1. I was in a quandary about whether to go.
[ترجمه ترگمان]من در این مورد تردید داشتم که آیا باید بروم
[ترجمه گوگل]در مورد چگونگی رفتن، من در حال کمال بودم
2. George was in a quandary —should he go or shouldn't he?
[ترجمه ترگمان]جورج مردد بود - باید برود یا نه؟
[ترجمه گوگل]جورج در جرأت بود - آیا او باید برود یا نه؟
3. The government appears to be in a quandary about what to do with so many people.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که دولت در سردرگمی درباره آنچه با این همه مردم انجام می شود، باشد
[ترجمه گوگل]دولت به نظر می رسد در مورد آنچه که با بسیاری از مردم انجام می دهد، درگیر است
4. Kate was in a quandary over whether to go or not.
[ترجمه ترگمان]کیت مردد بود که آیا باید برود یا نه
[ترجمه گوگل]کیت در مورد اینکه آیا رفتن یا نه، کایت بود
5. The young uniform was in a quandary.
[ترجمه ترگمان]این لباس نظامی، مردد بود
[ترجمه گوگل]یکنواختی جوان به شدت سخت بود
6. In essence the surrealist quandary minors the avant-garde's precarious existence.
[ترجمه ترگمان]در اصل the surrealist، وجود متزلزل avant را مبهم می کند
[ترجمه گوگل]در اصل، ناهنجاری های سورئالیستی، افراد کم سن و سال را آزار دهنده می دانند
7. Dora, Lady Westbourne, was in a quandary.
[ترجمه ترگمان]دو را، لیدی Westbourne، مردد بود
[ترجمه گوگل]دورا، بانوی Westbourne، در حال کمال بود
8. Young actresses dwell in a quandary.
[ترجمه ترگمان]هنرپیشه ها جوان در a اقامت دارند
[ترجمه گوگل]هنرپیشه های جوان ساکت می مانند
9. A new book thoughtfully analyzes the quandary.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب جدید، متفکرانه، تردید را تحلیل می کند
[ترجمه گوگل]یک کتاب جدید به طرز محسوسی تجزیه و تحلیل می کند
10. This put Mr Babbitt in a quandary.
[ترجمه ترگمان]این موضوع آقای به بیت را مردد ساخت
[ترجمه گوگل]این آقای بابیت را در یک وحشی قرار داد
11. Then I remembered my quandary over the way one looked at X-rays.
[ترجمه ترگمان]بعد به یاد quandary افتادم که چطور به اشعه ایکس نگاه می کردم
[ترجمه گوگل]سپس من به خاطر این که من به اشعه ایکس نگاه می کردم، فکرمی کنم
12. But they were in a quandary about how to blend their vastly different tastes.
[ترجمه ترگمان]اما آن ها در سردرگمی درباره نحوه ترکیب سلیقه های بسیار متفاوت خود بودند
[ترجمه گوگل]اما آنها در مورد چگونگی ترکیب سلیقه های مختلفشان اختلاف نظر داشتند
13. Of course, there is an upside to every quandary.
[ترجمه ترگمان]البته هر سردرگمی وجود دارد
[ترجمه گوگل]مطمئنا، هر نوع مشکلی وجود دارد
14. Her unwillingness to cooperate put me in a quandary.
[ترجمه mahshid ghalati] عدم تمایل او به همکاری مرا در بلاتکلیفی قرار داد .
[ترجمه ترگمان]عدم تمایل او به هم کاری، مرا مردد ساخت
[ترجمه گوگل]عدم تمایل به همکاری، من را در یک مشاجره قرار داد