کلمه جو
صفحه اصلی

magnet


معنی : اهن ربا، مغناطیس
معانی دیگر : (شخص یا چیز) پرجاذبه، گیرا، کشنده، ربایا، گرایش گیر، کشش دار، جاذب، آهن ربا، جذب کردن

انگلیسی به فارسی

مغناطیس، اهن ربا


اهن ربا، مغناطیس، جذب کردن


آهن ربا، مغناطیس، اهن ربا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object that attracts iron and some other materials by virtue of a natural or induced force field surrounding it. (See electromagnet.)

- In science today, the teacher showed how she could pick up objects with magnets.
[ترجمه ترگمان] امروزه در علم، معلم نشان داد که چطور می تواند اشیا را با اهن جذب کند
[ترجمه گوگل] در امروز امروز، معلم نشان داد چگونه می تواند اشیاء را با آهنرباهای خود انتخاب کند

(2) تعریف: someone, something, or some idea that tends to attract people.

- India is a magnet for Americans and Europeans who are interested in Eastern religion and mysticism.
[ترجمه ترگمان] هند یک آهن ربا برای آمریکایی ها و اروپایی ها است که به دین و تصوف شرقی علاقه دارند
[ترجمه گوگل] هند یک مغناطیس برای آمریکایی ها و اروپایی هایی است که علاقمند به دین و عرفان شرقی هستند

• object which has the property of attracting iron or steel; electromagnet; person or thing which attracts
a magnet is a piece of iron which attracts iron or steel towards itself.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] آهن ربا، مغناطیس
[برق و الکترونیک] آهنربا جسمی که در اطراف خود میدان مغناطیسی ایجاد می کند . این جسم خاصیت جذب اجاسم مغناطیسی دیگر ف مانند آهن و جذب یا دفع آهنرباهای دیگر را دارد . آهنربای دائمی، میدان مغناطیسی دایمی ایجاد می ند . در حالی که آهنربای الکتریکی تنها در هنگحام عبور جریان الکتریکی از سیسم پیچهای آن ف خاصیت مغناطیسی نشان می دهد . - مغناظیس، آهن ربا
[مهندسی گاز] مغناطیسی، آهن ربا
[زمین شناسی] مغناطیس یا آهن ربا، اکسید طبیعی مغناطیسی آهن که خاصیت جذب براده های آهن را دارا باشد .
[ریاضیات] مغناطیس، آهنربا

مترادف و متضاد

اهن ربا (اسم)
loadstone, lodestone, magnet

مغناطیس (اسم)
loadstone, magnet, magneto

جملات نمونه

1. a magnet attracts iron
آهنربا آهن را جذب می کند.

2. annular magnet
آهنربای گرد

3. new york became a magnet for exiled artists
نیویورک آهن ربایی برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.

4. love of fame is a magnet that draws young people to sports
عشق به شهرت جوانان را به سوی ورزش می کشد.

5. Iron is attracted to a magnet.
[ترجمه ترگمان]آهن جذب آهن ربا می شود
[ترجمه گوگل]آهن به یک آهنربا جذب می شود

6. Polarity is inherent in a magnet.
[ترجمه ترگمان]Polarity در یک اهن ربا وجود دارد
[ترجمه گوگل]قطبش در یک آهنربا ذاتی است

7. He picked all the pins up with a magnet.
[ترجمه ترگمان]all را با اهن ربا جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]او تمام پین ها را با یک آهنربا برداشت

8. A magnet attracts iron and steel.
[ترجمه ترگمان]اهن ربا آهن و فولاد را جذب می کند
[ترجمه گوگل]یک آهنربا آهن و فولاد را جذب می کند

9. The region has become a magnet for small businesses.
[ترجمه مريم] این منطقه قطب کسب و کار های کوچک شده است
[ترجمه ترگمان]این منطقه تبدیل به آهن ربا برای کسب و کاره ای کوچک شده است
[ترجمه گوگل]این منطقه برای کسب و کارهای کوچک تبدیل شده است

10. A magnet attracts steel.
[ترجمه ترگمان]اهن ربا فولاد را جذب می کند
[ترجمه گوگل]یک آهنربا فولاد را جذب می کند

11. She drew men to her like a magnet.
[ترجمه ترگمان]او مردها را مثل آهن ربا به سوی خود می کشید
[ترجمه گوگل]او مردان را به عنوان یک آهنربا کشاند

12. The rabbits in our backyard were a magnet that attracted all the children in the neighbourhood.
[ترجمه ترگمان]خرگوش ها در حیاط ما اهن ربا بودند که همه بچه های محله را مجذوب می کرد
[ترجمه گوگل]خرگوش ها در حیاط خلوت ما یک آهنربا بودند که تمام اطفال را در محله جذب می کرد

13. A magnet separates out scrap iron from the rubbish.
[ترجمه ترگمان]اهن ربا، آهن را از آشغال جدا می کند
[ترجمه گوگل]یک آهنربا آهن را از زباله جدا می کند

14. In the 1980s the area became a magnet for new investment.
[ترجمه ترگمان]در دهه ۱۹۸۰ این منطقه تبدیل به آهن ربا برای سرمایه گذاری جدید شد
[ترجمه گوگل]در دهه 1980 این منطقه برای سرمایه گذاری های جدید ساخته شد

15. Open wounds act like a magnet to flies.
[ترجمه ترگمان]زخم های باز مثل اهن ربا برای مگس ها عمل می کنند
[ترجمه گوگل]زخم های باز مانند یک آهنربا به مگس عمل می کنند

Love of fame is a magnet that draws young people to sports.

عشق به شهرت جوانان را به سوی ورزش می‌کشد.


New York became a magnet for exiled artists.

نیویورک آهن‌ربایی برای جلب هنرمندان تبعیدی شد.


پیشنهاد کاربران

جاذب

آهن ربا ، مغناطیس

آهن ربا، جای پر جاذبه، شخص پر جاذبه، جاذبه، برای مثال یک منطقه قطب یک کاری شود

سوسنگ
( واژه" سوسنگ" به معنای سنگ سویابی ( جهت یابی ) را می توان در برابر lodestone که مترادف با magnet است، به کار برد. لذا واژه "سوسنگین" ( همچون رنگین، سیمین، آهنین و . . . ) را نیز می توان برای magnetic به کار گرفت. همچنین واژه "سوسنگینا" ( همچون ژرفا، پهنا، درازا و . . . ) را نیز برای magnetism استفاده کرد )

مکان پر جاذبه

مگنت تزیینی روی درب یخچال

magnet ( فیزیک )
واژه مصوب: آهن‏ربا
تعریف: قطعه‏ای از مادۀ فرومغناطیس یا فری‏مغناطیس که در آن حوزه‏های مغناطیسی به گونه‏ای ردیف شده‏اند که در خارج از آن قطعه، میدان مغناطیسی خالص به وجود می‏آید


کلمات دیگر: