کلمه جو
صفحه اصلی

sage


معنی : عاقل، مریم گلی، حکیم، سلوی، بافراست، عاقل، بصیر، فکور، دانا
معانی دیگر : زیرکانه، عاقلانه، خردمندانه، فرزانه وار، کهبد، هشمند، (مهجور) باوقار، سنگین و رنگین، جدی، پیرانه، (گیاه شناسی)، مرموک، مریمی، سالومی (جنس salvia از خانواده ی mint به ویژه s.splendens یا scarlet sage که گل های سرخ می دهد و s.officinalis یا garden sage که برگ خوشبو دارد)

انگلیسی به فارسی

(رسمی) (آدم) فرزانه، (آدم) با خرد، (آدم) هوشمند، (آدم) بصیر، (آدم) دانا


(رسمی) فرزانه، با خرد، هوشمند، دانا، بصیر، حقیقت‌بین، هوشمندانه، داهیانه


(گیاه‌شناسی) مریم گلی


حکیم، مریم گلی، عاقل، سلوی، بصیر، دانا، بافراست، فکور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person honored as very wise or experienced.
مترادف: master
مشابه: seer
صفت ( adjective )
حالات: sager, sagest
مشتقات: sagely (adv.), sageness (n.)
• : تعریف: having or showing good judgment; wise; prudent.
مترادف: judicious, sagacious, sapient, wise
مشابه: astute, intelligent, knowing, learned, prudent, rational, reasonable, sensible, shrewd, sound

- a sage person
[ترجمه ترگمان] یک آدم عاقل …
[ترجمه گوگل] یک شخص مقتدر
- a sage decision
[ترجمه ترگمان] تصمیم عاقلانه ای گرفته اید
[ترجمه گوگل] یک تصمیم عجیب و غریب
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of a group of herbs of the mint family, grown as ornamentals or for the leaves, which are used as a food seasoning and for medicinal purposes.

(2) تعریف: the leaves of this plant.

(3) تعریف: sagebrush.

• wise and learned person, person respected for their good judgment; variety of plant from the mint family (commonly used as a spice); sagebrush, variety of shrub found in the western united states
wise, learned, judicious
a sage is a person who is regarded as being wise; a literary use.
a sage person is wise and knowledgeable, usually because they are old and have had a lot of experience; a literary use.
sage is a plant that grows in warm countries. its leaves are used for flavouring in cooking.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] Semi Automatic Ground Enviroment-احاطه زمینی نیمه خودکار سیستم دفاع هوایی که داده های مراقبت هوای آن برای ارسال به کامپیوترهای مرکز فرماندهی پردازش م یشود. در آنجا داده ها بیشتر پردازش شده، به زور خودکار ارزشیابی و تحلیل می شوند تا تنظیم سلاحها انجام و فرمانهای هدایت صادر شوند.

مترادف و متضاد

عاقل (اسم)
sage, sapient, witan

مریم گلی (اسم)
sage, garden sage, salvia

حکیم (اسم)
sage, medicine man

سلوی (اسم)
sage, salvia

بافراست (صفت)
sage, sagacious

عاقل (صفت)
wise, sage, sober, witty, gash, canny, oracular, sapiential

بصیر (صفت)
sage, great, clear-sighted, knowledgeable, conversant, clear-eyed, intuitive, discriminating

فکور (صفت)
able-minded, wise, sage, serious, ruminant

دانا (صفت)
capable, wise, sage, learned, lettered, spry, astute, knowing, sagacious, sapient

wise


Synonyms: astute, aware, careful, clever, contemplative, cunning, discerning, educated, enlightened, experienced, foresighted, informed, insightful, intelligent, intuitive, judicious, knowing, knowledgeable, learned, perceptive, reflective, sagacious, sapient, scholarly, sensible, sharp, shrewd, smart, sound, thoughtful, understanding


wise person


Synonyms: guide, guru, intellect, intellectual, learned person, mahatma, master, mentor, philosopher, pundit, savant, teacher, thinker, wise man/woman


جملات نمونه

1. a sage comment
توضیح خردمندانه

2. a sage who penetrates the underlying principles of physics
حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می کند

3. He was famous for his sage advice to younger painters.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر نصیحت sage به نقاشان جوان مشهور بود
[ترجمه گوگل]او برای نقاشان جوانتر به خاطر توصیه های عجیبش مشهور بود

4. The sage is the instructor of a hundred ages.
[ترجمه ترگمان]حکیم استاد صد سال است
[ترجمه گوگل]مریم مریم صد ساله است

5. I can taste sage in the dressing.
[ترجمه ترگمان]من می تونم sage رو تو پانسمان حس کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم سیر را در لباس پوشیدن بخورم

6. I was grateful for the old man's sage advice.
[ترجمه ترگمان]من از نصیحت sage پیرمرد سپاسگزار بودم
[ترجمه گوگل]من از مشاوره باطنی پیرمرد تشکر می کنم

7. The correspondent, however, was sage enough to emphasise that the relationship was far from causal.
[ترجمه ترگمان]اما خبرنگار به اندازه کافی عاقل بود که تاکید کند که رابطه از علی بعید است
[ترجمه گوگل]با این حال، خبرنگار کافی بود تا تأکید کند که رابطه بسیار دور از علت است

8. Gabriel gets sage advice from Archie, the twin who died when they were little.
[ترجمه ترگمان]گابریل \"از\" آرچی \"یه نصیحتی به\" آرچی \"می کنه، دو قلو که وقتی بچه بودن میمیرن\"
[ترجمه گوگل]گابریل مشاوره ای عجیب از Archie، دوقلوهایی که در هنگام مرگشان فوت کردند، می شود

9. Tearing out some sage, some creosote.
[ترجمه ترگمان] دارم یه سری \"سیج\" و \"creosote\" رو پاره می کنم
[ترجمه گوگل]بعضی از سیجارها، بعضی از کریوزوت ها را از بین می برند

10. Having learned from that sage, I planted scented geraniums along the narrow part of the driveway.
[ترجمه ترگمان]از آن سیج یاد گرفته بودم که در وسط راه باریک و باریک کنار جاده گلدان های شمعدانی را کاشته بودند
[ترجمه گوگل]پس از آموختن از آن سیج، من جرعهای معطر را در امتداد قسمت باریک راهآهن قرار دادم

11. The vegetation consists of coastal sage scrub, chaparral and groves of Englemann oak and live oak.
[ترجمه ترگمان]پوشش گیاهی شامل بوته های sage ساحلی، chaparral و groves بلوط بلوط و بلوط زنده است
[ترجمه گوگل]پوشش گیاهی شامل اسکراب مرجانی ساحلی، Chaparral و گیاهان بلوط Englemann و بلوط زندگی می کنند

12. Try lining the upper lids with a soft sage eye-contouring pencil.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید پلک های بالایی را با یک مداد چشم نازک نرم ببندید
[ترجمه گوگل]سعی کنید با قرار دادن مداد خط چشم نرم، شیارهای بالایی را با هم مخلوط کنید

13. Stir brandy-raisin mixture into apple mixture. Add sage and thyme 73 and gently stir in bread crumbs.
[ترجمه ترگمان]مخلوط raisin را بریزید و روی مخلوط سیب بریزید sage و آویشن ۷۳ را جمع کنید و به آرامی در خرده های نان تکان دهید
[ترجمه گوگل]مخلوط کنیا و کشمش را به مخلوط سیب برسانید نارنگی و آویشن 73 را اضافه کنید و به آرامی در خرده نان ها هم بزنید

14. Still love your sage green or sandy beige?
[ترجمه ترگمان]هنوزم عاشق sage یا sandy؟
[ترجمه گوگل]هنوز عاشق مریم گلی و یا شنی بژ؟

15. Sage and mint are herbs.
[ترجمه ترگمان] سیج و نعناع گیاه هستن
[ترجمه گوگل]سیج و نعنا گیاهان هستند

a sage comment

توضیح خردمندانه


پیشنهاد کاربران

همه چیز دان، علامه دهر

رنگ زیتونی

خردمند

فرزانه

مریم گلی

۱. فرد بسیار فرزانه، خردمند، هوشمند و بصیر
۲. مریم گلی

noun
[count] formal : a person who is very wise

adjective
Usage: always used before a noun
[also more sage; most sage] formal : very wise
◀️sage advice

noun
[noncount]
1 : an herb that has grayish - green leaves which are used in cooking
2 : a light grayish - green color


کلمات دیگر: