کلمه جو
صفحه اصلی

patriot


معنی : هم میهن، میهن دوست
معانی دیگر : وطن پرست، میهن پرست

انگلیسی به فارسی

میهن دوست،میهن پرست،وطن پرست


وطن پرست، میهن دوست، هم میهن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who loves, supports, and defends his or her nation and its interests.
متضاد: traitor

- As a leader of the resistance against foreign rule, he is considered a great patriot.
[ترجمه ترگمان] به عنوان یک رهبر مقاومت در برابر حکومت خارجی، او یک میهن پرست بزرگ محسوب می شود
[ترجمه گوگل] او به عنوان رهبر مقاومت در مقابل حکومت خارجی، به عنوان یک وطن بزرگ محسوب می شود

• american guided missile designed to intercept planes and enemy missiles
one who is faithful to his nation, one who loves his country
a patriot is someone who loves their country and feels very loyal towards it.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] پاتریوت موشک زمین به هوای ارتش امریکا که 17 فوت و 15 اینچ طول و 160 اینچ قطر دارد . این موشک بابرد بیش از 50 مایل با سرعت 2000 مایل بر ساعت پرتاب می شود و از سوخت جامد استفاده می کند. این موشک با استفاده از رادار به سوی هدف هدایت می شود . رادار خود موشک روی هدف قفل می شود و کلاهک آن در هنگام برخورد یا در نزدیکی هدف منفجر می کند. هر سیستم از هشت پرتاب کننده خودکار، یک کامیون مولد برق و یک ایستگاه مشترک تشکیل می شود . پرتاب کننده ها چهار پاتریوت را حمل می کنند.

مترادف و متضاد

هم میهن (اسم)
landsman, compatriot, countryman, countrywoman, patriot

میهن دوست (اسم)
patriot

person who loves his or her country


Synonyms: flag-waver, good citizen, jingoist, loyalist, nationalist, partisan, patrioteer, statesperson, ultranationalist, volunteer


Antonyms: expatriot, traitor


جملات نمونه

1. a hot patriot
میهن پرست دو آتشه

2. a true patriot
یک میهن دوست راستین

3. he avowed himself a patriot
او ادعای میهن پرستی کرد.

4. The summer soldier and the sunshine patriot will, in this crisis, shrink from the service of his country; but he that stands it NOW deserves the love and thanks of man and woman.
[ترجمه ترگمان]سرباز تابستانی و وطن پرست واقعی، در این بحران، از خدمت کشور خود کناره می گیرند؛ اما او اکنون آن را شایسته عشق و سپاس از مرد و زن می داند
[ترجمه گوگل]سرباز تابستان و وطن پرست آفتاب، در این بحران، از خدمات کشور خود کوچک خواهد شد؛ اما او که آن را می ایستد در حال حاضر سزاوار عشق و تشکر از مرد و زن است

5. He regards himself as a patriot.
[ترجمه ترگمان]به خودش به عنوان یک میهن پرست نگاه می کند
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان وطن پرستی می بیند

6. He was represented as a true patriot.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک میهن پرست واقعی معرفی شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خدای راست نشان داده شد

7. She was a true patriot to the last.
[ترجمه ترگمان]برای آخرین بار یک میهن پرست واقعی بود
[ترجمه گوگل]او یک وطن پرست واقعی بود

8. At the bottom of all patriotism there is war: that is why I am no patriot. Jules Renard
[ترجمه ترگمان]در زیر همه میهن پرستی، جنگ وجود دارد: به همین دلیل است که من میهن پرست نیستم ژول Renard
[ترجمه گوگل]در انتهای همه وطن پرستی جنگ وجود دارد و به همین دلیل من هیچ کشوری نیستم ژول Renard

9. He is a patriot of the first order, willing to sacrifice personal justice for the red, white and blue.
[ترجمه ترگمان]او یک میهن پرست از اولین مرتبه ای است که خواهان قربانی کردن عدالت شخصی برای قرمز، سفید و آبی است
[ترجمه گوگل]او یک وطن پرست اول است و مایل است عدالت شخصی را برای قرمز، سفید و آبی قربانی کند

10. Most were either destroyed by Patriot missiles or did little damage.
[ترجمه ترگمان]اکثر آن ها یا توسط موشک های میهن پرست تخریب شدند یا خسارت کمی به بار آوردند
[ترجمه گوگل]اکثر آنها توسط موشک های پاتریوت نابود شده اند و یا آسیب زیادی وارد کردند

11. The Patriot missile system is a good example.
[ترجمه ترگمان]سیستم موشکی میهن پرست نمونه خوبی است
[ترجمه گوگل]سیستم موشکی Patriot نمونه خوبی است

12. The radar beam which tracks the Patriot missile carries instructions updating it on which way to go to head off the enemy.
[ترجمه ترگمان]تیر رادار که موشک Patriot را دنبال می کند دستورالعمل های به روز رسانی آن را بر روی آن انجام می دهد تا دشمن را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]پرتاب رادار، که موشک پاتریوت را دنبال می کند، دستورالعمل هایی را برای به روزرسانی آن ارائه می دهد که در آن از رفتن به دشمن جلوگیری می کند

13. Pinochet called the convicted man a patriot.
[ترجمه ترگمان]پینوشه این مرد مجرم را یک میهن پرست نامید
[ترجمه گوگل]پینوشه مرد متهم را وطن پرست نامید

14. The Patriot is a complicated system of launchers, radars, communications and control.
[ترجمه ترگمان]میهن پرست سیستم پیچیده ای از خمپاره انداز، رادارها، ارتباطات و کنترل است
[ترجمه گوگل]Patriot یک سیستم پیچیده از پرتاب، رادار، ارتباطات و کنترل است

a band of fiery patriots

گروهی از میهن‌پرستان دو آتیشه


a patriotic statesman

دولت‌مرد وطن‌دوست


the great patriotic war

جنگ بزرگ میهنی


patriotic duty

وظیفه میهنی


پیشنهاد کاربران

عاشق تاریخ

وطن پرست

میهن دوست، وطن پرست

میهن پرست جنگو برای صلح و دوستی.


کلمات دیگر: