1. This jigsaw puzzle has 1000 interlocking pieces.
[ترجمه بزرگ شما سالار] این پازل دارای 1000 قطعه دارک که به هم وصل شدند
[ترجمه ترگمان]این پازل پازل، ۱۰۰۰ تکه متصل به هم دارد
[ترجمه گوگل]این پازل دارای 1000 قطعه متصل است
2. We found the missing piece of the jigsaw under the chair.
[ترجمه ترگمان]ما اون تیکه های گم شده رو زیر صندلی پیدا کردیم
[ترجمه گوگل]ما قطعه گمشده اره منبت کاری در زیر صندلی را پیدا کردیم
3. One piece of the jigsaw is still missing.
[ترجمه ترگمان]یک تکه از این جیگساو هنوز از دست رفته
[ترجمه گوگل]یک قطعه اره برقی هنوز گم شده است
4. A jigsaw puzzle can keep me absorbed for hours.
[ترجمه ترگمان]یک معمای جیگساو میتونه منو ساعت ها جذب کنه
[ترجمه گوگل]پازل اره منبت کاری می تواند من را برای ساعت ها جذب کند
5. We spent all evening doing a 1000-piece jigsaw.
[ترجمه ترگمان]ما تمام شب را با یک پازل ۱۰۰۰ نفره سپری کردیم
[ترجمه گوگل]ما تمام شب را صرف اره منبت کاری اره منبت کاری 1000 تکه کردیم
6. A few pieces of the jigsaw were missng.
[ترجمه ترگمان]چند تکه از این قتل های جیگساو صحنه سازی کرده بود
[ترجمه گوگل]چند قطعه اره منبت کاری اره مویی بود
7. Have you finished the jigsaw yet?
[ترجمه ترگمان]کار جیگساو را تمام کردی؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز اره منبت کاری کرده اید؟
8. She fitted the last piece into the jigsaw puzzle.
[ترجمه ترگمان]اون آخرین تیکه پازل رو توی پازل درست کرد
[ترجمه گوگل]او آخرین قطعه را به پازل ارجاع داده بود
9. This is another piece in the jigsaw that will help us understand the biology of cancer.
[ترجمه ترگمان]این یک تکه دیگر از پازل است که به ما کمک می کند زیست شناسی سرطان را درک کنیم
[ترجمه گوگل]این یک قطعه دیگر در اره برقی است که به ما کمک می کند زیست شناسی سرطان را درک کنیم
10. The police managed to piece together the jigsaw and reconstruct the victim's last hours.
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی کرد کار جیگساو را با هم جور کند و آخرین ساعات قربانی را از نو بسازد
[ترجمه گوگل]پلیس موفق به ساخت اره برقی و بازسازی ساعتهای آخر قربانی شد
11. I don't have the patience to do jigsaw puzzles.
[ترجمه ترگمان]من حوصله انجام دادن پازل را ندارم
[ترجمه گوگل]من صبر ندارم که پازل های اره منبت کاری کنم
12. As he explained, another piece of the jigsaw fell into place.
[ترجمه ترگمان]همان طور که او توضیح می داد، یک تکه دیگر از آن جیگساو به جای دیگری افتاد
[ترجمه گوگل]همانطور که او توضیح داد، یک قطعه دیگر از اره منبت کاری اره منهدم شد
13. This process is akin to piecing together a jigsaw puzzle.
[ترجمه ترگمان]این فرآیند شبیه به وصله کردن یک پازل است
[ترجمه گوگل]این فرآیند شبیه به پازل اره برقی است
14. This jigsaw puzzle has two pieces missing.
[ترجمه ترگمان]این پازل، دوتا تیکه گم شده
[ترجمه گوگل]این پازل دارای دو قطعه گمشده است
15. The police are trying to piece together the jigsaw of how the dead man spent his last hours.
[ترجمه ترگمان]پلیس سعی می کند که جیگساو را که چند ساعت گذشته او را در سر داشت کنار هم قرار دهد
[ترجمه گوگل]پلیس در حال تلاش برای برپا کردن اره برقی از چگونگی گذراندن آخرین ساعت هایش،