کلمه جو
صفحه اصلی

tallboy


معنی : کلاهک دودکش، قفسه پایهدار، ادم یا چیز بلند قد
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: highboy

انگلیسی به فارسی

قفسه پایه دار، کلاهک دودکش


پسر قد بلند، کلاهک دودکش، قفسه پایهدار، ادم یا چیز بلند قد


انگلیسی به انگلیسی

• high chest of drawers, tall piece of furniture having many drawers (also highboy)

مترادف و متضاد

کلاهک دودکش (اسم)
bonnet, tallboy, chimney pot, hood

قفسه پایه دار (اسم)
tallboy

ادم یا چیز بلند قد (اسم)
tallboy

جملات نمونه

1. On the tallboy was an inkstand with four wells, a squat bottle of ink in each.
[ترجمه ترگمان]روی میز یک دوات با چهار چاه، یک بطری مرکب از مرکب بود
[ترجمه گوگل]در تله کباب یک کرم با چهار چاه بود، یک بطری جوهر پوست در هر کدام

2. Tallboy was confronted by a very tall man of considerable girth who looked like a retired all-in wrestler.
[ترجمه ترگمان]tallboy با مرد بلند قد بلندی روبرو شده بود که مثل یک کشتی گیر retired به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]Tallboy با یک مرد بسیار بلند روبرو شد که مانند یک کشتی گیر بازنشسته تمام شد

3. Tallboy scanned the list of people from whom statements had been taken.
[ترجمه ترگمان]Tallboy لیست افرادی را که از آن ها بیانیه گرفته شده بود، بررسی کرد
[ترجمه گوگل]Tallboy لیست افرادی را که از آنها بیانیه گرفته شده است، اسکن کرد

4. There was a pre-war bed and a prewar tallboy and a pre-war wardrobe and patterned lino on the floor.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب قبل از جنگ و یک جنگ قبل از جنگ و یک لباس پیش از جنگ و lino طرح دار بر روی زمین وجود داشت
[ترجمه گوگل]یک تختخواب پیش از جنگ و یک پیشخدمت بلندپرواز و یک کمد لباس پیش از جنگ و لینو بر روی کف وجود داشت

5. His head reminded Mrs Price of her old pomander stuck with cloves, forgotten in some pungent tallboy.
[ترجمه ترگمان]سرش را به یاد خانم پرایس انداخت که پر از بوته گل میخک بود و بعضی از آن ها را از یاد برده بود
[ترجمه گوگل]سرش به خانم Price اشاره کرد که دلفریب قدیمی خود را با میخک پوشانده است، که در برخی از تلبیوهای تیزهوش فراموش شده است

6. He looked into the wardrobes and through the drawers in the dressing-table and tallboy.
[ترجمه ترگمان]به کمد لباس ها و کشوهای کمد لباس نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به کمدین ها و از طریق کمربندها در تابه و تلبیو نگاه کرد

7. Upstairs, Sergeant Joe noticed the partly open drawer in his tallboy.
[ترجمه ترگمان]در طبقه بالا گروهبان جو متوجه کشوی یکی از کشوهای باز شد
[ترجمه گوگل]در طبقه بالا، سرباز جی متوجه کشیدۀ بازشو در دستشویی خود شد

8. But next morning when they were dressing what does the stranger do but carefully hang his breeches on the knobs of the tallboy.
[ترجمه ترگمان]اما صبح روز بعد، هنگامی که مشغول پوشیدن لباس بودند، عجیب تر از آن بود که شلوار خود را روی دستگیره the نصب کند
[ترجمه گوگل]اما صبح روز بعد وقتی که آنها غریبه را چسبیده بودند، اما دست و پا زدن خود را بر روی دستگیره های دستشویی قرار دادند

9. One room was very noisy, so the man grabbed a tallboy who had been standing up talking. He took the boy into another roomand stood him in the corner.
[ترجمه ترگمان]یک اتاق خیلی پر سر و صدا بود، بنابراین مرد یک tallboy را که در حال صحبت ایستاده بود گرفت پسر بچه را به گوشه ای دیگر برد و در گوشه ای ایستاد
[ترجمه گوگل]یک اتاق بسیار پر سر و صدا بود، به طوری که یک مرد بلند پایدار که ایستاده بود صحبت کرد او پسر را به اتاق دیگری برد و او را در گوشه ایستاده بود


کلمات دیگر: