1. He begged her to reconsider but she would not.
[ترجمه ترگمان]از او خواهش کرد که تجدید نظر کند، اما این کار را نمی کرد
[ترجمه گوگل]او از او خواسته بود که او را بازبینی کند اما نمی خواست
2. The accident inclined him to reconsider his career.
[ترجمه ترگمان]تصادف به او تمایل داشت که در حرفه خود تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]این حادثه او را تمجید کرد تا کار خود را بازنگری کند
3. The Congress had agreed to reconsider its stance on the armed struggle.
[ترجمه ترگمان]کنگره موافقت کرده است که موضع خود را در مبارزه مسلحانه تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]کنگره موافقت کرد که موضع خود را درباره مبارزه مسلحانه بررسی کند
4. Richard pleaded for Belinda to reconsider and not to go through with the divorce.
[ترجمه ترگمان]ریچارد التماس کرد که برای تجدید نظر در مورد طلاق، تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]ریچارد از بلیندا خواسته بود تا طلاق را بازنگری کند و طلاق نگیرد
5. He should reconsider his decision to resign.
[ترجمه ترگمان]او باید در تصمیم خود برای استعفا تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]او باید تصمیم خود را برای استعفا دوباره در نظر بگیرد
6. We want you to reconsider your decision to resign from the board.
[ترجمه ترگمان]ما از شما می خواهیم که تصمیم خود را برای استعفا از این هیات بازبینی کنید
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم شما تصمیم خود را برای استعفا از هیئت مدیره تجدید نظر کنید
7. Recent information may persuade the board to reconsider.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات اخیر ممکن است هیات را قانع کند که در آن تجدید نظر کنند
[ترجمه گوگل]اطلاعات اخیر ممکن است هیئت مدیره را مجددا تجدید نظر کند
8. They had to reconsider their ideas in the light of new evidence.
[ترجمه ترگمان]آن ها می بایست ایده های خود را در پرتو مدارک جدید تجدید نظر کنند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند ایده های خود را با توجه به شواهد جدید تجدید نظر کنند
9. In that event, we will have to reconsider our offer.
[ترجمه ترگمان]در آن صورت ما باید پیشنهاد خود را مورد تجدید نظر قرار دهیم
[ترجمه گوگل]در آن صورت ما باید پیشنهاد ما را مرور کنیم
10. The jury was called upon to reconsider its verdict.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه دادگاه رو احضار کردن تا نظر هیات منصفه رو تجدید نظر کنه
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه خواستار اصلاح حکم شد
11. I conjure you most earnestly to reconsider your position.
[ترجمه ترگمان]من به شما اجازه می دهم که در موقعیت خود تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]من شما را با احترام ترغیب می کنم تا موضع خود را بازبینی کنید
12. I earnestly beg you to reconsider your decision.
[ترجمه ترگمان]من صادقانه از شما خواهش می کنم که در تصمیم خود تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]من از شما خواسته ام تا تصمیم خود را بازبینی کنم
13. We want you to come. Please reconsider.
[ترجمه ترگمان] ما می خوایم که تو بیای لطفا تجدید نظر کنید
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم شما بیایید لطفا تجدید نظر کنید
14. This meeting urges the company to reconsider its decision to close the factory.
[ترجمه ترگمان]این نشست شرکت را بر آن داشت تا در تصمیم خود برای بستن کارخانه تجدید نظر کند
[ترجمه گوگل]این جلسه از شرکت خواسته است تصمیم خود را برای بستن کارخانه دوباره بررسی کند
15. I hope you'll reconsider your position .
[ترجمه ترگمان]امیدوارم در موقعیت تو تجدید نظر کنی
[ترجمه گوگل]امیدوارم موقعیت شما را بازبینی کنید