1. read a book when you feel lonely
وقتی که احساس دلتنگی می کنی کتاب بخوان.
2. read books to keep your mind from rust
برای حفظ مغز خودتان از زنگ خوردگی کتاب بخوانید.
3. read carefully and do not skip pages
با دقت بخوان و صفحه جا نیانداز.
4. read the instructions on the bottle carefully
آگهدادهای روی بطری را دقیقا بخوانید.
5. read (something) into (something)
معنی خاصی به چیزی نسبت دادن
6. read between the lines
معنی نهفته ی چیزی را دریافتن
7. read between the lines
معانی پنهان یا ژرف چیزی را درک کردن
8. read for (something)
رشته ای را در دانشگاه خواندن
9. read law
درس حقوق خواندن
10. read out
1- بلند خواندن 2- (کامپیوتر) بازخوانی
11. read out of
از حزب یا انجمن اخراج کردن
12. read someone a lesson (or lecture)
کسی را سرزنش کردن
13. read someone the riot act
(انگلیس) در مورد رفتار بد هشدار دادن،هند تمام کردن
14. read something over (or through)
از آغاز تا پایان چیزی را خواندن
15. read the riot act to
با تهدید به مجازات از عمل خلاف بازداشتن،هند تمام کردن،اتمام حجت کردن
16. read up (on)
درباره ی کسی یا چیزی خواندن و کسب اطلاع کردن
17. don't read any more; rest your eyes!
دیگر نخوان ; به چشمانت استراحت بده !
18. he read the book voraciously
با ولع همه ی کتاب را خواند.
19. he read the letter three times over
او نامه را سه بار خواند.
20. he read the letters and pigeonholed them in his desk
او نامه ها را خواند و در نامه دان های میزش قرار داد.
21. he read the letters perfunctorily and then closed his eyes
او به خاطر انجام وظیفه نامه ها را خواند و سپس چشمانش را بست.
22. he read the list and ticked off a few names
فهرست را خواند و چند اسم را با علامت تیک مشخص کرد.
23. i read a few excerpts from his book
چند بریده از کتاب او را خواندم.
24. i read a few pages carefully and scanned the rest
چند صفحه را دقیق خواندم و بقیه را تند مرور کردم.
25. i read all the books
تمام کتاب ها را خواندم.
26. i read in my physics text
آن را در کتاب فیزیک خود خواندم.
27. i read that thinker's twentieth epistle
بیستمین مکتوب آن اندیشمند را خواندم.
28. i read the news in the paper
خبر را در روزنامه خواندم.
29. i read your composition and corrected it; are my corrections legible?
انشای شما را خواندم و اصلاح کردم ; اصلاحات من خوانا هستند؟
30. i read your letter
نامه ی شما را خواندم.
31. i'll read that book sometime
روزی آن کتاب را خواهم خواند.
32. i'll read you a few extracts of his poem
چند گزیده از شعر او را برایتان می خوانم.
33. iraj read two books, but i didn't read any
ایرج دو کتاب خواند ولی من هیچ (کتابی) نخواندم.
34. please read the agenda
لطفا دستور جلسه را قرائت بفرمایید.
35. please read the letter aloud
لطفا نامه را با صدای رسا بخوانید.
36. please read the minutes of last december's meeting
لطفا صورت جلسه ی گردهمایی دسامبر گذشته را بخوانید.
37. she read scraps of ahmad's letter to us
بخش هایی از نامه ی احمد را برایمان خواند.
38. she read the story to me
داستان را برایم خواند.
39. to read a book in three sittings
کتابی را در سه وهله خواندن
40. to read a condensation of a novel
تلخیصی از یک رمان را خواندن
41. to read a number backward
عددی را به طور معکوس خواندن
42. to read solely for pleasure
کتاب خواندن تنها به خاطر لذت
43. to read ten books in as many days
در طول ده روز ده کتاب خواندن
44. to read the alphabet in reverse
الفبا را از آخر به اول خواندن (وارونه خواندن)
45. we read and criticize each other's poetry
ما اشعار همدیگر را می خوانیم و نقد می کنیم.
46. we read the list of the casualties with trepidation
با ترس و لرز فهرست تلفات را خواندیم.
47. able to read
قادر به خواندن
48. before answering, read the examination carefully to the end
پیش از پاسخ دادن،سوالات امتحانی را تا آخر با دقت بخوانید.
49. can you read omar khayyam in the original?
آیا می توانی عمرخیام را به زبان اصلی بخوانی ؟
50. did you read her piece in the paper?
مقاله ی او را در روزنامه خواندی ؟
51. have you read dashti's analysis of the poetry of hafez?
آیا تحلیلی را که دشتی بر اشعار حافظ نوشته است خوانده ای ؟
52. he can read german but he can't speak it
او می تواند آلمانی بخواند ولی نمی تواند به آن صحبت کند.
53. he had read and carefully highlighted the textbook
او کتاب درسی را خوانده و با دقت زیر مطالب مهم خط کشیده بود.
54. he personally read the eulogy at his father's funeral
او ستایه ی مجلس ختم پدرش را شخصا قرائت کرد.
55. i can read his mind like a book
افکار او برای من آشکار است.
56. i can't read his mind
افکار او را نمی توانم بخوانم.
57. i can't read in the night
در تاریکی شب نمی توانم چیزی بخوانم.
58. i could read his thoughts from the look on his face
از حالت قیافه اش می توانستم به افکارش پی ببرم.
59. i could read sorrow in their lineaments
می توانستم غم را در چهره ی آنان بخوانم.
60. i have read every one of his books
من همه ی کتاب های او را خوانده ام.
61. my sons read medical journals
پسران من مجلات پزشکی می خوانند.
62. she can't read or write
او نه می تواند بخواند نه بنویسد.
63. something to read
چیزی برای خواندن
64. the judge read their grievances
قاضی شکایت نامه های آنها را خواند.
65. you must read this article carefully and digest its meaning
این مقاله را باید با دقت بخوانید و معنی آن را درک کنید.
66. he can't even read a lick of this
او نمی تواند حتی یک ذره از این را بخواند.
67. his inability to read
ناتوانی او در خواندن
68. his name should read "bagher" not "baker"
نام او باید ((باقر)) خوانده شود نه ((باکر)).
69. how do you read the latest economic data?
برداشت شما از آخرین داده های اقتصادی چیست ؟
70. i had scarcely read the letter when they handed me another one
هنوز نامه را نخوانده بودم که یک نامه ی دیگر به دستم دادند.