کلمه جو
صفحه اصلی

scarlet


معنی : پارچه مخمل، سرخ شدگی، سرخ، قرمز مایل به زرد، سرخ جامه
معانی دیگر : قرمز روشن، قرمز متمایل به نارنجی، لباس قرمز روشن، گناه آمیز، روسپی وار، شرم آور، سر  شدگی، سر  جامه

انگلیسی به فارسی

قرمز مایل به زرد، سرخ شدگی، سرخ جامه، پارچه مخمل


قرمز، پارچه مخمل، سرخ شدگی، قرمز مایل به زرد، سرخ، سرخ جامه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bright orangy red color.

(2) تعریف: a cloth or clothing of this color.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to the color scarlet.

(2) تعریف: formerly, of sin or sexual immorality.

• bright red color; bright red clothing or fabric
having a bright red coloring
something that is scarlet is bright red.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] سرخ جگری - اسکارلت - رنگ قرمز روشن مایل به نارنجی - قرمز مایل به زرد - پارچه مخمل

مترادف و متضاد

پارچه مخمل (اسم)
scarlet

سرخ شدگی (اسم)
scarlet

سرخ (صفت)
rosy, sanguine, red, gules, scarlet

قرمز مایل به زرد (صفت)
scarlet

سرخ جامه (صفت)
scarlet

جملات نمونه

1. scarlet woman
روسپی،فاحشه

2. the flowers were a scarlet flame
گل ها همچون شعله های قرمز بودند.

3. Scales of skin peel off after scarlet fever.
[ترجمه ترگمان]Scales پوست پوست بعد از تب مخملک
[ترجمه گوگل]مقادیر پوست پوست بعد از تب زرد

4. "The Scarlet Capsule" was a parody of the popular 1959 TV series "The Quatermass Experiment".
[ترجمه ترگمان]\"The Scarlet\"، تقلید از مجموعه تلویزیونی محبوب ۱۹۵۹ \"The Quatermass Experiment\" بود
[ترجمه گوگل]'کپسول اسکارلت' تقلید از مجموعه تلویزیونی 1959 'Experiment Quatermass' بود

5. He blushed scarlet at the thought.
[ترجمه ترگمان]از این فکر سرخ شد
[ترجمه گوگل]او در اندیشه قرمز رنگ شد

6. He had gone absolutely scarlet with embarrassment.
[ترجمه ترگمان]کام لا از خجالت سرخ شده بود
[ترجمه گوگل]او کاملا خجالتی بود با خجالت

7. The band was dressed in scarlet.
[ترجمه ترگمان]گروه با لباس سرخ پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]این گروه در قرمز پوشیده بود

8. The flowering shrubs were a scarlet flame.
[ترجمه ترگمان]بوته های گل سرخ شعله سرخ داشتند
[ترجمه گوگل]درختچه های گلدار یک شعله آهکی بودند

9. She was a knockout in navy and scarlet.
[ترجمه ترگمان]او در نیروی دریایی و سرخ بسیار عالی بود
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه در دریایی و قرمز بود

10. The scarlet of the wings shades into pink at the tips.
[ترجمه ترگمان]قرمز رنگ بال ها به صورتی که در نوک نوک قرمز باشد، به رنگ صورتی درآمده است
[ترجمه گوگل]گلابی از بال ها به رنگ صورتی در نقاط است

11. Scarlet fever victims had to go to the isolation hospital.
[ترجمه ترگمان]قربانی تب مخملک مجبور شده بود بره بیمارستان ایزوله
[ترجمه گوگل]قربانیان تب مجعد باید به بیمارستان انزال بروند

12. She caught scarlet fever before Christmas.
[ترجمه ترگمان]قبل از کریسمس، تب مخملک گرفت
[ترجمه گوگل]او قبل از کریسمس تب خونی را گرفت

13. Her scarlet lipstick emphasized the whiteness of her teeth.
[ترجمه ترگمان]ماتیک سرخی روی سپیدی دندان هایش تاکید کرد
[ترجمه گوگل]رژ لب قرمز او بر سفید بودن دندانهایش تأکید کرد

14. The judges were robed in scarlet.
[ترجمه ترگمان]قضات با رداهای سرخ به تن داشتند
[ترجمه گوگل]قضات در قرمز رنگ ردیف شدند

15. She turned scarlet from embarrassment(sentence dictionary), once she realized what she had done.
[ترجمه ترگمان]او از خجالت سرخ شد (جمله فرهنگ لغات)وقتی فهمید که او چه کرده است
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که او چه کاری انجام داده است

اصطلاحات

scarlet woman

روسپی، فاحشه


پیشنهاد کاربران

The definition of scarlet is something that is a vibrant red color, or is being immoral or sinful. A vibrant red rose is an example of something that would be described as scarlet red. The sin of adultery is an example of something that would be considered scarlet behavior.
رنگ ارغوانی

اسکارلت در انگلیسی به معنای رنگی مابین قرمز و زرشکی است ، قرمز لاکی معادل خوبی برایش هست

سرخ فام - گلگون


کلمات دیگر: