کلمه جو
صفحه اصلی

receptionist


معنی : مسئول پذیرش، پذیرگر
معانی دیگر : متصدی پذیرش، متصدی اطلاعات، پذیرشگر، پذیرا

انگلیسی به فارسی

مسئول پذیرش، متصدی پذیرش، پذیرگر، پذیرا


میزبان، مسئول پذیرش، پذیرگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an office worker employed primarily to greet visitors, screen telephone calls, and answer routine questions.

• one who works at a reception desk, one who greets visitors or clients on the telephone and upon their arrival
the receptionist in a hotel, office, or doctor's surgery is the person whose job is to deal with people when they first arrive, to answer the telephone, and to arrange reservations or appointments.

مترادف و متضاد

مسئول پذیرش (اسم)
receptionist

پذیرگر (اسم)
receptionist

جملات نمونه

1. The receptionist led the way to the boardroom.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش راه را به هییت مدیره هدایت کرد
[ترجمه گوگل]مدیر ثبت کننده راه را به اتاق جلسه هدایت کرد

2. The receptionist recognized him at once.
[ترجمه مبینا] مسئول پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه ...] صحبت کردن با مسئول پذیرش هتل
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه گوگل]مدافع حقوقدان او را یک بار شناخت

3. Ask the receptionist to put your call through to my room.
[ترجمه her] از منشی درخواست کنید که تماستان را به اتاق من وصل کند.
[ترجمه ترگمان]از منشی بخواه که تو را به اتاق من راهنمایی کند
[ترجمه گوگل]از اتاق پذیرایی بپرسید که تماس شما از طریق اتاق من است

4. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored.
[ترجمه ..‌] مسئول پذیرش لبخند درخشانی روی صورتش داشت اما به جرئت میتونم بگم که حوصله ش سر رفته بود
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش لبخند روشنی روی صورتش داشت، اما می توانستم بگویم که حوصله اش سر رفته
[ترجمه گوگل]در اتاق پذیرایی، روی صورتش لبخند زده بود، اما می توانستم بگویم که او خسته شده است

5. The receptionist was less than helpful.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش کم تر از او کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]کمپین پذیرش کمتر از کمکی بود

6. In the play she doubled secretary with receptionist.
[ترجمه ترگمان]در نمایش، او منشی را دو برابر کرد
[ترجمه گوگل]در بازی او دبیر دوچرخه سواری با میزبان

7. The receptionist is the first point of contact most people have with the clinic.
[ترجمه ترگمان]پذیرش اولین نقطه تماس با اکثر افراد کلینیک است
[ترجمه گوگل]مراکز پذیرش اولین نقطه تماس با بسیاری از افراد با کلینیک است

8. The receptionist apologized for the delay, explaining that it had been a hectic day.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش برای این تاخیر عذر خواهی کرد و توضیح داد که روز شلوغی است
[ترجمه گوگل]پذیرنده برای تاخیر عذرخواهی کرد، توضیح داد که روز حیرت آور بود

9. The receptionist said he'd see she got the message.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش گفت که اون پیغام رو دریافت کرده
[ترجمه گوگل]مدافع گفت که او می بیند که پیام او را می بیند

10. The girl is a receptionist of the Beijing Hotel.
[ترجمه ترگمان]آن دختر یک متصدی پذیرش هتل پکن است
[ترجمه گوگل]این دختر یک پذیرنده از هتل پکن است

11. What exactly is required of a receptionist ?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی دقیقا مورد نیاز یک مسئول پذیرش است؟
[ترجمه گوگل]دقیقا چه چیزی از یک مدافع اداری مورد نیاز است؟

12. Where's that fool of a receptionist?
[ترجمه ترگمان]این احمق of کجاست؟
[ترجمه گوگل]کجایی اون احمق یک مدافع؟

13. He had the duty receptionist almost jumping through hoops for him. But to no avail.
[ترجمه ترگمان]او مسئول پذیرش بود که تقریبا از میان حلقه ها می پرید اما فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]او تقریبا از طریق حلقه ها برای او به مدد اداری می پرداخت اما فایده ای نداره

14. Visitors should inform the receptionist of their arrival.
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان باید به متصدی پذیرش اطلاع دهند
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان باید از اداره ثبت رسمی ورود خود مطلع شوند

پیشنهاد کاربران

پذیرفتن چیزی

به مسئول پذیرش هتل هاگفته میشود

دریافت

پذیرش یا اطلاعات

پذیرش


مسئول پذیرش

منشی

پذیرشگر


a person who works in the hotel

مسئول پذیرش درستشه

میزبان ، پذیرشگر

مسئول پذیرش یا همون منشی میشه

درستش پذیرشگر

پزیرشگر

میزبان

یا همون منشی

منشی نمیشه

مسئول پذیزش

پذیرش جایی مانند پذیرش بیمارستان و هتل

We can talk to the receptionist to solve this problem
می توانیم برای حل این مشکل با پذیرش صحبت کنیم 👜👜

مسئول پذیرش یاپذیرگر

منشی یا همان پذیرشگر

a person like a secretary t
شخصی مانند منشی

معنی کلمه = پذیرشگر - کسی که افراد را راهنمایی میکند -

صندوق دار

لطفا کامل تر باشه

E. g. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored

پذیرش، پذیرشگر، منشی

Reception : پذیرش
Receptionist : مسئول پذیرش
Clerk : منشی، فروشنده مغازه، دفتردار
Secretary : منشب، دفتر دار

هر سه تاشون تقریبا یک نفر هستن. فرق زیادی بین این ۳ اسم نیست. حالا من تعاریف دیکشنری رو میزارم قضاوت با خودتون.

🌠 SECRETARY 🌠
a person whose job is to handle records, letters, etc. , for another person in an office

2. a person in a club or other organization who is in charge of keeping letters and records

3. an official who is selected by the President and is in charge of a particular department of the government

🌠 CLERK 🌠

a person whose job is to keep track of records and documents for a business or office

2. a person who works in a store

3. a person who works at the main desk of a hotel assisting the people who are staying there

4. an elected or appointed official whose job is to take care of official papers and business for a court or government

🌠 RECEPTIONIST 🌠
a person whose job is to deal with the people who call or enter an office, hotel, etc

هر سه تاشون همون افراد پشت میز نشینی رو نشونه گرفتن که وقتی وارد مطب یا اداره یا درمانگاه میشیم میبینیم. یسری فرق های ریز دارن.
مثلا clerk خیلی به این اساره داره مه اون فرد با نامه ها و ایناد سر و کار داره. یعنی دست clerk بیشتر از کیبورد با کاغذ و برگه سر و کار داره

ولی receptionist بیشتر معنیش میشه کسی در ورودی یک اداره پست میز منتظرتونه

receptionist ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: پذیرشگر
تعریف: شخصی که امور پذیرش مهمانان مهمان خانه/ هتل را بر عهده دارد


کلمات دیگر: