کلمه جو
صفحه اصلی

recruit


معنی : تازه سرباز، کارمند تازه، نو اموز استخدام کردن، نیروی تازه گرفتن
معانی دیگر : سرباز گرفتن، سربازگیری کردن، به خدمت سربازی درآوردن، (با گرفتن نفرات) تقویت کردن، آمادن، به خدمت درآوردن، به کار گرفتن، استخدام کردن، به کارگماشتن، گماشتن، گرفتن، جلب کردن، (نادر) بازگرداندن (به سلامتی یا نیرو و غیره)، تجدید قوا کردن، احیا کردن، (نادر) دوباره پر کردن، دوباره (آذوقه یا نفرات وغیره) رساندن، (امریکا) ورزشکاران را به دانشگاه یا کلوپ ورزشی جلب کردن، سرباز (یا ملوان و غیره) تازه کار، نوسرباز، سرباز جدید، حال امدن

انگلیسی به فارسی

تازه سرباز، کارمند تازه، نو اموز استخدام کردن،نیروی تازه گرفتن، حال آمدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a soldier recently drafted or enlisted into the armed forces.
مشابه: draftee, inductee, volunteer

(2) تعریف: a new member of a group or organization.
مشابه: apprentice, beginner, initiate, neophyte, newcomer, novice, rookie
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: recruits, recruiting, recruited
(1) تعریف: to enlist (persons) in a group or organization.
مترادف: enlist
متضاد: discharge
مشابه: induct, sign up

- Churches try to recruit faithful followers.
[ترجمه ترگمان] کلیساها تلاش می کنند تا پیروان باوفای خود را استخدام کنند
[ترجمه گوگل] کلیساها سعی می کنند پیروان وفادار را استخدام کنند

(2) تعریف: to enlist (persons) in the armed forces.
مترادف: enlist
مشابه: conscript, draft, impress, induct, sign up

(3) تعریف: to create (an organization or armed force) by finding members.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: recruitable (adj.), recruiter (n.)
• : تعریف: to enroll young men and women in the armed forces.

• new member of a group; one who is newly enlisted or drafted into the armed forces
enlist or draft new members (esp. for the armed forces); gain, obtain, procure
if you recruit people for an organization, you get them to join it or work for it.
a recruit is a person who has recently joined an organization or army.
if you recruit someone for a particular purpose, you get them to do something for you.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کارمند

مترادف و متضاد

تازه سرباز (اسم)
recruit

کارمند تازه (اسم)
recruit

نو اموز استخدام کردن (فعل)
recruit

نیروی تازه گرفتن (فعل)
recruit

person beginning service


Synonyms: apprentice, beginner, convert, draftee, enlisted person, fledgling, GI, greenhorn, helper, initiate, learner, neophyte, newcomer, new person, novice, novitiate, plebe, proselyte, rookie, sailor, selectee, serviceperson, soldier, tenderfoot, trainee, volunteer


gather resources


Synonyms: augment, better, build up, call to arms, call up, deliver, draft, engage, enlist, enroll, fill up, find human resources, gain, impress, improve, induct, levy, mobilize, muster, obtain, procure, proselytize, raise, reanimate, recoup, recover, recuperate, refresh, regain, reinforce, renew, repair, replenish, repossess, restore, retrieve, revive, round up, select, sign on, sign up, store up, strengthen, supply, take in, take on, win over


جملات نمونه

He will rest till he recruits his strength.

استراحت خواهد کردتا نیروی خود را دوباره به دست آورد.


1. to recruit a regiment
هنگ را تقویت کردن

2. the party is trying to recruit new members
حزب سعی می کند اعضای جدیدی را جلب کند.

3. The police are trying to recruit more black and Asian officers.
[ترجمه ترگمان]پلیس می کوشد تا افسران سیاه پوست و آسیایی بیشتری را استخدام کند
[ترجمه گوگل]پلیس در حال تلاش برای جذب بیشتر افسران سیاه پوست و آسیایی است

4. Many companies recruit graduate trainees to train as managers.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها کارآموزان فارغ التحصیل را استخدام می کنند تا به عنوان مدیر آموزش ببینند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت کنندگان استخدام می شوند تا به عنوان مدیران آموزش ببینند

5. This is a nationwide campaign to recruit women into trade unions.
[ترجمه ترگمان]این یک فعالیت ملی برای استخدام زنان در اتحادیه های تجاری است
[ترجمه گوگل]این یک کمپین سراسری برای استخدام زنان در اتحادیه های کارگری است

6. We only recruit go-getters who will be actively involved in the company's development.
[ترجمه ترگمان]ما تنها افرادی را استخدام می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت درگیر خواهند شد
[ترجمه گوگل]ما فقط استخدام می کنیم که به طور فعال در توسعه شرکت دخیل است

7. Charities such as Oxfam are always trying to recruit volunteers to help in their work.
[ترجمه ترگمان]خیریه های این چنینی مثل آکسفام در تلاش برای استخدام داوطلبان برای کمک به کارشان هستند
[ترجمه گوگل]خیریه هایی مانند آکسفام همیشه تلاش می کنند تا داوطلبان را برای کمک به کار خود استخدام کنند

8. Our football fan club began to recruit new members last week.
[ترجمه ترگمان]باشگاه فوتبال ما هفته گذشته شروع به استخدام اعضای جدید کرد
[ترجمه گوگل]باشگاه فوتبال ما شروع به جذب اعضای جدید در هفته گذشته کرد

9. It's increasingly difficult to recruit and retain good staff.
[ترجمه ترگمان]استخدام و حفظ کارکنان خوب به طور فزاینده ای دشوار است
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده دشوار است برای استخدام و حفظ کارکنان خوب

10. She is to go to the seaside to recruit.
[ترجمه ترگمان]او می خواهد به کنار دریا برود و تازه وارد را استخدام کند
[ترجمه گوگل]او برای رفتن به ساحل به کار می رود

11. They need to recruit more people into the prison service. But another point I'd like to make is that many prisons were built in the nineteenth century.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید افراد بیشتری را به خدمت در زندان استخدام کنند اما نکته دیگری که مایلم ایجاد کنم این است که بسیاری از زندان ها در قرن نوزدهم ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]آنها نیاز به استخدام افراد بیشتری در خدمات زندان دارند اما یک نکته دیگر که می خواهم بگویم این است که بسیاری از زندان ها در قرن نوزدهم ساخته شده اند

12. The government began to recruit new battalions.
[ترجمه ترگمان]دولت با سربازان جدید شروع به کار کرد
[ترجمه گوگل]دولت شروع به جمع آوری گردان های جدید کرد

13. The specialist institutions directly recruit their own staff.
[ترجمه ترگمان]موسسات تخصصی به طور مستقیم کارکنان خود را استخدام می کنند
[ترجمه گوگل]مؤسسات متخصص مستقیما کارکنان خود را استخدام می کنند

14. He is hoping to recruit a chairman from outside the company.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که رئیس شرکت را از خارج استخدام کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که رئیس خارج از شرکت را استخدام کند

15. He helped to recruit volunteers to go to Pakistan to fight.
[ترجمه ترگمان]او به استخدام داوطلبان برای رفتن به پاکستان برای مبارزه کمک کرد
[ترجمه گوگل]او به استخدام داوطلب کمک کرد تا برای مبارزه با پاکستان به پاکستان برود

The army is not recruiting at present.

درحال حاضر ارتش سربازگیری نمی‌کند.


The air force recruited one thousand soldiers in two days.

نیروی هوایی ظرف دو روز هزار سرباز گرفت.


to recruit a regiment

هنگ را تقویت کردن


The party is trying to recruit new members.

حزب سعی می‌کند اعضای جدیدی را جلب کند.


The Red Cross is recruiting volunteers to help the refugees.

صلیب سرخ دارد برای کمک به آوارگان داوطلب می‌گیرد.


We recruited several new teacher.

چندین معلم جدید استخدام کردیم.


پیشنهاد کاربران

rapid expansion

جذب کردن یا شدن ( در یک ساز مان یا شرکت ، . . )

INFORMAL
To persuade to do or help with something

استخدام کردن،
جذب نیروی تازه کردن

When will you begin recruiting?

تجدید قوا کردن

عضو جدید

فراخواندن ( در علوم سلولی و مولکولی )

استخدام نیروی تازه


کلمات دیگر: