کلمه جو
صفحه اصلی

eastbound


معنی : رو به مشرق
معانی دیگر : عازم شرق، خاورسوی، به سوی خاور، شرقی، بسوی شرق

انگلیسی به فارسی

به‌سوی شرق، رو به مشرق


شرق باند، رو به مشرق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: going toward the east.

• moving in an easterly direction, headed toward the east
eastbound roads, cars, and trains lead or are travelling towards the east.
moving in an easterly direction, headed toward the east

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] عازم شرق

مترادف و متضاد

رو به مشرق (صفت)
eastbound, eastward

جملات نمونه

1. eastbound traffic is very heavy
ترافیک از سوی خاور بسیار سنگین است.

2. A crash on the eastbound side of the freeway is blocking traffic.
[ترجمه ترگمان]تصادف در طرف eastbound بزرگراه مسدود کردن ترافیک است
[ترجمه گوگل]سقوط در سمت شرق از بزرگراه مسدود کردن ترافیک است

3. He caught an eastbound train to Tottenham Court Road.
[ترجمه ترگمان]او یک قطار eastbound را به خیابان دادگاه تاتنهام برد
[ترجمه گوگل]او قطار شرق را به جاده دادگاه تاتنهام برد

4. All eastbound trains have been cancelled due to faulty signals.
[ترجمه ترگمان]همه قطارهای eastbound به دلیل سیگنال های معیوب حذف شده اند
[ترجمه گوگل]به دلیل سیگنالهای معیوب، تمام قطارهای شرق قطار لغو شده اند

5. Northbound and eastbound trains connect at New York.
[ترجمه ترگمان]قطار northbound و eastbound به نیویورک وصل می شوند
[ترجمه گوگل]قطارهای Northbound و Eastbound در نیویورک متصل می شوند

6. I pulled out into the eastbound lane of Route
[ترجمه ترگمان]به کوچه ای باریک و باریک راه افتادم
[ترجمه گوگل]من به خط شرقى مسیر راه افتادم

7. The truck was traveling eastbound on Blossom Hill Road.
[ترجمه ترگمان]کامیون در حال سفر بر روی جاده شکوفه Hill بود
[ترجمه گوگل]کامیون به سمت شرق بر روی Blossom Hill Road رفت

8. The eastbound helix coiled against the sky like a giant concrete snail.
[ترجمه ترگمان]مارپیچ eastbound مثل حلزونی محکم به آسمان پیچیده بود
[ترجمه گوگل]هلی کوپتر شرقی در برابر آسمان مانند یک حلزون بتنی غول پیکر پیچ خورده است

9. She was struck by an eastbound truck on Geary.
[ترجمه ترگمان]یه کامیون رو به سمت شرق \"Geary\" کشته شد
[ترجمه گوگل]او توسط کامیون شرقی در Geary زده شد

10. Is this the eastbound train?
[ترجمه ترگمان]داریم به سمت شرق میریم؟
[ترجمه گوگل]آیا این قطار شرقی است؟

11. As Swann headed west, an eastbound Buick veered onto his side of the road. At the wheel was a 16-year-old girl driving on her learner's permit.
[ترجمه ترگمان]وقتی سو ان به طرف غرب می رفت، an بیوک به سمت غرب منحرف شد چرخ یک دختر ۱۶ ساله بود که در حال رانندگی با مجوز یاد گیرنده بود
[ترجمه گوگل]همانطور که سوآن به سمت غرب حرکت کرد، بویک در شرق باریک به طرف کنار جاده حرکت کرد در چرخ یک دختر 16 ساله بود که اجازه تحصیل به او را می داد

12. Eastbound East Road in Chaoyang District, located at the International Trade Building, 100 meters.
[ترجمه ترگمان]جاده شرق eastbound در منطقه Chaoyang واقع در ساختمان تجاری بین المللی ۱۰۰ متر است
[ترجمه گوگل]East Road East Road در ناحیه Chaoyang واقع در ساختمان تجارت بین المللی، 100 متر است

13. The eastbound carriageway of the motorway was closed.
[ترجمه ترگمان]The carriageway بزرگراه بسته شد
[ترجمه گوگل]راهآهن شرق در بزرگراه بسته شد

14. the eastbound carriageway of the motorway.
[ترجمه ترگمان]به سمت شرق اتوبان رانندگی می کند
[ترجمه گوگل]راهآهن شرق در بزرگراه

15. Could you direct me to the eastbound freeway on ramp, please ?
[ترجمه ترگمان]میشه منو مستقیما به بزرگراه شرقی برسونیم، لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید من را به راه آزادراه شرقی در رمپ هدایت کنید، لطفا؟

Eastbound traffic is very heavy.

ترافیک از سوی خاور بسیار سنگین است.



کلمات دیگر: