کلمه جو
صفحه اصلی

recommend


معنی : معرفی کردن، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن
معانی دیگر : سپارش کردن، سفارشاندن، سفارش کردن، (برای انجام کاری) معرفی کردن، تجویز کردن، رواداشت کردن، صلاح دانستن، پیشنهاد کردن، خوشایند ساختن، مطبوع کردن، اندرز دادن، پند دادن، توصیه شدن

انگلیسی به فارسی

سفارش کردن توصیه کردن، توصیه شدن، معرفی کردن


توصیه، توصیه کردن، سفارش کردن توصیه کردن، معرفی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recommends, recommending, recommended
مشتقات: recommendable (adj.)
(1) تعریف: to put forward as being worthy of regard or confidence; give endorsement of.
مترادف: commend, endorse
مشابه: advocate, approve of, back, boost, favor, promote, root for, second, support, vouch for

- I highly recommend her for the job.
[ترجمه گنج جو] برای این شغل تاکیدم روی اون بود وبس.
[ترجمه ترگمان] من به شدت بهش توصیه می کنم کار رو انجام بده
[ترجمه گوگل] من او را به شدت برای این کار توصیه می کنم
- Can you recommend a good hotel in the area?
[ترجمه گنج جو] تو این محله هتل خوب سراغ دارین؟
[ترجمه fou] آیا میتوانید یک هتل خوب در این منطقه معرفی کنید؟
[ترجمه ترگمان] آیا شما می توانید یک هتل خوب در این منطقه را پیشنهاد کنید؟
[ترجمه گوگل] آیا می توانید یک هتل خوب در منطقه را توصیه کنید؟
- The librarian recommended some excellent books to us.
[ترجمه گنج جو] کتاب هایی که اون کتابدار به ما توصیه کرد عالی بودند.
[ترجمه ترگمان] کتابدار چند کتاب عالی برای ما سفارش داد
[ترجمه گوگل] کتابدار کتاب های بسیار خوبی برای ما پیشنهاد کرد
- The doctor recommended to her a diet that would help control her blood pressure.
[ترجمه علی] دکتر به اون توصیه کرد که رژیم میتونه به کنترل فشار خون او کمک کنه
[ترجمه ترگمان] پزشک رژیم غذایی خود را توصیه کرد که به کنترل فشار خون او کمک کند
[ترجمه گوگل] پزشک به رژیم غذایی خود کمک کرد تا فشار خون او را کنترل کند

(2) تعریف: to put forward as advisable.
مترادف: advise, advocate, counsel
مشابه: encourage, enjoin, prescribe, propose, propound, suggest, urge

- The pharmacist recommended that the medication be taken before bed.
[ترجمه ترگمان] داروساز توصیه کرد که دارو قبل از تخت خواب گرفته شود
[ترجمه گوگل] داروساز توصیه می کند که دارو قبل از خواب مصرف شود
- I recommend that you not make a decision until you've considered the matter seriously.
[ترجمه ترگمان] توصیه می کنم تا زمانی که موضوع را جدی تلقی نکنیم، تصمیمی اتخاذ نکنید
[ترجمه گوگل] من توصیه می کنم تصمیم نگیرید تا این موضوع را جدی نگیرید
- The doctor recommended that I see a specialist.
[ترجمه ترگمان] دکتر توصیه کرد که یک متخصص را ملاقات کنم
[ترجمه گوگل] دکتر توصیه کرد که یک متخصص را ببینم
- The teacher recommended getting some private tutoring for the child.
[ترجمه fou] معلم توصیه کرد که برای بچه تدریس خصوصی بگیرند
[ترجمه ترگمان] معلم توصیه کرد که یک معلم خصوصی برای این بچه تدریس کند
[ترجمه گوگل] معلم پیشنهاد کرد که برخی از خصوصیات را برای کودک برگزار کند
- The mechanic recommended having the oil changed more frequently.
[ترجمه ترگمان] مکانیک توصیه کرد که روغن به طور مرتب تعویض شود
[ترجمه گوگل] مکانیک توصیه می شود که روغن بیشتر تغییر کند

(3) تعریف: to cause to appear worthy.
مشابه: distinguish, promote

- He has little more than his good looks to recommend him for the part.
[ترجمه ترگمان] او چیزی بیش از ظاهر خوب خود ندارد تا او را به عنوان بخشی توصیه کند
[ترجمه گوگل] او کمی بیشتر از او به نظر می رسد به او توصیه برای بخشی

• advocate, endorse, speak well of; advise, suggest
if someone recommends something to you, they suggest that you should have it or use it, because it is good or useful.
if you recommend an action, you suggest that it should be done.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] سفارش ؛ توصیه
[نساجی] پیشنهاد

مترادف و متضاد

معرفی کردن (فعل)
present, inset, introduce, nominate, bring forward, recommend

توصیه کردن (فعل)
counsel, recommend

سفارش کردن توصیه کردن (فعل)
recommend

advise, approve


Synonyms: acclaim, advance, advocate, applaud, back, be all for, be satisfied with, celebrate, commend, compliment, confirm, counsel, endorse, enjoin, esteem, eulogize, exalt, exhort, extol, favor, front for, glorify, go on record for, hold up, justify, laud, magnify, plug, praise, prescribe, prize, propose, put forward, put in a good word, put on to, sanction, second, speak highly of, speak well of, stand by, steer, suggest, think highly of, uphold, urge, value, vouch for


Antonyms: disapprove, discourage, dissuade


جملات نمونه

well, what do you recommend?

خب تو چه صلاح می‌دانی؟


The doctor recommended more rest.

دکتر استراحت بیشتری را تجویز کرد.


1. they recommend that we wait more
آنها صلاح می دانند که ما بیشتر صبر کنیم.

2. can you recommend a good dentist to me?
آیا می توانی یک دندانساز خوب را به من معرفی کنی ؟

3. this town has much to recommend
این شهر جنبه های خوشایند فراوانی دارد.

4. Can you recommend a classmate who can take up the job?
[ترجمه Aisel] میتوانی یک همکلاسی که بتواند این کار را انجام دهد معرفی کنی؟
[ترجمه ترگمان]می توانید یک همکلاسی را توصیه کنید که بتواند این کار را انجام دهد؟
[ترجمه گوگل]آیا می توان یک همکلاسی را که می تواند این کار را انجام دهد توصیه می کند؟

5. We are pleased to recommend. . . to you.
[ترجمه ترگمان] ما خوشحالیم که شما رو به شما پیشنهاد کردیم
[ترجمه گوگل]ما خوشحالیم که توصیه می کنیم برای تو

6. I recommend the book to all my students.
[ترجمه ترگمان]من کتاب را به همه students توصیه می کنم
[ترجمه گوگل]من کتاب را به همه دانش آموزانم توصیه می کنم

7. What would you recommend for removing ink stains?
[ترجمه ترگمان]واسه برداشتن جوهر جوهر چی توصیه می کنی؟
[ترجمه گوگل]برای حذف لکه های جوهر چه توصیه ای می کنید؟

8. Could you recommend a good restaurant near here?
[ترجمه ترگمان]میتونی یه رستوران خوب نزدیک اینجا رو توصیه کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک رستوران خوب در نزدیکی این رستوران پیشنهاد کنید؟

9. Can you recommend a good hotel?
[ترجمه ترگمان]آیا شما می توانید یک هتل خوب را پیشنهاد کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک هتل خوب را توصیه کنید؟

10. I recommend that you get some professional advice.
[ترجمه ترگمان]توصیه می کنم که شما توصیه های حرفه ای دریافت کنید
[ترجمه گوگل]من توصیه می کنم که شما یک مشاوره حرفه ای دریافت کنید

11. I can recommend the chicken in mushroom sauce - it's delicious.
[ترجمه لیلا] من مرغ با سس قارچ توصیه میکنم خوشمزه است
[ترجمه ترگمان]من می توانم مرغ را با سس قارچ توصیه کنم - خوش مزه است
[ترجمه گوگل]من می توانم مرغ را در سس قارچ توصیه کنم - خوشمزه است

12. I'd recommend this book to anyone who has an interest in jazz.
[ترجمه ترگمان]من این کتاب را به کسی توصیه می کنم که علاقه ای به جاز داشته باشد
[ترجمه گوگل]من این کتاب را به هر کسی که علاقمند به جاز است توصیه می کنم

13. This system has much to recommend it.
[ترجمه ترگمان]این سیستم خیلی چیزها را توصیه می کند
[ترجمه گوگل]این سیستم برای آن توصیه می کند

14. I can thoroughly recommend it.
[ترجمه ترگمان]من به طور کامل این کار را توصیه می کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم آن را کاملا توصیه کنم

can you recommend a good dentist to me?

آیا می‌توانی یک دندان‌ساز خوب را به من معرفی کنی؟


He has been recommended to me by a friend.

یکی از دوستان سفارش او را به من کرده است.


They have recommended Ali for the job.

آن‌ها علی را برای این شغل توصیه کرده‌اند.


Ahmad has highly recommended this book.

احمد خیلی این کتاب را توصیه کرده است.


They recommend that we wait more.

آن‌ها صلاح می‌دانند که ما بیشتر صبر کنیم.


He recommends a bigger car.

او اتومبیل بزرگ‌تری را توصیه می‌کند.


This town has much to recommend.

این شهر جنبه‌های خوشایند فراوانی دارد.


پیشنهاد کاربران

offer

advise_suggest

پیشنهاد کردن
توصیه کردن

مناسب دانستن

سفارش کردن، توصیه کردن

کاملتر، درست تر، بهتر

نصیحت کردن

To say that something is better for you than the other thing
Offer هم میشه گفت ولی offer بیشتر معنیto make a request هست
Suggest رو هم میشه در نظر گرفت ولی بازم فرقدارهsuggest معنیto say idea for you یعنی نظر میده

توصیه

رهنمود

توصیه و پیشنهاد کردن

I strongly recommend you to watch this movie
توصیه اکید میکنم که این فیلمو ببینید


کلمات دیگر: