1. The receptionist led the way to the boardroom.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش راه را به هییت مدیره هدایت کرد
[ترجمه گوگل]مدیر ثبت کننده راه را به اتاق جلسه هدایت کرد
2. The receptionist recognized him at once.
[ترجمه مبینا] مسئول پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه ...] صحبت کردن با مسئول پذیرش هتل
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه گوگل]مدافع حقوقدان او را یک بار شناخت
3. Ask the receptionist to put your call through to my room.
[ترجمه her] از منشی درخواست کنید که تماستان را به اتاق من وصل کند.
[ترجمه ترگمان]از منشی بخواه که تو را به اتاق من راهنمایی کند
[ترجمه گوگل]از اتاق پذیرایی بپرسید که تماس شما از طریق اتاق من است
4. The receptionist had a bright set smile on his face, but I could tell that he was bored.
[ترجمه ..] مسئول پذیرش لبخند درخشانی روی صورتش داشت اما به جرئت میتونم بگم که حوصله ش سر رفته بود
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش لبخند روشنی روی صورتش داشت، اما می توانستم بگویم که حوصله اش سر رفته
[ترجمه گوگل]در اتاق پذیرایی، روی صورتش لبخند زده بود، اما می توانستم بگویم که او خسته شده است
5. The receptionist was less than helpful.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش کم تر از او کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]کمپین پذیرش کمتر از کمکی بود
6. In the play she doubled secretary with receptionist.
[ترجمه ترگمان]در نمایش، او منشی را دو برابر کرد
[ترجمه گوگل]در بازی او دبیر دوچرخه سواری با میزبان
7. The receptionist is the first point of contact most people have with the clinic.
[ترجمه ترگمان]پذیرش اولین نقطه تماس با اکثر افراد کلینیک است
[ترجمه گوگل]مراکز پذیرش اولین نقطه تماس با بسیاری از افراد با کلینیک است
8. The receptionist apologized for the delay, explaining that it had been a hectic day.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش برای این تاخیر عذر خواهی کرد و توضیح داد که روز شلوغی است
[ترجمه گوگل]پذیرنده برای تاخیر عذرخواهی کرد، توضیح داد که روز حیرت آور بود
9. The receptionist said he'd see she got the message.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش گفت که اون پیغام رو دریافت کرده
[ترجمه گوگل]مدافع گفت که او می بیند که پیام او را می بیند
10. The girl is a receptionist of the Beijing Hotel.
[ترجمه ترگمان]آن دختر یک متصدی پذیرش هتل پکن است
[ترجمه گوگل]این دختر یک پذیرنده از هتل پکن است
11. What exactly is required of a receptionist ?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی دقیقا مورد نیاز یک مسئول پذیرش است؟
[ترجمه گوگل]دقیقا چه چیزی از یک مدافع اداری مورد نیاز است؟
12. Where's that fool of a receptionist?
[ترجمه ترگمان]این احمق of کجاست؟
[ترجمه گوگل]کجایی اون احمق یک مدافع؟
13. He had the duty receptionist almost jumping through hoops for him. But to no avail.
[ترجمه ترگمان]او مسئول پذیرش بود که تقریبا از میان حلقه ها می پرید اما فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]او تقریبا از طریق حلقه ها برای او به مدد اداری می پرداخت اما فایده ای نداره
14. Visitors should inform the receptionist of their arrival.
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان باید به متصدی پذیرش اطلاع دهند
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان باید از اداره ثبت رسمی ورود خود مطلع شوند