کلمه جو
صفحه اصلی

valve


معنی : در، سوپاپ، سر پوش، دریچه، شیر، لامپ، بشکل دریچه یا سوپاپ
معانی دیگر : (در اصل) هر یک از دو لنگه های در یا پنجره، لنگه ی در، (گیاه شناسی - جانورشناسی) کفه، لته، (کالبدشناسی - به ویژه قلب) دریچه، (مکانیک) سوپاپ، شیر و فلکه، (اتومبیل) لامپ، (انگلیس) رجوع شود به:electron tube، (لاستیک اتومبیل) والف، سوپاپ دار کردن، دریچه زدن به، جریان (چیزی) را تنظیم کردن (با دریچه)

انگلیسی به فارسی

شیر، دریچه، لامپ


در، دریچه، سوپاپ، سرپوش، بشکل دریچه یا سوپاپ


شیر فلکه، شیر، دریچه، سوپاپ، لامپ، در، سر پوش، بشکل دریچه یا سوپاپ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: any device for controlling the flow of a fluid or gas, esp. a movable part that can close or constrict a passageway, such as a stopcock.
مشابه: cock, tap

- To increase the flow of water, he opened the valve.
[ترجمه ترگمان] برای افزایش جریان آب، شیر را باز کرد
[ترجمه گوگل] برای افزایش جریان آب، شیر را باز کرد

(2) تعریف: an anatomical structure, such as a membranous flap, that controls the flow of a body fluid or keeps it flowing in only one direction.
مشابه: quality

- the heart valves
[ترجمه ترگمان] دریچه های قلب
[ترجمه گوگل] دریچه های قلب

(3) تعریف: in musical instruments such as the trumpet, a finger-controlled plunger that can rapidly cut off or lengthen the air column through the instrument to change the pitch sounded.

(4) تعریف: one of the two hinged halves of a bivalve mollusk or brachiopod shell.

- She found one valve of a clam shell on the beach.
[ترجمه ترگمان] یه دریچه صدف حلزون روی ساحل پیدا کرده
[ترجمه گوگل] او یک دریچه ی یک پوسته ی یخی در ساحل پیدا کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: valves, valving, valved
مشتقات: valveless (adj.), valvelike (adj.)
• : تعریف: to insert or create a valve to control the flow of or in (a fluid or gas, or a passageway for fluid).

• device that controls the flow of a liquid through a passage or a pipe; membranous flap that controls the direction and/or flow of bodily fluids; one of two shells in a bivalve mollusc; device which changes the pitch in a wind instrument (music)
set a valve, regulate the flow of liquid by providing a valve
a valve is a part attached to a pipe or a tube which controls the flow of a gas or liquid.
a valve is also a small flap in your heart or in a vein, which controls the flow of blood and keeps it flowing in one direction only.
see also safety-valve.

دیکشنری تخصصی

[علوم دامی] دریچه، سوپاپ
[شیمی] سوپاپ، شیر
[عمران و معماری] شیر - شیرفلکه - سوپاپ - دریچه - شیر اصلی
[برق و الکترونیک] سوپاپ، شیر - لامپ واژه ای بریتانیایی برای لامپ الکترونی .
[مهندسی گاز] شیر، دریچه
[زمین شناسی] دریچه، شیر - یکی از دو تکه ،معمولاً مفصل دار، که صدف یک نرم تن دو کفه ای را تشکیل می دهد. - این اصطلاح همچنین در مورد صدف بازوپایان وسایر بی مهرگان دو قسمتی نیز استفاده می شود . -
[ریاضیات] دریچه، سوپاپ، سرپوش، شیر
[نفت] شیر
[پلیمر] شیر
[آب و خاک] شیر-دریچه - شیر

مترادف و متضاد

در (اسم)
valve, pearl, pylon, wicket, plug, door, doorpost, doorjamb

سوپاپ (اسم)
air valve, valve, ball valve

سر پوش (اسم)
lead, valve, cover, covering, cap, lid, capsule, capping, valve cap

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

شیر (اسم)
valve, plug, lion, faucet, tap, milk

لامپ (اسم)
valve, tube, lamp

بشکل دریچه یا سوپاپ (صفت)
valve, valvate

on-and-off device


Synonyms: cock, faucet, flap, gate, hydrant, lid, pipe, plug, shutoff, spigot, stopper, tap


جملات نمونه

1. bleed valve
شیر هواگیر

2. globe valve
شیر فلکه ی کره ای (لوله کشی)،شیر کاسه ای

3. the valve train of an engine
جنب آور سوپاپ موتور

4. this valve regulates the flow of gasoline
این سوپاپ جریان بنزین را تنظیم می کند.

5. gauge valve
شیر نمونه گیری،شیر سنجش

6. a four-way valve
دریچه ی چهار سویه

7. a return valve
سوپاپ بازگشتی

8. a sticky valve
سوپاپ گریپاژ شده

9. to seat a valve
برای سوپاپ زیرسازی کردن

10. an inlet and outlet valve
سوپاپ خروجی و ورودی

11. The intake valve was jammed open.
[ترجمه ترگمان]دریچه ورودی کاملا باز شده بود
[ترجمه گوگل]دریچه ورودی باز بود

12. This valve regulates the flow of water.
[ترجمه ترگمان]این شیر جریان آب را تنظیم می کند
[ترجمه گوگل]این شیر جریان آب را تنظیم می کند

13. The pump sucks air out through the valve.
[ترجمه ترگمان]تلمبه از دریچه هوا بیرون می زند
[ترجمه گوگل]پمپ هوا را از طریق شیر سوق می دهد

14. The valve can be adjusted from fully open to fully closed.
[ترجمه ترگمان]دریچه را می توان از کاملا باز تنظیم کرد تا کاملا بسته شود
[ترجمه گوگل]دریچه می تواند از باز به طور کامل بسته شود

15. A valve immediately shuts off the gas when the lid is closed.
[ترجمه ترگمان]زمانی که در بسته بسته است یک دریچه بلافاصله گاز را خاموش می کند
[ترجمه گوگل]شیر هنگامی که درب بسته است، گاز را بلافاصله خاموش می کند

16. He also has pro-blems with a heart valve.
[ترجمه ترگمان]او همچنین دارای یک دریچه قلب است
[ترجمه گوگل]او همچنین دارای پرولاکت های دروغی با شیر قلب است

پیشنهاد کاربران

در هایی مانند در بطری

فلکه اصلی ( در لوله کشی )

سوپاپ

فلکه اصلی، شیر فلکه
قسمتی از دستگاه یا ابزار یا همون کنتور که برای تنظیم فشار یا جریان مایع مثل آب یا گاز مثل هوا ، آن را باز و بسته میکنیم.
مثل radiator valve

رگ

valve ( پیوند )
واژه مصوب: دریچه
تعریف: تاخوردگی غشایی یا ابزاری مصنوعی بین حفره های قلب که عبور خون را از بین آنها واپایش می کند

The part of a machine or piece of equipment that opens and closes in order to control the flow of air or liquid


کلمات دیگر: