کلمه جو
صفحه اصلی

gallery


معنی : راهرو، لژ بالا، خندق، گالری، اطاق نقاشی، اطاق موزه، جای ارزان
معانی دیگر : گذرگاه سر پوشیده (که سقف آن بر چندین ستون سوار است)، دهلیز، هشتی، سرسرا، بالکن دراز و باریک (در جنوب ایالات متحده) ایوان، بالاخانه، (در تماشاخانه و کلیساهایی که چند ردیف بالکن دارند) بالکن فوقانی (که بلیط های آن ارزانتر است)، ارزانترین صندلی های تماشاخانه، لژ فوقانی، تماشاچیان این قسمت تماشاخانه (که مظهر سلیقه ی عوام تلقی می شوند)، حضار، اتاق باریک و دراز، سالن، (در موزه ها و غیره) سالنی که در آن اشیا به نمایش گذاشته می شوند، (محل نمایش و خرید و فروش اشیای هنری) گالری هنری، نمایشگاه هنرهای زیبا، نگارخانه، (در مورد آثار هنری) مجموعه، گروهه، (عکاسی) استودیو، (هنر) کارگاه، سالن تمرین تیراندازی، (معدن) نقب، تونل، حفره (حفاری شده توسط حیوانات)، دیواره (چوبی یا فلزی) در لبه ی میز یا طاقچه، دارای بالکن کردن

انگلیسی به فارسی

نگارخانه، گالری، راهرو، سرسرا، سالن، لژ بالا، جای ارزان، اطاق نقاشی، اطاق موزه


انگلیسی به انگلیسی

• raised balcony-like area (in a theater, etc.); narrow covered walkway open on one or both sides; building in which artwork is exhibited; hall, room used for a particular purpose; general public
a gallery is a building or room where works of art are exhibited, and sometimes sold.
in a theatre or large hall, the gallery is a raised area at the back or sides where the audience can sit.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دالان - گالری - معبر - نقب
[زمین شناسی] دالان ،دهلیز،معبر،اهون یک راهرو افقی یا تقریبا افقی زیرزمینی که یا به صورت طبیعی دیده می شود یا به شکل مصنوعی ساخته می گردد
[ریاضیات] تالار
[معدن] گالری (معادن زیرزمینی)
[] دالان
[آب و خاک] کوره، معبر، نقب، گالری

مترادف و متضاد

Synonyms: attendance, onlookers, peanut gallery, public, spectators


Synonyms: arcade, loggia, mezzanine, patio, porch, upstairs, veranda


showplace for wares


Synonyms: exhibit, exhibition room, hall, museum, salon, showroom, studio, wing


audience, usually seated high


راهرو (اسم)
runway, aisle, corridor, hall, doorway, passage, lobby, walk, vestibule, gallery, passageway, door, gangway

لژ بالا (اسم)
balcony, gallery

خندق (اسم)
bay, hole, dike, gallery, ditch, trench, moat, pit, entrenchment, fosse

گالری (اسم)
gallery

اطاق نقاشی (اسم)
gallery

اطاق موزه (اسم)
gallery

جای ارزان (اسم)
gallery

balcony


جملات نمونه

1. a picture gallery
نمایشگاه تصاویر (معمولا تصاویر نقاشی شده)،نگارخانه

2. an art gallery
تالار آثار هنری،نگارخانه

3. play to the gallery
خودشیرینی کردن،بازی درآوردن

4. play to the gallery
عوام فریبی کردن،برای جلب محبوبیت هر کاری کردن

5. A fire in the gallery caused the premature closing of the exhibition.
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی در گالری منجر به تعطیلی زودرس این نمایشگاه شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی در گالری سبب توقف زودگذر نمایشگاه شد

6. Chinese vases are disposed around the gallery.
[ترجمه ترگمان]گلدان های چینی دور و بر گالری هستند
[ترجمه گوگل]گلدانهای چینی در اطراف گالری قرار دارند

7. Johann would creep into the gallery to listen to the singers.
[ترجمه ترگمان]یوهان به راهرو خزید تا به خوانندگان گوش فرا دهد
[ترجمه گوگل]یوهان به گالری می خندد تا به خوانندگان گوش دهد

8. The National Gallery mounted an exhibition of Danish painting.
[ترجمه ترگمان]گالری ملی نمایشگاهی از نقاشی دانمارکی بود
[ترجمه گوگل]گالری ملی نمایشگاه نقاشی دانمارکی را به نمایش گذاشت

9. The gallery is seeking to enlarge its holdings of Danish art.
[ترجمه ترگمان]نگارخانه به دنبال گسترش دارایی خود در زمینه هنر دانمارک است
[ترجمه گوگل]این گالری در حال تلاش برای جلب توجه هنرمندان دانمارکی است

10. Jenkinson instigated a refurbishment of the old gallery.
[ترجمه ترگمان]جنکینسن یکی از the قدیمی را تحریک کرد
[ترجمه گوگل]جنکینسون بازسازی گالری قدیمی را آغاز کرد

11. Visitors to the gallery are in for a few surprises.
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان از گالری به خاطر چند سورپرایز هستند
[ترجمه گوگل]بازدید کنندگان به گالری در چند شگفتی هستند

12. He frequently exhibits at the art gallery.
[ترجمه ترگمان]او بارها در گالری هنر نمایش داده می شود
[ترجمه گوگل]او اغلب در گالری هنری نمایش می دهد

13. The gallery produced a catalogue of young artists.
[ترجمه ترگمان]نگارخانه یک فهرست از هنرمندان جوان به وجود آورد
[ترجمه گوگل]این گالری یک کاتالوگ از هنرمندان جوان تولید کرد

14. The spiral staircase led to an upper gallery.
[ترجمه ترگمان]پلکان مارپیچی به سمت راهروی بالایی منتهی می شد
[ترجمه گوگل]پله مارپیچ به یک گالری فوقانی منجر شد

15. The gallery possesses a number of the artist's early works.
[ترجمه ترگمان]این نگارخانه تعدادی از آثار اولیه هنرمند را در اختیار دارد
[ترجمه گوگل]گالری دارای تعدادی از آثار اولیه هنرمند است

16. I want two tickets for the gallery, please.
[ترجمه ترگمان]من دوتا بلیط برای گالری میخوام لطفا
[ترجمه گوگل]من می خواهم دو بلیط برای گالری، لطفا

17. He and others in the rogues' gallery of international terrorists may be running out of time.
[ترجمه ترگمان]او و دیگران در نگارخانه rogues تروریست های بین المللی ممکن است فرار کنند
[ترجمه گوگل]او و دیگران در گالری های سرکشانه تروریست های بین المللی شاید زمان زیادی نداشته باشند

اصطلاحات

play to the gallery

خودشیرینی کردن، بازی درآوردن


پیشنهاد کاربران

نمایشگاهِ عکس/خودرو/هنری

تالار هنری ، کارگاه هنری/نمایشی

نگارخانه ، نگارکده ، نگارستان

عمران/ ) دالان یا مسیر عبوری برای راهسازی

گالری، نمایشگاه

سالن

gallery ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: پناه راه 1
تعریف: دالان یا فضای سرپوشیده در مجاورت کوه برای جلوگیری از ریزش بهمن در بستر راه‏آهن


کلمات دیگر: