کلمه جو
صفحه اصلی

rap


معنی : زخم زبان، تقصیر، صدای دقالباب، سرزنش سخت، ضربت تند و سریع زدن
معانی دیگر : (تند) ضربه زدن (به ویژه با کف دست یا انگشت ها)، (تند) کوفتن، زدن، دق کردن، ضرب گرفتن، (خودمانی) سخت نکوهش کردن، (آمریکا - خودمانی) صحبت جدی کردن، صحبت جدی، (امریکا - خودمانی) تقصیر، تنبیه، (آمریکا - خودمانی) اختلاط کردن، گپ زدن، گپ زدنی، اختلاط، ضربه ی تند و کوتاه، دق الباب، تق، (آمریکا - خودمانی) موسیقی رپ، آواز رپ، آواز رپ خواندن، آهنگ رپ نواختن، (قرن -18 ایرلند) سکه ی نیم پنی تقلبی، پشیز، کمترین مقدار، یک ذره، (نادر)، قاپیدن، گرفتن

انگلیسی به فارسی

صدای دقالباب، سرزنش سخت، زخمزبان، ضربت تند و سریع زدن، تقصیر


رپ، صدای دقالباب، سرزنش سخت، زخم زبان، تقصیر، ضربت تند و سریع زدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: raps, rapping, rapped
(1) تعریف: to hit (something) with a rapid, hard stroke; strike.
مترادف: hit, knock
مشابه: box, strike, tap, thwack, whack

- She rapped the door three times.
[ترجمه ترگمان] سه بار به در ضربه زد
[ترجمه گوگل] او سه بار درب را ربود

(2) تعریف: to cause (something) to hit on or against something else with a rapid, hard stroke.
مترادف: thwack, whack
مشابه: hit, knock, tap

- He rapped the book against the table.
[ترجمه ترگمان] کتاب را روی میز کوبید
[ترجمه گوگل] او کتاب را در برابر میز مذاکره قرار داد
- She rapped her knuckles nervously on the desktop.
[ترجمه ترگمان] با دلواپسی دستش را روی میز کوبید
[ترجمه گوگل] او دست و پنجه نرم خود را بر روی دسکتاپ عصبی کرد

(3) تعریف: to express sharply or with vehemence (sometimes fol. by out).
مشابه: blurt, ejaculate, exclaim, snap, vociferate

- She rapped out her criticisms one by one.
[ترجمه ترگمان] به یکی از one انتقاد می کرد
[ترجمه گوگل] او انتقادات خود را یک به یک کرد

(4) تعریف: to lay blame on; criticize.
مترادف: criticize, rebuke
مشابه: bash, blame, chastise, rag, upbraid
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to strike something with a quick, hard blow; knock.
مترادف: knock, strike
مشابه: bang, hit, tap, whack

- I heard somebody rapping at the door.
[ترجمه ترگمان] شنیدم یکی به در ضربه می زد
[ترجمه گوگل] من شنیدم کسی که در حال دروغ گفتن
اسم ( noun )
عبارات: beat the rap, take the rap
(1) تعریف: a quick blow; knock.
مترادف: bang, blow, knock, tap

- She gave him a rap on the head with her book.
[ترجمه ترگمان] با کتابش به او ضربه زد
[ترجمه گوگل] او با کتابش یک رپ را روی سرش گذاشت

(2) تعریف: the sound made by a quick blow on a hard surface; tap.
مترادف: tap, whack

- We were awakened by a rap on the door.
[ترجمه ترگمان] با صدای خفه ای از خواب بیدار شدیم
[ترجمه گوگل] ما توسط یک رپ در درب بیدار شدیم

(3) تعریف: (slang) blame or punishment, esp. a prison sentence.
مترادف: punishment

- Three years in prison isn't a bad rap for what he did.
[ترجمه ترگمان] سه سال حبس برای کاری که اون کرد بد نیست
[ترجمه گوگل] سه سال زندان رپ بدی برای او نیست

(4) تعریف: (slang) a negative aspersion or characterization.
مترادف: dirt
مشابه: lick

- He's really a good teacher, but he gets a bad rap among students because he gives a lot of homework.
[ترجمه ترگمان] او واقعا معلم خوبی است، اما در بین دانش آموزان رپ بدی دریافت می کند، چون تکالیف زیادی به او می دهد
[ترجمه گوگل] او واقعا یک معلم خوب است، اما او در میان دانش آموزان یک رپ بد بدست می آورد، زیرا او مشغول تحصیل زیادی می کند
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) the slightest amount; a tiny bit.
مترادف: bit, whit

- He doesn't care a rap about his students.
[ترجمه ترگمان] او توجهی به دانش students ندارد
[ترجمه گوگل] او رپ را در مورد دانش آموزان خود اهمیت نمی دهد
اسم ( noun )
(1) تعریف: a type of popular music of combined Jamaican and African-American origin in which rhymed verses are spoken, accompanied by a heavy repetitive beat, usu. on synthesizers or drums.

- Rap became a widely popular form of music in the U.S. in the 1980s.
[ترجمه ترگمان] رپ در دهه ۱۹۸۰ به محبوبیت گسترده ای در موسیقی در آمریکا تبدیل شد
[ترجمه گوگل] رپ در دهه 1980 در ایالات متحده آمریکا به شکل گسترده ای از موسیقی در آمریکا تبدیل شد

(2) تعریف: a song or performance in the style of rap.

- His band liked the rap that he wrote.
[ترجمه ترگمان] گروه موسیقی او از rap که او می نوشت لذت می برد
[ترجمه گوگل] گروه او رپ را دوست داشت که او نوشت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: (slang) to talk, esp. frankly and at length.
مترادف: converse, talk
مشابه: chat, chew the fat

(2) تعریف: to say the words of a rap.

• rap music, musical genre in which spoken verses and rhymes are set to a rhythmic beat (developed in urban areas during the mid-1970s)
knock, quick blow; knocking sound; punishment (slang); response (slang); conversation (slang)
knock, tap, strike quickly; criticize, scold, rebuke; perform rap music; talk, have a conversation (slang)

مترادف و متضاد

زخم زبان (اسم)
nip, rebuke, brickbat, diatribe, rap

تقصیر (اسم)
error, delinquency, offense, fault, guilt, crime, rap

صدای دق الباب (اسم)
rap

سرزنش سخت (اسم)
rap

ضربت تند و سریع زدن (فعل)
rap

hit quickly and lightly


Synonyms: beat, blow, conk, crack, knock, lick, pat, strike, swat, swipe, tap, whack


conversation


Synonyms: causerie, chat, chin, colloquy, confabulation, conference, deliberation, dialogue, discourse, discussion, prose, talk, ventilation, yarn


Antonyms: silence


blame; criticism


Synonyms: admonishment, admonition, censure, chiding, flak, knock, pan, punishment, rebuke, reprimand, reproach, reproof, responsibility, sentence, swipe


Antonyms: approval, flattery, praise


talk casually; speak abruptly


Synonyms: babble, bark, chat, chatter, chitchat, confabulate, converse, discourse, jabber, palaver, run off at the mouth, spit, talk


criticize


Synonyms: blame, castigate, censure, condemn, denounce, denunciate, knock, pan, reprehend, reprimand, reprobate, scold, skin, tick off


Antonyms: praise


جملات نمونه

1. rap out
(تند و با عتاب) گفتن

2. bum rap
مجازات غیر منصفانه

3. to rap out orders
با لحن تند و عتاب آمیز دستور دادن

4. a bum rap
اتهام دروغین

5. a long rap session
گردهمایی طولانی برای حرف های جدی

6. beat the rap
(از تنبیه و کیفر و غیره) گریختن،جستن

7. get a rap on (or over) the knuckles
(خودمانی) مورد نکوهش یا گوشمالی قرار دادن

8. give someone a rap on (or over) the knuckle
(خودمانی) کسی را نکوهش یا مجازات کردن

9. to take (or beat) the rap
تقصیر را به عهده گرفتن (یا نگرفتن)

10. not care (or give) a rap
اصلا اهمیت ندادن،بی تفاوت بودن

11. They promised to rap with the management.
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که به مدیریت رپ رپ بزنند
[ترجمه گوگل]آنها وعده داده شده به رپ با مدیریت

12. I'm not that wild about rap music, to be honest.
[ترجمه ترگمان]من اونقدرا هم در مورد موسیقی رپ وحشی نیستم که بخوام صادق باشم
[ترجمه گوگل]من در مورد رپ موسیقی وانمود نمی کنم که صادق باشم

13. Cleveland always gets a bum rap in the press.
[ترجمه ترگمان]کلولند \"همیشه یه مشت\" رپ \"تو مطبوعات میزنه\"
[ترجمه گوگل]کلیولند همیشه یک خبرنگار را در مطبوعات می کشد

14. The New York Post received an official rap over the knuckles for the way it reported the story.
[ترجمه ترگمان]روزنامه New York Post به خاطر گزارش این داستان، رپ رسمی ای را بر روی پنجه بوکس پذیرفت
[ترجمه گوگل]نیویورک پست رپ رسمی را در مورد دست و پنجه نرم کرد تا داستان داستان را گزارش کند

15. FA chiefs could still face a rap and a possible fine.
[ترجمه ترگمان]روسا با رپ هم می توانند با رپ و احتمال زیاد حرف بزنند
[ترجمه گوگل]فرماندهان فا، هنوز هم می توانند با یک رپ و رکود مواجه شوند

16. The remark earned him a rap on the knuckles.
[ترجمه ترگمان]این حرف او را به صورت knuckles درآورد
[ترجمه گوگل]این سخنرانی او را بر روی همسرش به دست آورد

17. I got a rap on the knuckles for not finishing my essay on time.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مقاله م رو تموم نکردم یه ضربه به بند انگشت هات زدم
[ترجمه گوگل]برای پایان دادن به مقاله در زمان، رپ را در دست گرفتم

She rapped on the door twice.

دوبار در را زد.


With his fingers he rapped (a tune) on the table.

با انگشتانش روی میز ضرب گرفت.


She kept rapping the government.

او مرتباً از دولت انتقاد شدید می‌کرد.


a long rap session

گردهمایی طولانی برای حرف‌های جدی


to take (or beat) the rap

تقصیر را به عهده گرفتن (یا نگرفتن)


bum rap

مجازات غیرمنصفانه


to rap out orders

با لحن تند و عتاب‌آمیز دستور دادن


اصطلاحات

get a rap on (or over) the knuckles

(عامیانه) مورد نکوهش یا گوشمالی قرار دادن


give someone a rap on (or over) the knuckle

(عامیانه) کسی را نکوهش یا مجازات کردن


rap out

(تند و با عتاب) گفتن


not care (or give) a rap

اصلاً اهمیت ندادن، بی‌تفاوت بودن


پیشنهاد کاربران

واژه مذکور اصطلاحی مشترک بین روانپزشکی و پزشکی قانونی میباشد و وقتیکه فرد قربانی دچار تجاوز به عنف شود در محاکم قضایی در ارتباط با روانپزشکان از این لغت استفاده میشود . با تشکر.

بنام خدا
با سلام، این واژه بیشتر در حوزههای روانپزشکی و حقوق گیفری بکا ر میرود و به معنی تجاوز به عنف میباشد
با تشکر

rape ( تجاوز به عنف )

rap ( سرزنش جدی - صحبت خودمانی )

( Bad rap=Bad rep ( reputation
به بدی شهرت پیدا کردن، یا در اصطلاح اسم کسی یا چیزی بد دررفتن

۱. از نظر حقوقی به معنای تجاوز به عنف
۲. رپ، یه سبک موسیقی که زیرشاخه هیپ هاپ هستش
۳. تیکه انداختن

رَپیدَن = رَپ کردن.
م. ث
رفیقامون ، بعد از مدرسه، توی پارک می رَپیدند.


کلمات دیگر: