کلمه جو
صفحه اصلی

rainfall


معنی : بارش، بارندگی
معانی دیگر : ریزش باران

انگلیسی به فارسی

بارندگی، بارش


بارش باران، بارش، بارندگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a fall of rain.
مشابه: rain

(2) تعریف: the amount of rain falling within a certain time period, considered in units of depth.

- a six-inch average annual rainfall
[ترجمه ترگمان] بارش متوسط ۶ اینچی
[ترجمه گوگل] میانگین بارش سالانه شش اینچ

• quantity of rain that has fallen; shower, rain, instance of water droplets falling from the clouds during stormy weather
rainfall is the amount of rain that falls in a place during a particular period of time.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] بارندگی - ریزش باران - بارش - باران
[زمین شناسی] بارندگی، بارش
[آب و خاک] باران،بارندگی
[زمین شناسی] بارندگی، بارش
[آب و خاک] بارندگی

مترادف و متضاد

بارش (اسم)
downfall, precipitation, rainfall, rain

بارندگی (اسم)
shower, rainfall, rain

جملات نمونه

1. another rainfall caused great damage
یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.

2. the normal rainfall in this region
میزان معمولی باران در این ناحیه

3. localities of heavy rainfall
نواحی باران سنگین

4. an area of low rainfall
منطقه ی کم باران

5. an instrument that meters rainfall
ابزاری که ریزش باران را می سنجد

6. the average amount of rainfall in rasht
میزان میانه ی (متوسط) باران در رشت

7. the mountains rejoice in a plentiful annual rainfall
مناطق کوهستانی از باران فراوان سالیانه بهره مند می شوند.

8. Rainfall is abundant in the region.
[ترجمه ترگمان]Rainfall در منطقه فراوان است
[ترجمه گوگل]بارندگی در منطقه بسیار زیاد است

9. Rainfall had dislodged debris from the slopes of the volcano.
[ترجمه ترگمان]Rainfall آوار را از دامنه کوه آتشفشان بیرون آورده بودند
[ترجمه گوگل]بارش باران از دامنه آتشفشان تخلیه شد

10. Hot climate and plentiful rainfall favour the growth of plants.
[ترجمه ترگمان]آب و هوای گرم و بارش فراوان به رشد گیاهان کمک می کند
[ترجمه گوگل]آب و هوای گرم و بارندگی زیاد باعث رشد گیاهان می شود

11. The amount of rainfall determines the quality of the crop.
[ترجمه ترگمان]میزان بارش، کیفیت محصول را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]مقدار بارندگی ها کیفیت محصول را تعیین می کند

12. Heavy rainfall turned the river into a rushing/raging torrent.
[ترجمه ترگمان]بارش باران سنگین رودخانه را به سیل خروشان و خروشان تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]باران های سنگین رودخانه را به یک جریان عجیب و غریب تبدیل کرد

13. There have been four years of below average rainfall.
[ترجمه ترگمان]چهار سال کم تر از میانگین بارش باران وجود داشته است
[ترجمه گوگل]چهار سال کمتر از میانگین بارندگی بوده است

14. Victoria Falls has had above average levels of rainfall this year.
[ترجمه ترگمان]آبشار ویکتوریا در سال جاری بیش از حد متوسط بارندگی بوده است
[ترجمه گوگل]ویکتوریا فالز در سال جاری دارای میزان بالای بارش متوسط ​​بوده است

15. Rainfall is about average for the time of year.
[ترجمه ترگمان]Rainfall به طور متوسط در طول سال در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]بارش در حدود سالانه به طور متوسط ​​است

16. The annual rainfall in this area was less than 50 mm last year.
[ترجمه ترگمان]بارش سالانه در این منطقه در سال گذشته کم تر از ۵۰ میلیمتر بوده است
[ترجمه گوگل]بارش سالانه این منطقه در سال گذشته کمتر از 50 میلی متر بود

Another rainfall caused great damage.

یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.


پیشنهاد کاربران

بارندگی. باریدن . بارش

ریزش جوی . باران

میزان بارش، بارش

بارش باران
بارندگی


کلمات دیگر: