کلمه جو
صفحه اصلی

hail


معنی : درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، سلام، صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن
معانی دیگر : (با شادی یا تحسین) درود گفتن، خوش آمد گفتن، گرامی داشتن، ادای احترام کردن، (از روی قدرشناسی یا تهنیت) نامیدن، خواندن، فراخواندن، شادباش، شهنگانه، شخکاسه، (مجازی) هر چیز تگرگ مانند، (با: on یا upon) باریدن (بر سر کسی)، اعلام ورود کردن کشتی

انگلیسی به فارسی

تگرگ، طوفان تگرگ، تگرگ باریدن


سلام، درود، خوش باش، سلام بر شما باد، سلام کردن، صدا زدن، اعلام ورود کردن (کشتی)


تگرگ، درود، سلام، طوفان تگرگ، خوش باش، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، تهنیت، تگرگ باریدن، صدا زدن، اعلام ورود کردن


انگلیسی به انگلیسی

• small pellets of ice or frozen vapor; shower of small ice particles; shower of anything, barrage (especially of bullets); salutation, greeting
rain down hail; pour down like hail, fall with force; salute, greet, welcome; call to from a distance
hail consists of tiny balls of ice that fall from the sky.
when it hails, hail falls from the sky.
a hail of small objects is a large number of them that fall down on you at the same time with great force.
if you hail someone, you call to them; a literary use.
if you hail a taxi, you signal to the driver to stop.
if you hail a person, event, or achievement as important or successful, you praise them publicly.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hails, hailing, hailed
(1) تعریف: to salute or greet.
مترادف: greet, salute
مشابه: meet, receive, toast, welcome

- The crowd hailed their heroes as they passed by in the parade.
[ترجمه بوف] جمعیت به قهرمانانشان در حال عبور از آنها در رژه ادای احترام کردند.
[ترجمه ترگمان] هنگامی که در رژه می رفتند، مردم از قهرمانان خود استقبال کردند
[ترجمه گوگل] این جمعیت به عنوان قهرمانان خود را در رژه به تصویب رساند

(2) تعریف: to call out or wave to in order to summon or attract the attention of.
مترادف: flag down, halloo
مشابه: call, signal, wave

- His mother waited by the building while he hailed a taxi in the street.
[ترجمه بوف] مادرش در حالی که او یک تاکسی را در خیابان صدا میزد، کنار ساختمان منتظر بود.
[ترجمه ترگمان] مادرش در حالی که تاکسی را در خیابان صدا می زد، در کنار ساختمان منتظر ماند
[ترجمه گوگل] مادرش در حالی که یک تاکسی را در خیابان می خواند، منتظر ساختمان بود

(3) تعریف: to give enthusiastic approval or acclaim to.
مترادف: acclaim
متضاد: deplore
مشابه: acknowledge, applaud, approve, cheer, commend, extol, honor, laud, praise, toast

- The people hailed their new leader.
[ترجمه ترگمان] مردم رهبر جدید آن ها را مورد ستایش قرار دادند
[ترجمه گوگل] مردم رهبر جدید خود را ستایش کردند
- He was hailed as the most brilliant scientist of his time.
[ترجمه بوف] او به عنوان درخشان ترین دانشمند زمان خود مورد ستایش قرار گرفت.
[ترجمه بهنام] از او به عنوان برجسته ترین دانشمند زما ن خودش تجلیل شد.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان the دانشمند زمان خود مورد ستایش قرار گرفت
[ترجمه گوگل] او به عنوان علم درخشان ترین زمان خود مورد ستایش قرار گرفت
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: hail from
• : تعریف: to call out, as a greeting, signal, or means of identification, esp. to a passing ship.
مترادف: halloo, holler
مشابه: call, cry out, shout, signal
اسم ( noun )
عبارات: within hail
(1) تعریف: a cry or shout to greet or attract the attention of someone.
مترادف: call, cry, halloo, holler, shout
مشابه: greeting, salutation, salute, scream, yell

- He ignored the hails of the adoring crowd as he rode by.
[ترجمه A.A] همینطور که به راه خود ادامه میدادبه ابراز احساسات جمعیت اعتنا نکرد
[ترجمه ترگمان] همچنان که می راند جمعیت the را نادیده می گرفت
[ترجمه گوگل] او در حالی که رانده شده بود، از عاشقان غافلگیر شد

(2) تعریف: the act of hailing.
مشابه: call, cry, shout
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express an acclamation or greeting.
مترادف: halloo
مشابه: hello, hey, hurrah

- Hail! The victorious army approaches!
[ترجمه ترگمان] درود! ارتش پیروز، نزدیک می شود!
[ترجمه گوگل] تگرگ! ارتش پیروزی نزدیک می شود!
اسم ( noun )
(1) تعریف: pellets of frozen rain or a storm of such pellets.
مترادف: hailstones, hailstorm
مشابه: graupel, precipitation, sleet

(2) تعریف: something that comes forcefully or in large numbers.
مترادف: avalanche, barrage, bombardment, deluge, flood, inundation, storm
مشابه: broadside, flurry, overflow, shower, spate

- a hail of angry questions
[ترجمه ترگمان] رگباری از سئوالات خشم آلود به گوش می رسید
[ترجمه گوگل] ترس از سوالات عصبانی
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hails, hailing, hailed
(1) تعریف: to fall or pour down in icy pellets.
مشابه: precipitate, storm

- It may hail tomorrow if it doesn't rain.
[ترجمه ترگمان] فردا باران می بارد، اگر باران نیاید
[ترجمه گوگل] اگر فردا باران نزند، ممکن است فردا بر آن غلبه کند

(2) تعریف: to fall down or strike like hail.
مترادف: pelt, rain
مشابه: batter, beat, fall
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to shower or drop down on like a hailstorm.
مترادف: pelt, pepper, rain, shower
مشابه: batter, bombard, buffet, drop, pour

- They hailed gunfire at us until dusk.
[ترجمه ترگمان] آن ها شلیک گلوله را تا غروب به سمت ما نشانه گرفتند
[ترجمه گوگل] آنها به ما حمله کردند تا غروب

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تگرگ
[زمین شناسی] تگرگ گلوله هایی از یخ که قطر آنها حدود 5میلی متر یا بیشتر بوده و از ابر کومولونیمبوس که اغلب با رعد و برق همراه است، باریده می شود .
[آب و خاک] تگرگ

مترادف و متضاد

Synonyms: acclaim, acknowledge, applaud, cheer, commend, compliment, exalt, glorify, greet, hear it for, kudize, praise, recognize, recommend, root for, welcome


Antonyms: disdain, dishonor, disparage, slight


come from; originate


Synonyms: be a native of, be born in, begin, claim as birthplace


درود (اسم)
regard, compliment, greeting, salute, salutation, hail

تهنیت (اسم)
greeting, salutation, hail, congratulation

تگرگ (اسم)
hail, corn snow, hailstone, hydrometeor

خوش باش (اسم)
greeting, hail, welcome

طوفان تگرگ (اسم)
hail

سلام بر شما باد (اسم)
hail

سلام کردن (اسم)
salute, salaam, hail

طوفان همراه با تگرگ (اسم)
hail

سلام (اسم)
regard, ave, greeting, salute, salutation, salaam, hail, hullo

صدا زدن (فعل)
call, froth, hail

تگرگ باریدن (فعل)
hail

اعلام ورود کردن (فعل)
hail

rain down on


torrent


Synonyms: barrage, bombardment, broadside, cannonade, hailstorm, pelting, rain, salvo, shower, storm, volley


call to, yell for


Synonyms: accost, address, flag, flag down, greet, hello, holler, salute, shoulder, shout, signal, sing out, speak to, wave down, welcome, whistle down, whistle for, yawp, yoo-hoo


Antonyms: whisper


honor, salute


Synonyms: barrage, batter, beat down upon, bombard, pelt, shower, storm, volley


Antonyms: dribble, drip


جملات نمونه

1. hail is a meteoric phenomenon
تگرگ یک پدیده ی جوی است.

2. hail mary
سلام بر مریم (مادرعیسی)

3. hail mary, full of grace
درود بر مریم پرفتوت

4. hail fellow well met (or hail-fellow)
معاشرتی و مهربان (به ویژه به طور سطحی)

5. hail from
زاده ی محل بخصوصی بودن

6. a hail of bullets
رگباری از گلوله

7. the hail damaged the blossoms
تگرگ به شکوفه ها صدمه زد.

8. to hail a taxi
تاکسی صدا زدن

9. to hail curses on someone
کسی را به باد فحش گرفتن

10. The Prime Minister was greeted with a hail of insults as she arrived at the students' union.
[ترجمه ترگمان]نخست وزیر در حین ورود به اتحادیه دانشجویان، با موجی از توهین های استقبال شد
[ترجمه گوگل]همانطور که او به اتحادیه دانشجویان آمد، نخست وزیر با تکان دادن توهین ها ملاقات کرد

11. Hail fell shortly after lunch.
[ترجمه ترگمان]درود بر شما اندکی پس از ناهار بر زمین افتاد
[ترجمه گوگل]به زودی پس از ناهار ترس افتاد

12. I tried to hail her from across the room.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از آن طرف اتاق به او سلام کنم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را از سراسر اتاق تحریک کنم

13. The hail melted once the sun came out.
[ترجمه ترگمان]خورشید دوباره آب شد و خورشید غروب کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که خورشید بیرون آمد، گرگ ذوب شد

14. These students hail from all parts of the country.
[ترجمه محمد پارس زاده] این دانش آموزان از همه جای کشور به سرعت آمدند ( همانند تگرگ آمدند )
[ترجمه ترگمان]این دانش آموزان از همه بخش های کشور hail
[ترجمه گوگل]این دانش آموزان از تمام نقاط کشور خرسند هستند

15. The proposals met with a hail of criticism.
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها با تگرگ از انتقادات صورت گرفته است
[ترجمه گوگل]این پیشنهادها با تحریک انتقاد مواجه شدند

His discoveries were hailed as great strides in medicine.

کشفیات او به‌عنوان قدم‌های بزرگی در علم پزشکی مورد استقبال قرار گرفت.


They hailed him their leader.

او را رهبر خویش نامیدند.


to hail a taxi

تاکسی صدا زدن


hail Mary

سلام بر مریم (مادرعیسی)


hail, Caesar!

درود بر قیصر!


He hails from Mashhad.

او از مشهد است (اهل مشهد است).


The hail damaged the blossoms.

تگرگ به شکوفه‌ها صدمه زد.


a hail of bullets

رگباری از گلوله


For a while it hailed, then it turned into rain.

تا مدتی تگرگ آمد و سپس تبدیل به باران شد.


to hail curses on someone

کسی را به باد فحش گرفتن


اصطلاحات

hail fellow well met (or hail-fellow)

معاشرتی و مهربان (به ویژه به طور سطحی)


hail from

زاده‌ی محل به‌خصوصی بودن


within hailing distance

در فاصله‌ی قابل‌شنیدن


پیشنهاد کاربران

تگرگ

کرایه کردن

کرایه کردن ( برای تاکسی و . . . )

صدازدن ( تاکسی و. . . )

: Hail from somewhere
از جایی آمدن و متولد شدن در یک مکان خاصی ،
to come from or to have been born in a particular place:
Joe originally hails from Toronto.




a hail of something
توده ای از چیزی ،
a lot of similar things or remarks, thrown or shouted at someone at the same time:

The prime minister was greeted with a hail of insults as she arrived at the university.
نخست وزیر هنگامی که به دانشگاه رسید با توده ای از توهین ها ( شمار زیادیاز توهین ها ) مورد استقبال قرار گرفت.

تگرگ :زمانی که دمای هوا بالای صفر درجه ی سلسیوس باشد بارش به صورت باران رخ می دهد اگر قطرات باران در زمان پایین آمدن از توده ی هوای سرد عبور کنند تبدیل به برف می شوند

استقبال کردن

تقرک به قول قدیما ( تگرگ )

خوشامد و تبریک

تگرگ - تگرگ باریدن - ستایش کردن

به عنوان چیز خوب شناختن
صدا کردن تاکسی

تحسین شده

مورد استقبال قرار گرفتن
His discoveries were hailed as great strides in . medicine
کشفیات او به عنوان قدمهای بزرگی در علم پزشکی مورد استقبال قرار گرفت.

⁦✔️⁩تگرگ
[noun]
The man went down in ➡️a hail⬅️ of blows
تو بارش تگرگ جایی رفتن

⁦✔️⁩ادای احترام کردن،
گرامی داشتن
[verb]
Joe Biden
Biden ➡️hails⬅️ ‘monumental step forward’ as Democrats pass infrastructure bill

1 - تگرگ ( باریدن )
2 - صدا زدن - فراخواندن
3 - سلام / درود / خوش آمد گفتن
4 - گرامی داشتن - ادای احترام کردن
5 - اهل جایی بودن

زنده باد!

آقا hail به معنی متولد شده هم میاد!!! هواستون باشه دیوونه شدم تا معنیشو پیدا کردن خخخخ
( Hailed )
to live somewhere or to have come from there originally: Both John and Leeza hail from South Carolina

مورد ستایش قرار گرفتن
Kazakhstan had aspired to join the top ten oil - producing states, and the Kashagan project was hailed as the dawn of a new era in cooperation between oil - rich countries and Western companies

تگرگیدن.


کلمات دیگر: