کلمه جو
صفحه اصلی

observable


معنی : ظاهر، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن
معانی دیگر : مشاهده پذیر، رویت پذیر، مشهود، محسوس، قابل رعایت، برگزار کردنی، پایش پذیر، لازم الرعایه، بایستنی، مرسوم، قابل توجه، چشم گیر، درخور ملاحظه

انگلیسی به فارسی

قابل مراعات، قابل مشاهده، قابل گفتن


قابل مشاهده است، قابل مشاهده، قابل مراعات، قابل گفتن، ظاهر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: observably (adv.)
(1) تعریف: able to be observed; visible.
مترادف: apparent, noticeable, perceivable, visible
متضاد: unobservable
مشابه: distinct, evident, manifest, obvious, patent, perceptible

- After using the anti-wrinkle cream for several weeks, there was still no observable difference in her skin.
[ترجمه ترگمان] بعد از استفاده از کرم ضد چروک برای چندین هفته، هنوز هیچ تفاوت قابل مشاهده ای در پوست او وجود نداشت
[ترجمه گوگل] پس از استفاده از کرم ضد چین و چروک برای چند هفته، هنوز هیچ تفاوت قابل توجهی در پوست او وجود دارد

(2) تعریف: worthy of being observed or noted.
مترادف: notable, noteworthy, remarkable
مشابه: memorable, significant, special

• discernible; protruding; seeable; able to be observed (of religious laws)
something that is observable can be seen.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] رویت پذیر
[ریاضیات] چشمگیر، قابل ملاحظه

مترادف و متضاد

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

قابل مشاهده (صفت)
objective, observable

قابل مراعات (صفت)
observable

قابل گفتن (صفت)
observable

apparent


Synonyms: appreciable, clear, detectable, discernible, discoverable, evident, noticeable, obvious, open, palpable, patent, perceivable, perceptible, recognizable, sensible, tangible, visible


Antonyms: hidden, imperceptible, unrecognizable


جملات نمونه

1. an observable phenomenon
پدیده ی قابل رویت

2. a very observable old custom
رسم قدیمی و بسیار مرسوم

3. The tendency precipitates into observable motion.
[ترجمه ترگمان]این گرایش به حرکت قابل مشاهده منتهی می شود
[ترجمه گوگل]گراش به حرکت قابل مشاهده منتهی می شود

4. There's no observable connection between the two events.
[ترجمه ترگمان]هیچ ارتباط قابل مشاهده بین دو رویداد وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ ارتباط قابل مشاهده بین این دو رویداد وجود ندارد

5. Similar trends are observable in mainland Europe.
[ترجمه ترگمان]گرایش ها مشابهی در سرزمین اصلی اروپا قابل مشاهده هستند
[ترجمه گوگل]روند مشابهی در سرزمین اصلی اروپا دیده می شود

6. Primary qualities belong not only to observable substances such as gold, but also to the minute corpuscles which make them up.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده، مانند طلا، بلکه به the دقیقه که آن ها را می سازند، تعلق دارند
[ترجمه گوگل]ویژگی های اولیه نه تنها به مواد قابل مشاهده مانند طلا تعلق دارند، بلکه به ذرات کوچک که آنها را تشکیل می دهند

7. Evaporation is not usually directly observable.
[ترجمه ترگمان]Evaporation معمولا به طور مستقیم قابل مشاهده نیست
[ترجمه گوگل]تبخیر معمولا به طور مستقیم قابل مشاهده نیست

8. Thus when there is an observable conflict between different groups then whosoever gets their way has power.
[ترجمه ترگمان]بنابراین هنگامی که یک تعارض قابل مشاهده بین گروهه ای مختلف وجود دارد، هر کس که به مسیر خود برسد، قدرت دارد
[ترجمه گوگل]بنابراین زمانی که یک درگیری قابل مشاهده بین گروه های مختلف وجود دارد، هرکس راه خود را به دست می گیرد قدرت است

9. Motives are never directly observable whereas behaviour always is.
[ترجمه ترگمان]انگیزه هایی که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند در حالی که رفتار همیشه وجود دارد
[ترجمه گوگل]انگیزه ها هرگز به طور مستقیم قابل مشاهده نیست در حالی که رفتار همیشه وجود دارد

10. It appears implicit in the contrasts observable in a small county like Buckinghamshire.
[ترجمه ترگمان]این امر در تضاد قابل مشاهده در یک شهرستان کوچک مانند Buckinghamshire به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد در کنتراست های قابل مشاهده در یک منطقه کوچک مانند Buckinghamshire به نظر می رسد

11. They may thus account for observable clinical manifestations.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه ممکن است آن ها به خاطر تجلیات بالینی قابل مشاهده در نظر گرفته شوند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، ممکن است برای تظاهرات بالینی قابل مشاهده باشد

12. He does not avoid what is observable even when his sociological perspective is not designed to explore it.
[ترجمه ترگمان]او از آنچه که قابل مشاهده است اجتناب نمی کند، حتی زمانی که دیدگاه جامعه شناسی او برای کشف آن طراحی نشده است
[ترجمه گوگل]او حتی زمانی که چشم انداز جامعه شناختی خود را برای کشف آن نمی توان کشف کرد، چیزی را که قابل مشاهده است اجتناب می کند

13. The models may be extended to include observable explanatory variables and simultaneity can be allowed for as in econometric models.
[ترجمه ترگمان]این مدل ها را می توان برای گنجاندن متغیرهای توضیحی قابل مشاهده تعمیم داد و همزمانی را می توان در مدل های اقتصادسنجی در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]مدل ها ممکن است گسترش یابد تا شامل متغیرهای توضیحی قابل مشاهده باشد و همزمان می تواند به عنوان در مدل های اقتصادسنجی مجاز باشد

14. The chips are indeed observable, but the difference between them is not.
[ترجمه ترگمان]چیپ ها واقعا قابل مشاهده هستند، اما تفاوت بین آن ها نیست
[ترجمه گوگل]چیپ ها در واقع قابل مشاهده هستند، اما تفاوت بین آنها نیست

15. It refers to observable behaviors-sensorimotor and conceptual-that reflect intellectual activity.
[ترجمه ترگمان]آن به رفتارهای قابل مشاهده - sensorimotor و مفهومی - که منعکس کننده فعالیت عقلانی است اشاره می کند
[ترجمه گوگل]این به رفتارهای قابل مشاهده - حسگر حرکتی و مفهومی اشاره دارد که فعالیت فکری را منعکس می کند

an observable phenomenon

پدیده‌ی دیده‌شدنی


a very observable old custom

رسم قدیمی و بسیار مرسوم



کلمات دیگر: