کلمه جو
صفحه اصلی

umbilical cord


(کالبدشناسی) بند ناف، بند ناف، بند سره

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) بند ناف


(برای رساندن اکسیژن و سوخت و غیره) نافراه، لوله


بند ناف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a tough, flexible cord that connects the navel of a fetus to the placenta of its mother and that supplies nourishment to, and removes wastes from, the fetus.

• cord that connects between the fetus and the placenta which provides oxygen to his brain
the umbilical cord is the tube connecting an unborn baby to its mother, through which it receives oxygen and nutrients.
you can refer to any system that supplies necessary things to a place or organization as an umbilical cord.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] سیم کابلی که سیگنالهای آزمون و تغذیه را تا لحظه پرتاب به موشک می رساند و ممکن است آخرین داده های هدف را در دقیقه آخر به موشک برساند . این سیم برای جدا شدن آسان و سریع طراحی شده است . متصل کننده ها با مکانیزم رها سازی به هنگام کشیده شدن باز می شوند.

جملات نمونه

1. All modern popular music has an umbilical cord link back to blues and R and B.
[ترجمه ترگمان]هر موسیقی محبوب مدرن، یک پیوند بندناف به بلوز و R & B دارد
[ترجمه گوگل]همه موسیقی های محبوب مدرن دارای بند ناف بند به بلوز و R و B است

2. The midwife cut and tied off the baby's umbilical cord.
[ترجمه محمدرضا شریفی] قابله بند ناف نوزاد را برید و گره زد.
[ترجمه ترگمان]قابله برید و بندناف نوزاد را بست
[ترجمه گوگل]ماما برداشته و بند ناف نوزاد را برداشته است

3. A girl born with the umbilical cord twisted round her neck may feel that she always gets herself tied up in things.
[ترجمه ترگمان]دختری با بندناف دور گردنش به دنیا آمده است، شاید احساس کند که همیشه به چیزها گره خورده است
[ترجمه گوگل]یک دختر متولد با بند ناف گرد گردن او ممکن است احساس کند که او همیشه خود را در چیزهای گره خورده است

4. The doctor hunts for the umbilical cord on the ultra sound scanner to take a sample.
[ترجمه ترگمان]دکتر برای گرفتن یک نمونه از اسکنر صوتی فوق صوتی، برای بندناف شکار می کند
[ترجمه گوگل]دکتر برای گرفتن نمونه ای از سرنشین بند ناف در اسکنر فوق العاده شکار می کند

5. Don't you wish you were joined by the umbilical cord again and nobody had the power to cut it?
[ترجمه ترگمان]تو آرزو نمی کنی که باز هم آن سیم ناف را به هم وصل می کردی و کسی قدرت آن را نداشت که آن را ببرد؟
[ترجمه گوگل]آیا نمیخواهی دوباره به بند ناف بپیوندی و کسی قدرتش را نداشته باشد؟

6. Boys in particular need to cut the umbilical cord.
[ترجمه ترگمان]به ویژه پسرها نیاز به بریدن بندناف دارند
[ترجمه گوگل]پسران به طور خاص نیاز به برش بند ناف دارند

7. The stump where the umbilical cord breaks after foaling is a potential route for pathogens into the foal's system.
[ترجمه ترگمان]The که پس از foaling قرار دارد، یک مسیر بالقوه برای پاتوژن ها به سیستم کره است
[ترجمه گوگل]جسد که بند ناف را بعد از لانه زدن می شکند، یک مسیر بالقوه برای پاتوژن ها در سیستم لانه است

8. Discussion Immediate umbilical cord clamping deprives neonates of a significant volume of blood.
[ترجمه ترگمان]بحث و گفتگو با مهار بندناف باعث محروم شدن حجم قابل توجهی از خون می شود
[ترجمه گوگل]بحث بستن بند ناف فوری نوزادان حجم قابل توجهی از خون را محروم می کند

9. The umbilical cord connects the baby to the placenta.
[ترجمه ترگمان]بندناف نوزاد را به جفت متصل می کند
[ترجمه گوگل]بند ناف نوزاد را به جفت متصل می کند

10. The maternal bond had been cut with the umbilical cord - at birth.
[ترجمه ترگمان]پیوند مادری با بندناف به هنگام تولد قطع شده بود
[ترجمه گوگل]پیوند مادر با بند ناف قطع شده بود - در هنگام تولد

11. As events would prove, it was a frail umbilical cord from the customer to design and manufacturing.
[ترجمه ترگمان]همانطور که وقایع ثابت خواهند کرد، بندناف ضعیفی از مشتری به طراحی و تولید بود
[ترجمه گوگل]همانطور که حوادث ثابت می شود، این بند ناف از مشتری برای طراحی و تولید بود

12. A search for a suitable bone marrow or umbilical cord donor for Garrett is under way.
[ترجمه ترگمان]جستجو برای مغز استخوان مناسب و یا دهنده بندناف برای گرت در حال انجام است
[ترجمه گوگل]جستجوی یک مغز استخوان مناسب یا اهدا کننده ناف سیمپلکس Garrett در حال انجام است

13. When my daughter still had her umbilical cord, my husband worried about infection.
[ترجمه ترگمان]، وقتی دخترم هنوز بندناف رو داشت شوهرم در مورد عفونت نگران بود
[ترجمه گوگل]وقتی دخترم هنوز بند ناف خود را داشت، شوهرم در مورد عفونت نگران بود

پیشنهاد کاربران

هو
بند ناف.


کلمات دیگر: