کلمه جو
صفحه اصلی

races

انگلیسی به فارسی

مسابقات، مسابقه، نژاد، نسل، قوم، دور، تبار، دوران، طایفه، گردش، طبقه، مسابقه دادن، دویدن، بسرعت رفتن، سرعت گرفتن


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] Radio Amateur Civil E mergency Service-خدمات اضطراری رادیو آماتوری شهری خدمات رادیو - آماتوری که در مواقع اضطراری در شهر، مانند زمین لرزه، آتش سوزی، سیل، طوفان یا تورنادو، ارتباط مخابراتی را بر قرار می کند .

جملات نمونه

1. she won three races on the trot
سه مسابقه را پشت سرهم برد.

2. a blend of various races
اختلاطی از نژادهای گوناگون

3. he rowed in two races
او در دو مسابقه ی قایقرانی شرکت کرد.

4. in london he attended the races
در لندن به مسابقات (اسبدوانی) رفت.

5. with the expansion of communication, various races will further mingle
با گسترش ارتباطات نژادهای مختلف آمیزش بیشتری خواهند داشت.

6. belief in the inequality of sexes and races
اعتقاد به نابرابری مرد و زن و نژادها

7. he was hot today and won all of the races
امروز سرحال بود و همه ی مسابقات را برد.

پیشنهاد کاربران

مسابقات

مسابقه^_^

نژادها

معنیش میشه مسابقات *مسابقات* درسته👍🏼

معنیش میشه مسابقات


کلمات دیگر: