کلمه جو
صفحه اصلی

tailing


معنی : تعقیب، دنباله، تکه، انتها، پس مانده
معانی دیگر : (جمع - در تخمیر یا بهره برداری معدن یا ذوب فلز و غیره) مواد زائد، تفاله، باطله

انگلیسی به فارسی

پس مانده، تکه، انتها، دنباله، تعقیب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: (pl.) waste from the process of mining, milling, or the like.

(2) تعریف: that part of a projecting board, brick, or the like that is held in a wall.

• act of following

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] باطله
[برق و الکترونیک] کشیدگی طولانی شدن بیش از حد کاهش سیگنال .
[نساجی] دنباله دار شدن پارچه رنگ شده ( کاهش تدریجی غلظت رنگ سبب کم رنگ شدن تدریجی پارچه در ماشین رنگرزی ژیگر می شود
[ریاضیات] در انتها
[معدن] باطله (عمومی فرآوری)

مترادف و متضاد

تعقیب (اسم)
following, action, chase, pursuit, tailing, continuation

دنباله (اسم)
appendix, tailing, sequence, stem, suite, trail, tail, series, sequel, tail-end

تکه (اسم)
slice, lump, bit, whit, tailing, portion, gob, lot, fragment, item, patch, piece, dab, chunk, morsel, shred, nub, slab, cantle, scrap, doit, dribblet, loaf, ort, smidgen, nubble, pane

انتها (اسم)
termination, close, end, head, tailing, tag end, extremity, terminal, outrance, tail-end

پس مانده (اسم)
excrement, tailing, residue, scum, refuse, picking, residuum, remainder, dreg, leftover, leavings

جملات نمونه

1. The number of tourists is tailing off.
[ترجمه ترگمان]تعداد توریست ها محل انباشت است
[ترجمه گوگل]تعداد گردشگران از بین می رود

2. That car has been tailing me for the last 10 minutes.
[ترجمه ترگمان]این ماشین تا ده دقیقه دیگه منو تعقیب می کنه
[ترجمه گوگل]این ماشین برای 10 دقیقه گذشته من را تحمل کرده است

3. The police have been tailing him.
[ترجمه ترگمان]پلیس تعقیبش می کرده
[ترجمه گوگل]پلیس او را دزدیده است

4. The police have been tailing him for several months.
[ترجمه ترگمان]پلیس چندین ماه است که به دنبال او هستند
[ترجمه گوگل]پلیس چندین ماه از او سر در آورد

5. There is traffic tailing back along the motorway for ten miles because of road repairs.
[ترجمه ترگمان]به دلیل تعمیرات جاده ای، پس از بزرگراه به مدت ده مایل، tailing ترافیک وجود دارد
[ترجمه گوگل]به علت تعمیرات جاده، ترافیکی در کنار بزرگراه وجود دارد

6. Tailing also has an effect on Roy's losses from holding a short futures position when the index rises.
[ترجمه ترگمان]Tailing همچنین دارای تاثیر روی زیان های روی روی متحمل شدن یک موقعیت آتی کوتاه زمانی که شاخص افزایش می یابد، دارد
[ترجمه گوگل]تیلینگ نیز تاثیر مثبتی بر روی ضرر Roy از داشتن موقعیت آتی کوتاه زمانی که شاخص افزایش می یابد

7. That police car has been tailing us for the last 5 miles.
[ترجمه ترگمان]این ماشین پلیس برای ۵ مایل اخیر به دنبال ما بوده است
[ترجمه گوگل]این ماشین پلیس ما را برای 5 مایل گذشته تکان داده است

8. He claims police have been tailing him for several months.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که پلیس چندین ماه است که به دنبال وی بوده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند که پلیس چندین ماه از او سر در نمی آورد

9. The upside is freedom of action, nobody tailing your kite and dragging you down.
[ترجمه ترگمان]The از ادی حرکت است، کسی که بادبادک تو را تعقیب می کند و تو را به پایین می کشاند
[ترجمه گوگل]صعود این است آزادی عمل، هیچ کس نازک خود را تلنگر و کشیدن شما

10. He has been tailing me.
[ترجمه ترگمان]او مرا تعقیب می کرد
[ترجمه گوگل]او مرا تکان داد

11. Movement: His splitter has good tailing action and sink to it.
[ترجمه ترگمان]جنبش: شکاف دهنده او عمل پسماند خوبی دارد و آن را غرق می کند
[ترجمه گوگل]جنبش تقسیم کننده خود را عمل ضعیف خوب و غرق شدن به آن است

12. If tailing is observed, repeat the injector installation process.
[ترجمه ترگمان]اگر پسماند مشاهده می شود، فرآیند نصب کننده را تکرار کنید
[ترجمه گوگل]اگر تلقیح مشاهده شده است، فرآیند نصب انژکتور را تکرار کنید

13. The police were tailing after the suspect.
[ترجمه ترگمان]پلیس دنبال مظنون بودن
[ترجمه گوگل]پلیس پس از مظنون به دام انداخته شد

14. Gold mine tailing is one of an important pollution sources.
[ترجمه ترگمان]پسماند معدن طلا یکی از منابع مهم آلودگی است
[ترجمه گوگل]معدن طلا معدن یکی از منابع آلودگی مهم است

15. The traffic was tailing back all the way to the city center.
[ترجمه ترگمان]ترافیک در تمام طول راه به مرکز شهر باز می گشت
[ترجمه گوگل]ترافیک به مرکز شهر رسیده است

پیشنهاد کاربران

باطله کارخانه فرآوری


کلمات دیگر: