کلمه جو
صفحه اصلی

easement


معنی : اسایش، راحتی، راحت شدن از درد، حق ارتفاقی
معانی دیگر : (حقوق) ارتفاق (در ملک غیر)، آسایش بخش، راحتی بخش، آرام گر، آسودگر، فرونشان، مسکن، آسان سازی، تسهیل، جایگزینی، قرارگیری، حق حق ارتفاقی، منزل

انگلیسی به فارسی

(حق) حق ارتفاقی، راحتی، آسایش، راحت شدن از درد، منزل


خدمات، راحت شدن از درد، اسایش، حق ارتفاقی، راحتی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of easing or being eased.
مشابه: relief

(2) تعریف: something that provides relief.
مشابه: letdown

(3) تعریف: in law, a relaxation of or exception to real property laws, as to allow a person or agency a right of way through another's property, or to allow a person or agency to build a structure not normally permitted.

• easing, lessening; relief from pain; legal right to use the land of another person for a specific necessary purpose (law); convenience, item that makes a task or situation easier

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] حریم
[عمران و معماری] زمین آزاد شده - حق استفاده از زمین
[حقوق] (حق) ارتفاق

مترادف و متضاد

اسایش (اسم)
rest, welfare, weal, comfort, easement

راحتی (اسم)
relief, easement, convenience

راحت شدن از درد (اسم)
easement

حق ارتفاقی (اسم)
easement

right of way


Synonyms: access, legal right, means of access, passage


جملات نمونه

1. the right of easement
حق ارتفاق

2. An easement of music rose into the room.
[ترجمه ترگمان]یک easement of وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]یک گوشه ی موسیقی از اتاق بیرون آمد

3. A conservation easement can be sold or donated, with a tax break based on its value.
[ترجمه ترگمان]A conservation می تواند به فروش برسد و یا اهدا شود، با یک استراحت مالیاتی براساس ارزش آن
[ترجمه گوگل]یک سرویس حفاظتی را می توان فروخت یا اهدا کرد، با تخفیف مالیاتی بر اساس ارزش آن

4. The city recently began the work of condemning easements for utilities.
[ترجمه ترگمان]این شهر به تازگی شروع به محکوم کردن easements برای برنامه های مصرفی کرده است
[ترجمه گوگل]این شهر به تازگی کار خود را برای محکوم کردن خدمات برای آب و برق آغاز کرده است

5. An example of a positive easement is a right of way over another person's land.
[ترجمه ترگمان]یک مثال از یک easement پیدا کردن مثبت، درست کردن راه بر روی زمین فرد دیگری است
[ترجمه گوگل]مثالی از یک مثبت، یک حق راه در زمین سرزمین دیگری است

6. The fourth part: About the legislation thoughts of easement of our state.
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم: درباره افکار قانونی of کردن ایالت ما
[ترجمه گوگل]بخش چهارم: درباره قوانین و مقررات افکار عمومی در مورد خدمت به دولت ما

7. Easement is one of the traditional usufructuary right of re al right.
[ترجمه ترگمان]easement یکی از the traditional است که در سمت راست قرار دارد
[ترجمه گوگل]Easement یکی از حقوقی است که با استفاده از مفاهیم سنتی رواج دارد

8. In general, an easement contract shall contain the items as follows.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی یک قرارداد easement شامل موارد زیر است:
[ترجمه گوگل]به طور کلی، یک قرارداد خدمت باید موارد زیر را داشته باشد

9. Article 157 For establishing easement, the parties concerned shall enter into an written easement contract.
[ترجمه ترگمان]ماده ۱۵۷ برای ایجاد easement،، طرف های درگیر باید وارد یک قرارداد easement کتبی شوند
[ترجمه گوگل]ماده 157 برای ایجاد اعتبار، طرفین ذینفع باید به قرارداد مذهبی رسمی وارد شوند

10. Easement does not come into full play as a kind of law system adjusting the relation of land use in our china during a long time.
[ترجمه ترگمان]easement به طور کامل به عنوان یک سیستم قانونی برای تنظیم رابطه کاربری زمین در چین در طول مدت طولانی وارد عمل نمی شود
[ترجمه گوگل]Easement به طور کامل به عنوان یک سیستم قانونی در رابطه با استفاده از زمین در چین ما در طول یک مدت طول نمی کشد

11. Article 32 The easement right still exists on the original land even after readjustment.
[ترجمه ترگمان]ماده ۳۲ The easement هنوز در سرزمین اصلی حتی پس از readjustment وجود دارد
[ترجمه گوگل]ماده 32 حق حراست حتی بعد از اصلاحات نیز در زمین اصلی وجود دارد

12. Easement curve was introduced, whereby curvature changes steadily form a straight line to the desired radius.
[ترجمه ترگمان]منحنی easement معرفی شد، که به موجب آن، انحنا به طور ثابت یک خط مستقیم را به شعاع مطلوب شکل می دهد
[ترجمه گوگل]منحنی Easement معرفی شد، که در آن انحنای تغییرات به طور پیوسته یک خط مستقیم به شعاع مورد نظر را تشکیل می دهند

13. When the Maiers sold the property to the Pimentels, they signed a statement saying there were no significant easements.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Maiers ملک را به the فروخت، بیانیه ای را امضا کردند که حاکی از آن بود که هیچ easements مهمی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که میرز مالکیت را به Pimentels داد، آنها یک بیانیه امضا کردند که هیچ سرویس قابل توجهی وجود ندارد

14. In all other cases it is advisable to grant tenants easements to use the facilities in common with the other tenants in the building.
[ترجمه ترگمان]در سایر موارد توصیه می شود که به مستاجرین واگذار شود تا از امکانات مشترک با سایر مستاجران در ساختمان استفاده کنند
[ترجمه گوگل]در تمام موارد دیگر، توصیه می شود تا خدمات صرافی ها را برای استفاده از امکانات مشترک با دیگر مستاجرین در ساختمان اعطا کنید

the right of easement

حق ارتفاق


پیشنهاد کاربران

حق ارتفاق

حق گذشتن یا استفاده از زمین کس دیگری ( مثلن برای گذر دادن گله یا خودرو . . . ) در صورتی که بکار بردن مسیر دیگر وقتگیر و هزینه زا باشد.


کلمات دیگر: