کلمه جو
صفحه اصلی

tailor


معنی : خیاط، خیاطی کردن، دوزندگی کردن، درخور کردن، مناسب کردن
معانی دیگر : دوخت و دوز کردن، دوختن، سازگار کردن، جور کردن، دوزنده

انگلیسی به فارسی

خیاط، دوزنده


خیاطی کردن، دوزندگی کردن، دوخت و دوز کردن، دوختن


سازگار کردن، جور کردن، مناسب کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who makes, alters, or repairs clothing, esp. men's suits and coats.
مشابه: clothier, couturier, dressmaker, modiste, seamstress, sewer
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tailors, tailoring, tailored
• : تعریف: to engage in the work of a tailor.
مترادف: sew, stitch
مشابه: design
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to make or alter (a suit, coat, or the like).
مترادف: customize, fit, sew, stitch
مشابه: alter, design, fabricate, fashion, hem, seam

- The jacket was too loose-fitting, so I had it tailored.
[ترجمه ترگمان] کت و شلوار خیلی گشاد بود واسه همین یه کت و شلوار پوشیدم
[ترجمه گوگل] ژاکت خیلی راحت بود، بنابراین من آن را مناسب

(2) تعریف: to fashion or adapt for a particular need, purpose, or the like.
مترادف: adapt, customize, fashion, fit
مشابه: adjust, orient, slant, suit

- The new buses are tailored to the needs of people with disabilities.
[ترجمه ترگمان] اتوبوس های جدید متناسب با نیازهای مردم دارای معلولیت هستند
[ترجمه گوگل] اتوبوس های جدید به نیازهای افراد معلول اختصاص دارد
- The advertising campaign is tailored to appeal to wealthy women.
[ترجمه ترگمان] تبلیغات تبلیغاتی برای جلب توجه به زنان ثروتمند طراحی شده است
[ترجمه گوگل] کمپین تبلیغاتی برای جذب زنان ثروتمند طراحی شده است
- The concert series is especially tailored for young people.
[ترجمه ترگمان] مجموعه کنسرت به ویژه برای جوانان طراحی شده است
[ترجمه گوگل] سری کنسرت به ویژه برای جوانان طراحی شده است

• one who makes or alters garments
work as a tailor; make or alter a garment; create or adapt for a particular need or desire
a tailor is a person who makes clothes, especially for men.
if you tailor something such as a plan or system, you change it so that it is suitable for a particular person or purpose.
see also tailored.

مترادف و متضاد

person who sews clothing


خیاط (اسم)
seamstress, tailor

خیاطی کردن (فعل)
sew, tailor

دوزندگی کردن (فعل)
sew, tailor

در خور کردن (فعل)
tailor

مناسب کردن (فعل)
tailor

Synonyms: clothier, costumier, couturier, dressmaker, garment maker, needle worker, outfitter, suit maker


make to fit; adjust


Synonyms: accommodate, adapt, alter, conform, convert, custom-make, cut, cut to fit, dovetail, fashion, fit, make to order, modify, mold, quadrate, reconcile, shape, shape up, square, style, suit, tailor-make


جملات نمونه

1. the tailor first cuts, then bastes and finally sews on the machine
خیاط اول می برد بعد کوک می زند وسپس چرخ می کند.

2. to tailor pillow covers
روبالشتی دوختن

3. a custom tailor
خیاط سفارشی (در مقابل خیاطی که برای مغازه های لباس فروشی لباس می دوزد)

4. she took back her dress to her tailor for alteration
پیراهنش را برای تغییر دوباره پیش خیاطش برد.

5. The coat [garment, tailor] makes the man.
[ترجمه ترگمان]کت [ لباس، خیاط ] مرد را می سازد
[ترجمه گوگل]کت [لباس، خیاط] مرد را می سازد

6. He had his dress made by a Paris tailor.
[ترجمه ترگمان]لباسش را یک خیاط پاریس ساخته بود
[ترجمه گوگل]او لباس خود را با لباس پاریس ساخته بود

7. The tailor has cut my coat very well.
[ترجمه ترگمان] اون خیاط لباس منو خیلی خوب پاره کرده
[ترجمه گوگل]خیاط کت من خیلی خوب است

8. We identify your needs, and tailor your training accordingly.
[ترجمه ترگمان]ما نیازهای شما را مشخص می کنیم و آموزش خود را متناسب با آن هماهنگ می کنیم
[ترجمه گوگل]ما نیازهای خود را شناسایی می کنیم و آموزش های خود را مطابق با آن انجام می دهیم

9. The tailor lined the coat with silk.
[ترجمه ترگمان]این خیاط نیم تنه ابریشمی را آستر کرده بود
[ترجمه گوگل]خیاط کت را با ابریشم پوشانده است

10. He asked the tailor to make over his dress.
[ترجمه ترگمان]از خیاط خواست که لباسش را مرتب کند
[ترجمه گوگل]او از خیاط برای پوشیدن لباس خود پرسید

11. He bailed the woolen cloth to the tailor to be made into an overcoat.
[ترجمه ترگمان]پارچه پشمی را روی خیاط گذاشت تا پالتو را بپوشد
[ترجمه گوگل]او لباس پشمی را به لباس خیاطی که به یک پالتو ساخته شده بود، بردارد

12. You should tailor your spending to your income.
[ترجمه ترگمان]تو باید spending رو برای your نگه داری
[ترجمه گوگل]شما باید مخارج خود را به درآمد خود اختصاص دهید

13. The pianist had to tailor his style to suit the vocalist's distinctive voice.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو مجبور شد سبک خود را متناسب با صدای رسا خواننده هماهنگ کند
[ترجمه گوگل]پیانیست مجبور بود سبک خود را با توجه به صدای متمایز خواننده خلق کند

14. The tailor took my measurements for a new suit.
[ترجمه ترگمان]خیاط اندازه های مرا برای یک کت و شلوار تازه گرفت
[ترجمه گوگل]خیاط اندازه گیری های من را برای یک کت و شلوار جدید اندازه گیری کرد

15. If your new coat is too large, a tailor can alter it to fit you.
[ترجمه ترگمان]اگر کت جدید تو خیلی بزرگ باشد، یک خیاط می تواند آن را تغییر بدهد
[ترجمه گوگل]اگر کت جدید شما بیش از حد بزرگ باشد، یک خیاط می تواند آن را به تناسب شما تغییر دهد

a novel tailored to popular taste.

رمانی که طبق سلیقه‌ی عوام مردم نوشته شده است.


to tailor pillow covers

روبالشتی دوختن


We tailor any of our products to your company's specific needs.

ما هر یک از محصولات خود را متناسب با نیازهای خاص شرکت شما تنظیم می‌کنیم.


my mom is a great tailor.

مادرم خیاط خیلی خوبی است.


پیشنهاد کاربران

خیاط
دوزنده پارچه و لباس

مناسب سازی

شخصی سازی کردن

suitable
appropriate

متناسب کردن
سازگار کردن

خیاط

اصلاح کردن، تغییر دادن

در نظر گرفتن
تنظیم کردن

طراحی کردن

متناسب نمودن

اختصاصی کردن

سازگار کردن


کلمات دیگر: