کلمه جو
صفحه اصلی

obscurity


معنی : ابهام، گمنامی، تیرگی، تاری
معانی دیگر : تاریکی، نا آشکاری، گنگی، عدم صراحت

انگلیسی به فارسی

تیرگی، تاری، ابهام، گمنامی


مبهم، گمنامی، ابهام، تیرگی، تاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: obscurities
(1) تعریف: the state or condition of being dark or dim.

- It was impossible to make out the man's face in the obscurity of the cellar.
[ترجمه ترگمان] غیر ممکن بود که صورت مرد را در تاریکی سرداب تشخیص دهد
[ترجمه گوگل] چهره مرد در ناحیه انبار غیرممکن بود

(2) تعریف: the state or condition of being unknown.
متضاد: celebrity, fame, glory, limelight
مشابه: ambiguity, opacity

- As an artist, he was rescued from obscurity when one of his works turned up in a famous collection.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک هنرمند از گمنامی رهایی یافت که یکی از آثار او به مجموعه مشهوری بدل شد
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک هنرمند، زمانی که یکی از آثار او در یک مجموعه معروف به نمایش درآمد، از نادانی نجات یافت

(3) تعریف: that which is obscure.
متضاد: clarity

• that which is obscure; anonymity; unclearness; dimness, darkness
obscurity is the state of being known to very few people.
obscurity is also the quality of being very difficult to understand.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تاریکی، ابهام

مترادف و متضاد

ابهام (اسم)
ambiguity, obscurity, equivocation, haze, fog, mist, amphibology, moss

گمنامی (اسم)
obscurity, oblivion, anonymity

تیرگی (اسم)
tension, obscurity, fog, gloom, blur, nigrescence, darkness, turbidity, dimness, feculence

تاری (اسم)
obscurity, opacity, darkness, dimness, umbrage

جملات نمونه

1. He spent most of his life working in obscurity.
[ترجمه ترگمان]بیشتر عمرش را در گمنامی به سر می برد
[ترجمه گوگل]او عمدتا زندگی خود را در مبهم کار می کرد

2. The group produced two albums before disappearing into obscurity.
[ترجمه ترگمان]گروه قبل از ناپدید شدن در تاریکی دو آلبوم تولید می کرد
[ترجمه گوگل]این گروه دو آلبوم را قبل از ناپدید شدن در تاریکی تولید کرد

3. After languishing in obscurity for many years, her early novels have recently been rediscovered.
[ترجمه ترگمان]رمان های اولیه او پس از آن که به مدت چندین سال در گمنامی به سر می برند، اخیرا دوباره کشف شده اند
[ترجمه گوگل]پس از سالها از بین رفتن ناخودآگاه، رمانهای او به تازگی کشف شده است

4. After many years, his scientific work emerged from obscurity.
[ترجمه ترگمان]پس از سال ها، کار علمی او از ابهام بیرون آمد
[ترجمه گوگل]پس از سال ها، کار علمی او ناشناخته بود

5. The course teaches students to avoid ambiguity and obscurity of expression.
[ترجمه ترگمان]این دوره به دانش آموزان آموزش می دهد تا از ابهام و ابهام بیان اجتناب کنند
[ترجمه گوگل]این دوره به دانشجویان آموزش می دهد تا از ابهام و ناآگاهی از بیان جلوگیری کنند

6. She was plucked from obscurity to instant stardom.
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی به حال stardom درآمده بود
[ترجمه گوگل]او از مبهم به ستاره فوری پرتاب شد

7. She rose from obscurity to stardom.
[ترجمه ترگمان]از تاریکی به stardom، از جا برخاست
[ترجمه گوگل]او از نا آشنا به ستاره ای بزرگ پدیدار شد

8. The agency plucked Naomi from obscurity and turned her into one of the world's top models.
[ترجمه ترگمان]این موسسه Naomi را از تاریکی بیرون کشید و او را به یکی از مدل های برتر جهان تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]آژانس نائومی را ناگهان از بین برد و او را به یکی از بهترین مدل های جهان تبدیل کرد

9. He rose from relative obscurity to worldwide recognition.
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی نسبی به رسمیت شناخته شدن در سراسر جهان برخاست
[ترجمه گوگل]او از بی توجهی نسبی به شناخت در سراسر جهان افزایش یافت

10. He spent his early life in relative obscurity.
[ترجمه ترگمان]زندگیش را در تاریکی نسبی سپری کرد
[ترجمه گوگل]او زندگی اولیه خود را در ناخودآگاه نسبی گذراند

11. She was plucked from obscurity by a Hollywood film producer.
[ترجمه ترگمان]او توسط تولید کننده فیلم هالیوودی از تاریکی بیرون کشیده شد
[ترجمه گوگل]او از تولید ناخوشایند توسط یک تولید کننده فیلم هالیوودی گرفته شده بود

12. He was plucked from obscurity to star in the film.
[ترجمه ترگمان]او از تاریکی به ستاره فیلم در فیلم دست می کشید
[ترجمه گوگل]او از مبهم به ستاره در فیلم بریده شد

13. The lace curtains seemed to have survived from obscurity, like the antique gown of a jilted bride.
[ترجمه ترگمان]پرده های توری به نظر می رسید که از تاریکی نجات پیدا کرده، مثل لباس رسمی عروس شکست خورده
[ترجمه گوگل]پرده های توری به نظر می رسید از ناآگاهی جان سالم به در برده، مانند لباس شب عتیقه ی یک عروس خالی

14. Dudley tried to sink into obscurity.
[ترجمه ترگمان]دادلی سعی کرد در تاریکی فرو برود
[ترجمه گوگل]دادی سعی کرد به غرق شدن غرق شود

15. O'Brien died in obscurity.
[ترجمه ترگمان]او بر این در تاریکی مرد
[ترجمه گوگل]اوبراین در تاریکی جان داد

پیشنهاد کاربران

transparent

ابهام ، گمنامی


کلمات دیگر: