کلمه جو
صفحه اصلی

lagging


معنی : کاهل، عقب مانده، کند، اهسته
معانی دیگر : عایق برای بستن دور لوله ی آب گرم و دیگ بخار و غیره، عایق بندی، (معماری) چارچوب زیر تاق ضربی (که پس از اتمام ساختمان برمی دارند)، خسته کننده

انگلیسی به فارسی

کاهل، خسته کننده، آهسته، کند، عقب مانده


عقب ماندگی، کاهل، عقب مانده، کند، اهسته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: thermal insulation that is wrapped around pipes, boilers, and the like.

(2) تعریف: the act of applying this kind of insulation.

(3) تعریف: a wooden framework that supports an arch until the keystone is inserted.

• lateness; falling behind; act of lingering; act of insulating; insulating material
falling behind, straggling; lingering, tarrying; slackening; slow, idle, slack
lagging is special material which is used to cover pipes, water tanks, or the inside of a roof in order to prevent heat escaping.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تخته پوشش - پوشش محافظ - تمدید دهنده - دنباله - عایقبندی
[برق و الکترونیک] پس افتی، عقب افتادن
[مهندسی گاز] پوشش عایق اطراف لوله
[زمین شناسی] عایق بندی، تخته پوشش
[معدن] لارده (نگهداری)

مترادف و متضاد

کاهل (اسم)
lagging, laze

عقب مانده (صفت)
laggard, behindhand, lagging, lagged, benighted, straggling

کند (صفت)
late, tardy, heavy, slack, dull, slow, lagging, blate, sluggish, blunt, lazy, loggy, logy, dilatory, unapt, unready, leaden, low-speed, snail-paced

اهسته (صفت)
light, quiet, gentle, slow, lagging, low, indistinct, languid, gradual, slow-footed, lentamente

جملات نمونه

1. He's lagging behind a bit - I think we'd better wait for him to catch us up.
[ترجمه ترگمان]او کمی عقب رفته - فکر می کنم بهتر است صبر کنیم تا ما را بگیرد
[ترجمه گوگل]او کمی عقب مانده است - من فکر می کنم بهتر است منتظر او باشیم تا ما را بگیرد

2. She stopped to wait for Ian who was lagging behind.
[ترجمه ترگمان]ایستاد و منتظر شد تا ایان که عقب مانده بود منتظر بماند
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا منتظر یان باشد که عقب مانده است

3. Prices are rising sharply, while incomes are lagging far behind.
[ترجمه ترگمان]قیمت ها به شدت در حال افزایش هستند، در حالی که درآمدها عقب مانده اند
[ترجمه گوگل]قیمت ها به شدت افزایش می یابند، در حالیکه درآمد ها به مراتب عقب مانده اند

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. Britain is lagging behind the rest of Europe.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا پشت بقیه اروپا عقبتر است
[ترجمه گوگل]بریتانیا عقب مانده از بقیه اروپا است

6. The fact remains that we are still lagging behind the other classes in maths.
[ترجمه ترگمان]واقعیت این است که هنوز در حال عقب رفتن از کلاس های دیگر در ریاضیات هستیم
[ترجمه گوگل]واقعیت این است که ما هنوز از کلاس های دیگر ریاضیات عقب مانده ایم

7. Why is this country lagging behind in the development of space technology?
[ترجمه ترگمان]چرا این کشور در توسعه فن آوری فضایی عقب است؟
[ترجمه گوگل]چرا این کشور در توسعه فن آوری فضایی عقب مانده است؟

8. The Tories are still lagging way behind in the opinion polls.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران هنوز هم از نظر سنجی نظری، عقب مانده هستند
[ترجمه گوگل]توری ها هنوز در نظرسنجی های عقب مانده اند

9. Hague was lagging badly in the polls.
[ترجمه ترگمان]هیگ در رای گیری به شدت عقبتر بود
[ترجمه گوگل]لاهه در نظرسنجی ها به شدت عقب مانده است

10. We are lagging far behind our European competitors in using new technology.
[ترجمه ترگمان]ما از رقبای اروپایی خود در استفاده از فن آوری نوین فاصله داریم
[ترجمه گوگل]ما در استفاده از تکنولوژی جدید عقب مانده است

11. Sales are lagging at the moment.
[ترجمه ترگمان]فروش در حال حاضر عقب است
[ترجمه گوگل]فروش در حال حاضر عقب مانده است

12. On our left, Sherman and Daisy kept lagging back and then lurching forward, sometimes beside and sometimes behind us.
[ترجمه ترگمان]در سمت چپ، شر من و دی زی به عقب باز می گشتند، و گاهی هم در کنار ما به پیش می رفتند و گاهی هم پشت سر ما
[ترجمه گوگل]در سمت چپ ما Sherman و Daisy عقب مانده و پس از آن روبرو می شوند، گاهی اوقات کنار هم و گاهی اوقات پشت سر ما هستند

13. With production capacity lagging behind the surging demand for nutrients from farmers around the world that trend is set to continue.
[ترجمه ترگمان]با رشد ظرفیت تولید در پشت افزایش تقاضا برای مواد مغذی از کشاورزان در سراسر دنیا که این روند همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]با توجه به ظرفیت تولیدی که پشت سر تقاضا برای مواد مغذی از کشاورزان سراسر جهان است، این روند ادامه دارد

14. Agriculture was lagging behind the general prosperity levels.
[ترجمه ترگمان]کشاورزی عقب تر از سطح رفاه عمومی بود
[ترجمه گوگل]کشاورزی پس از سطوح رفاه عمومی پایین بود

15. Gloria and I were lagging behind the party as it stepped out into the garden via the orangery.
[ترجمه ترگمان]من و گلوریا وقتی وارد باغ شدیم از آن ها جدا شدیم
[ترجمه گوگل]گلوریا و من از پشت این حزب عقب مانده بودند، از طریق آوارگان به باغ بیرون رفتند

پیشنهاد کاربران

تأخیر
عقب افتادن

در زیست شناسی به معنای رشته ی پیرو در همانندسازی DNA

چگونگی یاد سپاری اسان کلمات : Lag - lagging - lead - leading
طبق فرمایش کارشناسان یادگیری برای جا گرفتن بهتر کلمات در ذهن، مسائلی مؤثر است ازقبیل ساخت جمله، داستان سازی ، تصویر سازی و اضافه کردن هر چیز خنده دار و مسخره در ان که در یادسپاری تاثیر مثبت دارد برای این کار می توان از اضافه نمودن حرف یا حروف به کلمه در جهت معنادار شدن هم استفاده نمود و سپس کلمه جدید را با معنی کلمه واقعی مرتبط کرد
تلفظ کلمه ی Lag ، لگ می شود که یک حرف نون به ان اضافه می کنیم که می شود لنگ، حال باید لنگ را با تاخیر و کندی مرتبط کرد و داستان سازی کرد هر موجود لنگ قاعدتا باید با تاخیر برسد یا کند راه برود اما در مورد قصه، می توان قصه مسابقه لاک پشت و خرگوش را مطرح کرد با انکه خرگوشی تنبلی نکرد و حتی نخوابید و عزم داشت که مسابقه را ببرد وتمام توانش را به کار برد که اول شود اما لاک پشت اول شد چرا؟
در مورد lagging هم می توان یادLag و لنگ کرد یا لگینگ را لنگینگ نمود و به ذهن سپرد بهرحال این دو از یک خانواده اند و لگینگ یعنی عقب افتاده.
در مورد متضاد این دو کلمه باید گفت اکثرا می دانند که leader لیدر یعنی رهبر ( مثلا لیدر گروه ) از این کلمه می توان lead لید به معنای رهبری را حدس زد رهبری داستان قبل کسی است که از همه سبقت گرفته است اما leading لیدینگ ازهمین خانواده است و به معنای پیش تازاست.


پس نگر


کلمات دیگر: