کلمه جو
صفحه اصلی

ratification


معنی : تصدیق، قبول، تصویب، قبولی، انعقاد
معانی دیگر : حق

انگلیسی به فارسی

تصدیق، تصویب، (حقوق) قبولی، انعقاد، تایید


تصویب، تصدیق، انعقاد، قبول، قبولی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of ratifying; formal approval or sanction, esp. by a legislature.

- The new amendment is awaiting ratification.
[ترجمه ترگمان] اصلاحیه جدید منتظر تصویب است
[ترجمه گوگل] اصلاحیه جدید در انتظار تصویب است

(2) تعریف: the state of being ratified.

• certification, approval, sanction, authorization
ratification of an agreement or proposal occurs when it is formally approved and adopted by a government or organization; a formal word.

مترادف و متضاد

تصدیق (اسم)
affirmation, admission, validity, acknowledgment, authentication, certification, verification, confirmation, ratification, avouchment, testimony, admittance, validation, intromission

قبول (اسم)
admission, reception, imprimatur, agreement, compliance, acknowledgment, adoption, ratification, intromission

تصویب (اسم)
resolution, imprimatur, ratification, approbation, passage, okay, approval, enactment, sanction, okey

قبولی (اسم)
ratification, approbation

انعقاد (اسم)
conclusion, ratification, coagulation, coalescence, gelation, ligation

جملات نمونه

1. The agreement is subject to ratification by the Senate.
[ترجمه ترگمان]این توافقنامه منوط به تصویب مجلس سنا است
[ترجمه گوگل]این توافقنامه تصویب سنا است

2. The EU will now complete ratification of the treaty by June
[ترجمه ترگمان]اتحادیه اروپا اکنون تصویب عهدنامه را تا ماه ژوئن به پایان خواهد رساند
[ترجمه گوگل]اکنون اتحادیه اروپا تا ژوئن تصویب این معاهده را کامل خواهد کرد

3. The treaty is awaiting ratification.
[ترجمه ترگمان]این معاهده منتظر تصویب است
[ترجمه گوگل]این معاهده در انتظار تصویب است

4. That could lead to full ratification of the Maastricht treaty by Britain shortly afterwards.
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به تصویب کامل پیمان ماستریخت توسط بریتانیا در مدت کوتاهی پس از آن شود
[ترجمه گوگل]این امر می تواند به زودی به زودی بریتانیا را به تصویب کامل پیمان ماستریخت تبدیل کند

5. To stress the urgency for ratification, Clinton assembled a bipartisan coalition of supporters including Republicans such as retired Army Gen.
[ترجمه ترگمان]کلینتون برای تاکید بر ضرورت تصویب، ائتلاف دو حزبی از هواداران از جمله جمهوری خواهان بازنشسته مانند ژنرال بازنشسته ارتش را تشکیل داد
[ترجمه گوگل]کلینتون برای تأکید بر ضرورت تصویب، یک ائتلاف دو طرفه طرفداران از جمله جمهوریخواهان مانند ژنرال ارتش بازنشسته تشکیل داد

6. The decision was subject to ratification by the Senate before any legal proceedings could begin.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم مشروط به تصویب مجلس سنا قبل از هر گونه دادرسی قانونی بود
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه دادگاه قانونی شروع شود تصمیم به تصویب توسط مجلس سنا صادر شد

7. The treaty was scheduled for a ratification vote during the presidential election campaign last year.
[ترجمه ترگمان]این معاهده قرار است در طی کمپین انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته تصویب شود
[ترجمه گوگل]این معاهده در انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته به تصویب رسیده است

8. The Convention was to come into force upon ratification by 30 states.
[ترجمه ترگمان]این کنوانسیون جهت تصویب توسط ۳۰ کشور به تصویب رسید
[ترجمه گوگل]این کنوانسیون پس از تصویب توسط 30 ایالت به اجرا در آمد

9. Through this ratification process, practitioners contribute to the development of criteria by which their practice will be judged.
[ترجمه ترگمان]از طریق این فرآیند تصویب، افراد حرفه ای به توسعه معیارهایی کمک می کنند که از طریق آن ها عمل آن ها مورد قضاوت قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]از طریق این پروسه تصویب، تمرینکنندگان به توسعه معیارهایی میپردازند که بر اساس آن عمل آنها مورد قضاوت قرار میگیرد

10. In Jacobean drama masculine identity requires masculine ratification.
[ترجمه ترگمان]در فرهنگ خلق چین، هویت مردانه به تصویب مردانه نیاز دارد
[ترجمه گوگل]در ژاکوبن، هویت مردانه نیاز به تصویب مردانه دارد

11. Ratification encourages willingness to acknowledge a problem and develops commitment to its solution.
[ترجمه ترگمان]این کنوانسیون تمایل به تایید یک مشکل و ایجاد تعهد به راه حل آن را تشویق می کند
[ترجمه گوگل]تصویب تشویق به تمایل به تصدیق یک مشکل و تعهد به راه حل آن است

12. Final ratification can be reserved for a satisfactory outcome of the debate.
[ترجمه ترگمان]تصویب نهایی می تواند برای یک نتیجه رضایت بخش از این بحث حفظ شود
[ترجمه گوگل]تصویب نهایی را می توان برای نتیجه رضایت بخش گفت وگو گذاشت

13. March 3 199 was the deadline for such ratification.
[ترجمه ترگمان]در ۳ مارس ۱۹۹ مهلت برای چنین تصویب بود
[ترجمه گوگل]مهلت مهلت تصویب این ماه مه 199 199 بود

دانشنامه عمومی

تصدیق ، تصویب ، (حق.) قبول ، قبولی ، انعقاد


پیشنهاد کاربران

در حقوق، تنفیذ

تایید رسمی


کلمات دیگر: