کلمه جو
صفحه اصلی

vapour


معنی : دمه، تبخیر کردن یا شدن، چاخان کردن، بخور دادن
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: vapor، vapor بخار

انگلیسی به فارسی

( vapor ) بخار، دمه، مه، تبخیر کردن یا شدن، بخوردادن، چاخان کردن


بخار، دمه، بخور دادن، تبخیر کردن یا شدن، چاخان کردن


انگلیسی به انگلیسی

• steam, mist (also vapor)
turn to vapor, vaporize, steam; talk pompously, boast, brag (also vapor)
vapour is a mass of tiny drops of water or other liquids in the air, which appear as a mist.

دیکشنری تخصصی

[مهندسی گاز] بخار، تبخیرکردن
[نساجی] بخار - مه
[آب و خاک] بخار

مترادف و متضاد

دمه (اسم)
vapor, vapour, steam

تبخیر کردن یا شدن (فعل)
vapor, vapour

چاخان کردن (فعل)
palaver, backslap, vapor, vapour

بخور دادن (فعل)
vapor, vapour, cense

جملات نمونه

1. The hollow glass tank contains hot mercury vapour.
[ترجمه ترگمان]تانک خالی حاوی بخار جیوه است
[ترجمه گوگل]مخزن شیشه ای توخالی حاوی جیوه گرم است

2. There was a hissing sound, and clouds of vapour were emitted.
[ترجمه ترگمان]صدای هیس هیس مانندی به گوش رسید و ابری از بخار بیرون آمد
[ترجمه گوگل]یک صدای شگفت انگیز وجود داشت، و ابرهای بخار منتشر شد

3. A cloud is a mass of vapour in the sky.
[ترجمه ترگمان]ابری از بخار در آسمان است
[ترجمه گوگل]ابر یک جرم بخار در آسمان است

4. The hot vapour spouted from a rusted pipe.
[ترجمه ترگمان]بخار داغ از لوله زنگ زده فوران می کند
[ترجمه گوگل]بخار داغ از یک لوله زنگ زده عبور کرد

5. The particles then form a vapour.
[ترجمه ترگمان]سپس ذرات یک بخار تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]سپس ذرات یک بخار تشکیل می دهند

6. Clouds are formations of condensed water vapour.
[ترجمه ترگمان]ابرها formations از بخار آب متراکم هستند
[ترجمه گوگل]ابرها تشکیلات بخار آب مایع هستند

7. Heat vapour steamed the desert under the blazing sun.
[ترجمه ترگمان]بخار حرارت صحرا را در زیر آفتاب سوزان بخار می کرد
[ترجمه گوگل]بخار گرم بخار را درون کویر تحت خورشید درخشان قرار داده است

8. The vapour made his eyes prick.
[ترجمه ترگمان]بخار چشمانش را باز کرد
[ترجمه گوگل]بخار چشمانش را خراشیده کرد

9. Water vapour condenses to form clouds.
[ترجمه ترگمان]بخار آب به شکل ابرها درآمده است
[ترجمه گوگل]بخار آب به شکل ابرها متصل می شود

10. No paint is impermeable to water vapour.
[ترجمه ترگمان]رنگ در بخار آب نفوذ ناپذیر است
[ترجمه گوگل]هیچ رنگی برای بخار آب نشتی نیست

11. Water vapour in the air condenses into fog.
[ترجمه ترگمان]بخار آب در هوای مه آلود به مه تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]بخار آب در هوا کنده به مه

12. The swept vapour screen may be best employed for 3-D computer displays and component visualisation.
[ترجمه ترگمان]صفحه بخار شسته شده ممکن است به بهترین شکل برای نمایش کامپیوتر ۳ بعدی و visualisation جزیی استفاده شود
[ترجمه گوگل]صفحه نمایش بخار جابجایی ممکن است برای نمایشگرهای رایانه 3 بعدی و تجسم کامپوننت مناسب باشد

13. Hot, halcyon days of sunshine and vapour trails, butterflies and crammed picnic baskets.
[ترجمه ترگمان]داغ، روز آرام و آرام، روز آرام خورشید و بخار، پروانه و سبد پیک نیک
[ترجمه گوگل]روزهای داغ و روزهای آفتابی و مسیرهای بخار، پروانه ها و سبد های پیک نیک براق

14. At all vapour pressures and compositions below it, the mixture is a vapour.
[ترجمه ترگمان]در همه فشار بخار و ترکیبات زیر آن، مخلوط یک بخار است
[ترجمه گوگل]در تمام فشارهای بخار و ترکیبات زیر آن، مخلوط بخار است

15. Unfortunately, the tunnels were still full of gasoline vapour, which was ignited by the gun's muzzle flash.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، تونل ها هنوز پر از بخار بنزین بودند که از دهانه لوله تفنگ آتش زبانه می کشید
[ترجمه گوگل]متاسفانه، تونل ها هنوز از بخار بنزین پر شده بودند، که توسط فلش ​​خلفت اسلحه بوجود آمد

پیشنهاد کاربران

بخار شدن

بخار


کلمات دیگر: