کلمه جو
صفحه اصلی

tartar


معنی : رسوب، ته نشین، درده، تاتار، باره دندان، تاتاری
معانی دیگر : جوهر ترشی، جوهر آب انگور، تارتار، (دندان و غیره) جرم (calculus هم می گویند)، (از ریشه ی فارسی)، تاتار (tatar هم می نویسند)، وابسته به تاتارها، (معمولا t کوچک) آدم زود خشم، ناتو، خشن، زبان تاتاری

انگلیسی به فارسی

تارتار، تاتار، زبان تاتاری، تاتاری


زبان تاتاری، تاتار، ته نشین، رسوب، باره دندان،درده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a member of any of the various peoples, esp. Mongolian and Turkish, who conquered much of Asia and eastern Europe during the Middle Ages, or a descendant thereof.

(2) تعریف: in modern times, a Tatar.

(3) تعریف: (often l.c.) one who is stubborn, irritable, savage, or violent.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to the Tartars or their languages.

• member of any of the asiatic tribes who invaded western asia and eastern europe and settled in areas of european russia
dental calculus, white-brownish or yellow-brown deposit that forms below the gingival margin of teeth or on teeth (dentistry); deposit from wines (potassium bitartrate); salt used in baking powder; type of sauce
tartar is a hard yellowish substance that forms on your teeth.
a tartar is a fierce, bad-tempered person who is in a position of authority; an offensive use.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تارتار نام قدیمی موشک هدایت شونده زمین به هوای نیزوی هوایی ایالات متحده که ابتدا به منظور دفاع در برابر تخریب کننده ها ساخته شد. امروزه آن را موشک استاندارد می نامند .

مترادف و متضاد

رسوب (اسم)
alluvium, sediment, fouling, sinter, tartar, condensate, residuum, dreg

ته نشین (اسم)
residual, alluvium, sediment, tartar, deposit, residue, lees, dreg

درده (اسم)
sediment, fouling, tartar, lees, slag, silt, dreg, magma

تاتار (اسم)
tartar, hun, tatar

باره دندان (اسم)
tartar

تاتاری (صفت)
tartar, tartarean, tartarian, tatar, tartaric

جملات نمونه

1. catch a tartar
با حریف بدتر از خود طرف شدن،گیر آدم ناجور افتادن

2. Scratch a Russsian, and you('ll) find a Tartar.
[ترجمه ترگمان]a را کنار بگذار و شما هم یک تاتار را پیدا کنید
[ترجمه گوگل]خراش یک روستایی، و شما ('LL) یک دندانپزشک پیدا کنید

3. The plains were overrun by Tartar hordes.
[ترجمه ترگمان]دشت ها با دسته های تاتار پر شده بود
[ترجمه گوگل]دشت ها توسط انبوهی تارتار پر شده بودند

4. She can be quite a tartar.
[ترجمه ترگمان] اون می تونه یه tartar باشه
[ترجمه گوگل]او می تواند کاملا تارتار باشد

5. The fish came with a little cup of tartar sauce.
[ترجمه ترگمان] اون ماهی با یه مقدار سس tartar اومد
[ترجمه گوگل]ماهی با یک فنجان کوچک از سس تارتاری آمد

6. She's a real tartar.
[ترجمه ترگمان]او یک tartar واقعی است
[ترجمه گوگل]او یک تارتار واقعی است

7. Combine flour, soda, salt and cream of tartar in medium mixing bowl and add to creamed mixture, beating well.
[ترجمه ترگمان]آرد، جوش شیرین، نمک و کرم را در کاسه مخلوط کنید و به مخلوط creamed اضافه کنید و آن را خوب بزنید
[ترجمه گوگل]آرد، نوشابه، نمک و کرم تارتار را در مخلوط کردن مخلوط مخلوط کنید و به مخلوط خامه ای اضافه کنید، خوب از بین برید

8. C : No, thank you. Tartar sauce is already on the plate.
[ترجمه ترگمان] نه، ممنون سس تاتار در بشقاب است
[ترجمه گوگل]C نه، متشکرم سس تارتار در حال حاضر در صفحه است

9. The content of the original worship of the Tartar was really rich, including nature worship, animal and plant worship, ancestor worship, number worship, Shamanism and other forms of worship.
[ترجمه ترگمان]محتوای پرستش اصلی تاتاری واقعا غنی بود، از جمله پرستش طبیعت، پرستش حیوانات و گیاهان، پرستش ancestor، پرستش number و دیگر انواع پرستش
[ترجمه گوگل]محتوای عبادت اصلی تارتار واقعا غنی بود، از جمله پرستش طبیعت، پرستش حیوانات و گیاهان، پرستش اجداد، پرستش تعداد، شامانی و سایر اشکال عبادت

10. Tartar Lancers ride into battle dressed in lamellar armour and with a sharpened sword in hand.
[ترجمه ترگمان]Tartar تاتار با شمشیر مسلح و شمشیر تیز در دست، سوار نظام جنگی شد
[ترجمه گوگل]Tantar Lancers به ​​جنگی که در زره های لاملار پوشانده شده و با یک شمشیر تیز در دست است، سوار می شود

11. It is often mixed with cream of tartar, a fine powder commonly used in cooking.
[ترجمه ترگمان]این رنگ اغلب با خامه of مخلوط می شود که پودر خوبی است که معمولا در آشپزی به کار می رود
[ترجمه گوگل]این است که اغلب با کرم تارتار مخلوط، یک پودر خوب است که معمولا در آشپزی استفاده می شود

12. Constituent of tartar sauce and many chutneys.
[ترجمه ترگمان] سس tartar و بسیاری از sauce ها بود
[ترجمه گوگل]تشکیل دهنده سس تارتار و بسیاری از chutneys

13. It is often mix mixed with cream of tartar, a fine powder commonly used in cooking.
[ترجمه ترگمان]اغلب مخلوط با کرم of مخلوط می شود که پودر خوبی است که معمولا در آشپزی به کار می رود
[ترجمه گوگل]اغلب مخلوط مخلوط با کرم تارتار، یک پودر خوب است که معمولا در آشپزی استفاده می شود

14. It is difficult to scale off the tartar on the inside of one's teeth.
[ترجمه ترگمان]کشیدن تاتار در درون دندان های یک دندان دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است مقیاس کردن دندان در داخل دندان یکی

اصطلاحات

catch a tartar

با حریف بدتر از خود طرف شدن، گیر آدم ناجور افتادن


پیشنهاد کاربران

remove the tartar
جرم گیری دندان

جرم ( دندان )

آدم ناجور و خشن


کلمات دیگر: