کلمه جو
صفحه اصلی

ramification


معنی : انشعاب، شاخه شاخگی
معانی دیگر : (به ویژه در گیاه) شاخه بندی، چند شاخگی، شعبه، شاخه، شاخه ی فرعی، پیامد، (نتیجه ی چند شاخگی یا انشعاب) عاقبت ( عواقب)

انگلیسی به فارسی

تقسیم بندی، انشعاب، شاخه شاخگی


انشعاب، شاخه شاخگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of dividing into branches, or an arrangement of branching parts.

(2) تعریف: a branching or subordinate part.

(3) تعریف: a consequence or related aspect of something; offshoot.

- The interest rate increase will have widespread ramifications.
[ترجمه حسین] افزایش نرخ بهره ( بانکی ) عواقب ضمنی گسترده ای خواهد داشت.
[ترجمه ترگمان] نرخ بهره افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل] افزایش نرخ بهره تاثیرات گسترده ای خواهد داشت
- The choices and decisions he made before entering politics had ramifications that he never could have predicted.
[ترجمه ترگمان] انتخاب ها و تصمیماتی که قبل از ورود به سیاست گرفته بود، ramifications بود که هرگز نمی توانست پیش بینی کند
[ترجمه گوگل] انتخاب و تصمیماتی که او قبل از ورود به سیاست انجام داد، دارای تأثیرات است که او هرگز نمیتوان پیش بینی کرد

• consequence, outcome of another event; branch, bough; act of branching out
the ramifications of a decision, idea, or plan are all its consequences and effects, especially ones which were not obvious at first; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] انشعاب، شاخه
[ریاضیات] انشعاب

مترادف و متضاد

انشعاب (اسم)
branch, tributary, offshoot, split, divergence, ramification, shoot, embranchment

شاخه شاخگی (اسم)
ramification

consequence, development


Synonyms: bifurcation, branch, branching, breaking, complication, consequence, divarication, division, excrescence, extension, forking, offshoot, outgrowth, partition, radiation, result, sequel, subdividing, subdivision, upshot


Antonyms: cause


جملات نمونه

the complex ramifications of some tropical trees

شاخه‌بندی پیچیده‌ی برخی درختان استوایی


the ramifications of an artery

شاخه‌های سرخرگ


the ramifications of an act

پیامدهای یک عمل


1. Have you considered all the ramifications of your suggestion?
[ترجمه ترگمان]آیا تمام عواقب این پیشنهاد را در نظر گرفته اید؟
[ترجمه گوگل]آیا شما همه تأثیرات پیشنهاد شما را در نظر گرفتید؟

2. What are the ramifications of our decision to join the union?
[ترجمه ترگمان]نتیجه تصمیم ما برای ملحق شدن به اتحادیه چیه؟
[ترجمه گوگل]تصمیمات ما برای پیوستن به اتحادیه چیست؟

3. These changes are bound to have widespread social ramifications.
[ترجمه ترگمان]این تغییرات دارای پیامدهای اجتماعی گسترده هستند
[ترجمه گوگل]این تغییرات ناچار به تأثیرات گسترده اجتماعی هستند

4. I couldn't follow all the ramifications of the plot.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم تمام پیامدهای این نقشه را دنبال کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم تمام تأثیرات طرح را دنبال کنم

5. The book analyses the social and political ramifications of AIDS for the gay community.
[ترجمه ترگمان]این کتاب پیامدهای اجتماعی و سیاسی ایدز را برای جامعه همجنس گرا تجزیه و تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]این کتاب تجزیه و تحلیل پیامدهای اجتماعی و سیاسی ایدز برای جامعه همجنسگرا

6. If these researchers are right, the ramifications of this continental shifting may also extend beyond the oceans and solid ground.
[ترجمه ترگمان]اگر این پژوهشگران درست گفته شوند، عواقب این تغییر قاره اروپا نیز ممکن است فراتر از اقیانوس ها و زمین محکم گسترش یابد
[ترجمه گوگل]اگر این محققان درست باشند، تأثیرات این تغییر قاره نیز ممکن است فراتر از اقیانوس ها و زمین جامد باشد

7. He was too busy thinking of the possible ramifications of a jumpy Grand Duke imagining every bush a Nihilist bear.
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن سرگرم فکر کردن به عواقب احتمالی یک دوک بزرگ بود که تصور می کرد هر bush یک خرس Nihilist است
[ترجمه گوگل]او بیش از حد مشغول فکر کردن به تأثیرات احتمالی بزرگ دوک بزرگ بود که هر بوش یک خرس Nihilist را تصور می کرد

8. How many of the ramifications of a particular decision ought to be explicitly taken into account by the decision-maker?
[ترجمه ترگمان]چند مورد از انشعاب های یک تصمیم خاص باید به طور صریح توسط تصمیم گیرنده در نظر گرفته شوند؟
[ترجمه گوگل]چگونه تصمیم گیرندگان باید به صراحت تصمیم بگیرند؟

9. The ramifications of the wrong use of imagination have to be fully realized before we can hope to control it.
[ترجمه ترگمان]پیامدهای استفاده نادرست از نیروی تخیل باید قبل از اینکه بتوانیم آن را کنترل کنیم کاملا تحقق یابد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که ما امیدواریم بتوانیم آن را کنترل کنیم، تأثیرات استفاده نادرست تخیل باید کاملا برآورده شود

10. This ongoing evolution of the Internet has ramifications for the types of commercial activities it can offer.
[ترجمه ترگمان]این تکامل مداوم اینترنت برای انواع فعالیت های تجاری که می تواند ارائه کند، انشعاب دارد
[ترجمه گوگل]این روند مداوم اینترنت باعث ایجاد تأثیرات تجاری در فعالیت های تجاری می شود

11. Whole shelves in libraries are devoted to the ramifications of this beguiling game.
[ترجمه ترگمان]قفسه های بسیاری در کتابخانه ها به پیامدهای این بازی گمراه کننده اختصاص یافته است
[ترجمه گوگل]قفسه های کامل در کتابخانه ها به تأثیرات این بازی غم انگیز اختصاص داده شده است

12. Trendsdevelopmentand it's ramification were introduced, and requirement of market the future was analysed and prospected.
[ترجمه ترگمان]Trendsdevelopmentand ها معرفی شدند، و نیاز به بازار مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]روند توسعه و آن تقسیم بندی معرفی شد و نیاز بازار به آینده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت

13. Ingredients: oxygen active agent, aloe extract, vitamin C ramification, vitamin E, sunscreen factor etc.
[ترجمه ترگمان]مواد لازم: آلوئه ورا، عامل فعال اکسیژن، عصاره آلوئه ورا، ویتامین E، عامل ضد آفتاب و غیره
[ترجمه گوگل]عناصر عامل فعال اکسیژن، عصاره آلوئه، وفاداری C، ویتامین E، کرم ضد آفتاب و غیره

14. How do cure the urine ramification?
[ترجمه ترگمان]چطور the رو درمان می کنی؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان ادرار را درمان کرد؟

پیشنهاد کاربران

نتیجه، تاثیر

نتیجه
any change is bound to have legal ramifications

تاثیرات، عواقب، نتایج

تبعات

پیامد


کلمات دیگر: