1. immerse the cotton in alcohol and then rub it on your finger
پنبه را کاملا در الکل فرو کن و سپس آن را روی انگشتت بمال.
2. Immerse your foot in ice cold water to reduce the swelling.
[ترجمه ترگمان]پای خود را در آب سرد یخ بزنید تا ورم را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]پای خود را در آب یخ یخ زده برای کاهش تورم
3. I immerse my clothes in the water.
[ترجمه ترگمان]لباس هایم را در آب فرو می کنم
[ترجمه گوگل]لباس هایم را در آب غوطه ور کردم
4. Immerse the plant for a few minutes.
[ترجمه ترگمان] تا چند دقیقه دیگه کار رو انجام بده
[ترجمه گوگل]گیاه را برای چند دقیقه غوطه ور کنید
5. Immerse the cloth in the dye for twenty minutes.
[ترجمه ترگمان]بیست دقیقه پارچه را در رنگ فرو برد
[ترجمه گوگل]پارچه را در رنگ بگذارید بیست دقیقه بگذارید
6. If bulbs look shrivelled when unpacked, immerse in trays of damp peat until plumped out.
[ترجمه ترگمان]اگر نور چراغ ها وقتی باز شد، در سینی های پر از زغال سنگ فرو رفتند تا آن که درست به زمین افتاد
[ترجمه گوگل]اگر لامپ ها هنگام انبساط پهن می شوند، در داخل سینی توربو مرطوب، تا زمانی که از بین بروند، غوطه ور شوند
7. Blanche in turn was happy to immerse herself in country life for a few days and play endless games with her two nephews.
[ترجمه ترگمان]بل انش نیز خوشحال بود که در مدت چند روز خود را در زندگی در روستا احساس کند و بازی های بی پایانی را با دوتا برادرزاده خود بازی کند
[ترجمه گوگل]بلانش به نوبه خود خوشحال بود که خود را در زندگی چند ساله غوطه ور کند و بازی های بی پایان را با دو برادرزاده اش بازی کند
8. A detective chief super should immerse himself in bumf until the last trump sounds and like it.
[ترجمه ترگمان]یک رئیس بزرگ باید خودش را در bumf فرو کند تا آخرین برگ برنده به صدا درآید و آن را دوست بدارد
[ترجمه گوگل]یک سوپراستار کارآگاه باید تا آخر آخرین صدای شلوغ و شبیه به خودش غلبه کند
9. While holding the glass vertically, open side down, immerse it completely in the water.
[ترجمه ترگمان]در حالی که شیشه را به صورت عمودی نگه داشته، پهلو به پایین باز کنید، آن را به طور کامل در آب فرو ببرید
[ترجمه گوگل]هنگام نگه داشتن شیشه به صورت عمودی، باز کردن به سمت پایین، آن را به طور کامل در آب غوطه ور کنید
10. Reeve decided to immerse himself in the day-to-day affairs of his company until business improved.
[ترجمه ترگمان]ریو تصمیم گرفت تا زمانی که تجارت بهبود یابد خود را در امور روزانه شرکت خود غرق کند
[ترجمه گوگل]ری تصمیم گرفت تا در امور روزمره شرکت خود غوطه ور کند تا زمانی که کسب و کار بهبود یابد
11. If you immerse the mushrooms in water, they'll become soggy.
[ترجمه ترگمان]اگر شما قارچ را در آب immerse خیس خواهند شد
[ترجمه گوگل]اگر قارچها را در آب غوطه ور کنید، تبدیل به خیس می شوند
12. The student needs to immerse himself in the performance of a kata in order to release his emotions.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان برای آزاد کردن احساسات خود نیاز به غوطه ور شدن در عملکرد یک kata دارند
[ترجمه گوگل]دانش آموز باید خود را در عملکرد کاتا غوطه ور کند تا احساساتش را آزاد کند
13. A highly sensitive child may immerse herself in the rich fantasy life of this phase, but then constantly scare herself.
[ترجمه ترگمان]یک کودک بسیار حساس ممکن است خود را در زندگی تخیلی ثروتمند این مرحله غرق کند، اما به طور مداوم خودش را می ترساند
[ترجمه گوگل]یک کودک بسیار حساس ممکن است خودش را در زندگی فانتزی غنی این مرحله غوطه ور کند، اما پس از آن دائما خود را ترساند
14. They did not have time to immerse themselves in technical detail.
[ترجمه ترگمان]آن ها زمان کافی برای غرق کردن خود در جزئیات فنی نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها زمان خود را در جزئیات فنی غوطه ور نکردند