کلمه جو
صفحه اصلی

vessel


معنی : ظرف، کشتی، رگ، بشقاب، اوند، هر نوع مجرا یا لوله
معانی دیگر : گنجانه، سپار، خنور، (انجیل) دریافت کننده، جایگاه، حامل، (به ویژه بزرگ) کشتی، ناو، کرجی، (کالبدشناسی) رگ، عرق (عروق)، لوله، مجرا

انگلیسی به فارسی

اوند، کشتی، مجرا، رگ، بشقاب، ظرف، هر نوع مجرا یالوله


کشتی، رگ، ظرف، اوند، بشقاب، هر نوع مجرا یا لوله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hollow device used as a receptacle, esp. for liquids; container.
مترادف: container, receptacle, reservoir, tank, vat
مشابه: barrel, basin, bottle, bowl, cistern, crock, jar, jug, pail, pitcher, tub, urn, utensil

- They put the wine in bottles, casks, and other vessels.
[ترجمه ترگمان] آن ها شراب را در بطری ها، بشکه های و کشتی های دیگر می گذاشتند
[ترجمه گوگل] آنها شراب را در بطری ها، بطری ها و دیگر ظروف قرار داده اند

(2) تعریف: a structure designed for traveling on water; large boat; ship.
مترادف: boat, ship, steamship
مشابه: barge, craft, freighter, liner, scow, steamer, tanker, trawler

- In the harbor, we saw a large frigate and several other sailing vessels.
[ترجمه ترگمان] در بندرگاه کشتی های جنگی بزرگ و چندین کشتی بادبانی دیگر را دیدیم
[ترجمه گوگل] در بندر، ما یک ناوچه بزرگ و چندین کشتی دیگر را دیدیم

(3) تعریف: one of the many tube-shaped structures through which blood and other bodily fluids are carried; artery; vein.
مترادف: blood vessel
مشابه: artery, capillary, vein

- The aorta is a large blood vessel that leads from the heart.
[ترجمه ترگمان] آئورت یک رگ خونی بزرگ است که از قلب هدایت می شود
[ترجمه گوگل] آئورت یک رگ خون بزرگ است که از قلب منجر می شود
- Both veins and arteries are vessels through which blood flows.
[ترجمه ترگمان] هم رگ ها و هم عروق خونی هستند که از طریق آن جریان خون جریان می یابد
[ترجمه گوگل] هر دو رگ و رگ ها عروقی هستند که از طریق آن جریان خون جریان می یابد

(4) تعریف: one who is considered to hold a certain quality or trait.
مترادف: font, mine, repository, well
مشابه: carrier, gold mine, picture, reservoir, vehicle

- She is a vessel of joy.
[ترجمه ترگمان] او یک ظرف شادی است
[ترجمه گوگل] او یک رگ از شادی است

• large craft made for navigation on water, boat, ship; container, receptacle (especially for holding liquids); tubular duct through which bodily fluids flow (e.g. blood vessel); one who has or demonstrates a certain quality
a vessel is a ship or large boat.
a vessel is also a bowl or other container for keeping liquid in; a literary use.
see also blood vessel.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] کشتی - مجرا - ظرف - مخزن
[مهندسی گاز] ظرف، مخزن
[زمین شناسی] ظرف، قایق، مجرا، مخزن - یک لوله یا مجرای آوند چوبی که از چندین بخش مجرایی (تراکیت تعدیل یافته با دیواره های انتهای ناقص یا بدون آن) که انتها به انتهای هم قرار گرفته اند. (1961, cornquist).

مترادف و متضاد

ظرف (اسم)
adverb, container, dish, vessel, receptacle, utensil, repository, form, vase

کشتی (اسم)
bottom, vessel, ship, ark, wrestle, hulk, collier, prow

رگ (اسم)
vessel, streak, blood vessel, vena

بشقاب (اسم)
dish, vessel, plate, saucer

اوند (اسم)
vessel, vena

هر نوع مجرا یا لوله (اسم)
vessel

ship


Synonyms: barge, bark, bateau, boat, bottom, bucket, can, craft, liner, ocean liner, steamer, tanker, tub


container, bowl


Synonyms: basin, kettle, pitcher, pot, receptacle, urn, utensil


جملات نمونه

1. The Girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard.
به دختران پیشاهنگ اجازه داده شد تا هنگام گردش در "نیوی یارد" از کشتی در حال ساخت دیدار کوتاهی بکنند

2. My father burst a blood vessel when he got the bill from the garage.
وقتی پدرم داس را از گاراژ می آورد رگش پاره شد

3. Congress voted to decrease the amount of money being spent on space vessels.
کنگره تصویب کرد که مقدار پولی که صرف کشتی های فضایی می شود، بایستی کاهش داد

4. a vessel of wrath
مورد خشم

5. a blood vessel
رگ خون

6. a fishing vessel
کشتی ماهیگیری

7. a sailing vessel with an auxiliary motor
کشتی بادبانی با موتور احتیاطی (برای مواقعی که باد نیست)

8. he placed a large copper vessel over the fire
یک ظرف مسی بزرگ را روی آتش قرار داد.

9. the rupture of a blood vessel
پارگی (ناگهانی) رگ

10. Don’t look upon the vessel, but upon that which it contains.
[ترجمه learner] به ظرف نگاه نکنید اما به مظروف نگاه کنید . منظور اینکه مهم محتوی هست نه فرم و شکل و قالب
[ترجمه ترگمان]به کشتی نگاه نکنید، اما بر آن است که حاوی آن است
[ترجمه گوگل]نگاهی به کشتی ندهید، بلکه بر آنچه که در آن وجود دارد

11. We had sighted the vessel and were following it.
[ترجمه ترگمان]ما کشتی را دیده بودیم و به دنبال آن بودیم
[ترجمه گوگل]ما کشتی را دیدیم و دنبالش بودیم

12. The rupture of a blood vessel usually cause the mark of a bruise.
[ترجمه ترگمان]پارگی عروق خونی معمولا باعث کبودی میشه
[ترجمه گوگل]پارگی رگ های خونی معمولا باعث ایجاد نشانه ای از کبودی می شود

13. The vessel reached port the next morning.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد کشتی به بندر رسید
[ترجمه گوگل]صبح روز بعد کشتی به بندر رفت

14. He was accused of operating the vessel while drunk.
[ترجمه ترگمان]او متهم به کار در این کشتی در هنگام مستی شد
[ترجمه گوگل]او در حالی که مست بود متهم به عملی کردن کشتی شد

15. The vessel docked in Swansea after a ten-hour crossing.
[ترجمه ترگمان]این کشتی پس از ده ساعت عبور در سوانسی لنگر انداخته است
[ترجمه گوگل]این کشتی پس از گذراندن ده ساعت در Swansea سقوط کرد

16. A pot is a vessel for holding food.
[ترجمه ترگمان]یک کوزه یک کشتی برای نگه داشتن غذا است
[ترجمه گوگل]گلدان یک مخزن برای نگهداری مواد غذایی است

17. A cargo plane/ship/vessel carries cargo.
[ترجمه learner] یک هواپیما /کشتی باری ( cargo ) بار ( cargo ) می برد ( حمل می کند ) ( carry
[ترجمه ترگمان]یک صفحه کالا \/ کشتی \/ کشتی حامل محموله است
[ترجمه گوگل]یک بار محموله / کشتی / کشتی حمل بار

18. A fire broke out on board the vessel.
[ترجمه learner] آتش روی عرشه ( on board ) کشتی ( vessel ) ناگهان درگرفت
[ترجمه ترگمان]آتش در قایق خاموش شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی بر روی کشتی کشتی افتاد

19. Officers making a routine inspection of the vessel found fifty kilograms of the drug.
[ترجمه ترگمان]ماموران با بازرسی معمول این کشتی، ۵۰ کیلوگرم مواد مخدر را کشف کردند
[ترجمه گوگل]افسران بازرسی معمول از کشتی 50 کیلوگرم مواد مخدر را یافتند

20. They managed to haul the survivors aboard the vessel.
[ترجمه learner] آنها حمل ( haul ) بازماندگان ( survivors ) از روی ( abroad ) کشتی ( vessel ) را مدیریت کردند ( managed )
[ترجمه ترگمان]آن ها توانستند نجات یافتگان را از کشتی بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها توانستند بازماندگان را بر روی کشتی تحویل دهند

21. He almost broke a blood vessel from laughing so hard.
[ترجمه ترگمان] اون تقریبا داشت یه رگ خونی رو از خنده روده بر می کرد
[ترجمه گوگل]او تقریبا یک خمیر را از خنده بسیار سخت شکست

22. The vessel docked at Liverpool in April 18
[ترجمه ترگمان]این کشتی در ۱۸ آوریل در لیورپول پهلو گرفت
[ترجمه گوگل]این کشتی در 18 آوریل در لیورپول متصل شده است

He placed a large copper vessel over the fire.

یک ظرف مسی بزرگ را روی آتش قرار داد.


a vessel of wrath

مورد خشم


silver vessels of various seizes

ظروف نقره به اندازه‌های مختلف


a fishing vessel

کشتی ماهیگیری


different kinds of cargo vessels

انواع مختلف کشتی‌های باری


a blood vessel

رگ خون


پیشنهاد کاربران

رگ،

blood vessel:رگ خونی

مخزن،

بشقاب،

کانال، شریان

مجرا - رگ خون

رگ خونی

محفظه - مخزن

رگ

[ در بدن ] رگ ، کشتی
blood vessels 🌩
رگ های خونی

عروق ( در حیوانات )
آوند ( در گیاهان )

Blood Vessels : رگ های خونی / عروق خونی
1. Arteries = سرخرگ ها / شریان ها
2. Veins = سیاهرگ ها / ورید ها
3. Capillaries = مویرگ ها / شریانچه ها

رگ،
عروق

The small blood vessels in the nose bleed easily

۱. رگ ( لوله ای که خون را در بدن منتقل میکنه - سرخرگ و سیاهرگ فرق نمیکنه. همینکه خون را منتقل کنه vessel نام میگیره ) [ Artery : سرخرگ / Vein : سیاهرگ ]
ولی در نهایت هر دو رگ هستن و میتونید vessel را بهشون نسبت بدین

۲. ظرف - محفظه - جام - هر چیزی که در برگیرنده باشه

۳. وسیله ی حمل و نقل آبی مثل کشتی - معمولا به هر چیزیکه روی آب شناور باشه و حرکت کنه میشه نسبت داد. ولی vessel به کشتی های بزرگ هم اشاره داره


نکات اضافی :

■ تعریف دیکشنری درباره vessel :
1a : a container ( such as a cask, bottle, kettle, cup, or bowl ) for holding something. b : a person into whom some quality ( such as grace ) is infused a child of light, a true vessel of the Lord— H. J. Laski. 2 : a watercraft bigger than a rowboat especially : ship sense 1.

■ فرق سیاهرگ و سرخرگ :
Arteries are blood vessels responsible for carrying oxygen - rich blood away from the heart to the body. Veins are blood vessels that carry blood low in oxygen from the body back to the heart for reoxygenation. Arteries and veins are two of the body's main type of blood vessels.

کشتی فضایی
سفینه ی فضایی


شریان

شناور ، به هر وسیله آبرو از قبیل هاور کرافت ، قایق پرنده ، هواپیمای آب نشین ، که جهت ترابری دریایی استفاده میشود اطلاق می گردد
( قوانین راه دریایی COLREG )
( قانون سوم بخش a )
( دریانوردی ) ( ناوبری )

شناور هم معنی میده

vessel ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: آوند چوبی
تعریف: لولۀ ممتد عمودی در برخی گیاهان که از یاخته های نسبتاً پیشرفتۀ نای مانند تشکیل شده است و شیرۀ خام در آن جریان دارد|||متـ . چوب آوند


کلمات دیگر: