In such an atmosphere of rancour and distrust it was hardly surprising that the magazine never developed a proper editorial identity.
[ترجمه ترگمان]در چنین فضایی از کینه جویی و بی اعتمادی، تعجبی نداشت که این مجله هرگز هویت سردبیری مناسب را ایجاد نکرد
[ترجمه گوگل]در چنین فضای خفگی و بی اعتمادی، به سختی تعجب آور بود که مجله هرگز یک هویت سرمقاله مناسب ایجاد نکرد

8. He observed with simmering rancour as she began to tell Malengin about her life in the poisoner's house in Scaraby.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شروع به صحبت درباره زندگی در خانه مسموم کننده خود در خانه مسموم کننده خود کرد، با بغض گفت:
[ترجمه گوگل]او در حالی که شروع به گفتن Malengin در مورد زندگی خود را در خانه مسموم در Scaraby، با رنجش شادابی مشاهده کرد

9. There is no visible sign of rancour at the curious lifestyle imposed on her; she appears placidly resigned to her fate.
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از کینه جویی در زندگی عجیب و غریب تحمیل نشده به او وجود ندارد؛ او به آرامی به سرنوشت خود تسلیم شد
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه قابل مشاهده ای از دزدی در شیوه زندگی عجیب و غریب که به او تحمیل شده است وجود ندارد او به آرامی به سمت سرنوشتش میرود

10. Can we not conduct these negotiations without rancour?
[ترجمه ترگمان]آیا نمی توانیم این مذاکرات را بدون کینه انجام دهیم؟
[ترجمه گوگل]آیا ما نمی توانیم مذاکرات را بدون خشونت انجام دهیم؟

11. And so much rancour remained on the spirits of the gracious Duncan upon this occasion.
[ترجمه ترگمان]و از آن گذشته، از کینه و کینه در این موقعیت باقی مانده بود
[ترجمه گوگل]در این مورد منحصر به فردی بود که در مورد ارواح دانکن خوشبخت باقی مانده بود

12. This approach, he says without rancour, has put him at odds with conventional Joyce scholars: "No one hates a populariser more than an intellectual. "
[ترجمه ترگمان]او بدون بغض می گوید: \"این رویکرد او را در تضاد با علمای علم جویس معمولی قرار داده است:\" هیچ کس بیشتر از یک روشنفکر متنفر نیست \"
[ترجمه گوگل]او معتقد است که این رویکرد، بدون رنجور، با متفکران معمولی جویس سازگاری دارد هیچکدام از متفکران محبوب بیش از یک نفر فریبنده نیستند '

13. Despite rumours of rancour at distributions, Caritas distributions so far have been calm and respectful.
[ترجمه ترگمان]با وجود شایعاتی مبنی بر کینه جویی در توزیع، توزیع های Caritas نیز آرام و محترمانه بوده است
[ترجمه گوگل]با وجود شایعاتی در مورد توزیع ها، توزیع Caritas تا به حال آرام و احترام بوده است

14. He spoke openly about the war without a trace of rancour.
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ ردی از rancour، در مورد جنگ صحبت می کرد
[ترجمه گوگل]او به طور آشکارا در مورد جنگ صحبت کرد بدون هیچ گونه ضرب و شتم

15. You could hardly say they had been reconciled, but there seemed no rancour between them.
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانستند بگویند که آشتی کرده اند، اما به نظر می رسید که کینه و کینه بینشان نیست
[ترجمه گوگل]شما به سختی می توانید بگویید که آنها آشتی کرده اند، اما بین آنها هیچ عذابی وجود نداشت


کلمات دیگر: