کلمه جو
صفحه اصلی

heading


معنی : سرنامه، عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ
معانی دیگر : سرتیتر، (بخشی از یک موضوع) بخش، قسمت، طبقه بندی، جهت حرکت (هواپیما یا کشتی و غیره)، سویش، مسیر، تاری  ونشانی نویسنده کاغذ

انگلیسی به فارسی

عنوان گذاری، عنوان، سرصفحه، سرنامه، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ، با سرتوپ زدن


عنوان، سرصفحه، عنوان گذاری، سرنامه، باسرتوپ زدن، تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a word, phrase, or the like at the top or front of a piece of writing; title; caption.
مشابه: title

(2) تعریف: the direction in which a ship or aircraft is moving.

(3) تعریف: in aeronautics, the direction an aircraft is pointing, expressed as the angle between the aircraft's axis and magnetic north.

• title, headline; flight direction
a heading is the title of a piece of writing, written or printed at the top of it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دالان شناسایی
[کامپیوتر] سر فصل، عنوان .
[زمین شناسی] عنوان، سمت ،نقب زنی، رگه بالای گالری . سطح درونی یا مسیر هوا که در معدن هدایت می شود .
[ریاضیات] در ابتدا
[معدن] تونل پیشاهنگ (حفر چاه و تونل)
[آب و خاک] عنوان

مترادف و متضاد

سرنامه (اسم)
address, superscription, heading, letterhead

عنوان (اسم)
way, address, cause, reason, motive, head, excuse, manner, title, superscription, heading, caption, headline, pretext, method, capitulary, fashion, salvo, lemma

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

عنوان گذاری (اسم)
heading

باسرتوپ زدن (اسم)
heading

تاریخ و نشانی نویسنده کاغذ (اسم)
heading

title


Synonyms: caption, description, descriptor, headline, label, legend, lemma, rubric


course


Synonyms: aim, angle, bearing, compass reading, direction, line, point, point of compass, route, track, trajectory, way


جملات نمونه

1. troops heading toward the front
سربازانی که به طرف جبهه می رفتند

2. he is heading for trouble
به اشکال بر خواهد خورد.

3. i am heading home
من عازم منزل هستم.

4. we are heading into a storm
ما داریم به سوی توفان می رویم.

5. the company was heading toward its final decline
شرکت به سوی افول محرز خود در حرکت بود.

6. he changed his article's heading
او عنوان مقاله ی خود را عوض کرد.

7. They detoured around the traffic jam by heading south.
[ترجمه مهاجری] آنها با حرکت به سمت جنوب، ترافیک را دور زدند.
[ترجمه ترگمان]آن ها با رفتن به سمت جنوب، در اطراف مربای ترافیک پرسه می زنند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت جنوب رفتند

8. Heading away from the mountains, I soon found an easier path leading downhill to the village.
[ترجمه ترگمان]به زودی از کوه ها به راه افتادم و خیلی زود راه باریکی را پیدا کردم که به سوی دهکده هدایت می شد
[ترجمه گوگل]به زودی از کوه ها دور می شوم، به زودی یک مسیر آسان تر به سراغ روستا رفتم

9. The coach driver made several pickups before heading for the airport.
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس قبل از رفتن به فرودگاه چندین وانت را سوار کرد
[ترجمه گوگل]راننده تا قبل از رفتن به فرودگاه، چندین وانت را انتخاب کرد

10. Union leaders are heading for victory in their battle over workplace rights.
[ترجمه ترگمان]رهبران اتحادیه برای پیروزی در مبارزه خود بر سر حقوق کار در حال حرکت هستند
[ترجمه گوگل]رهبران اتحادیه در نبرد خود در برابر حقوق محل کار پیروزی می کنند

11. They're heading for disaster if they're not careful.
[ترجمه ترگمان]اگر احتیاط نکنن دارن به سمت بلا حرکت می کنن
[ترجمه گوگل]اگر آنها دقت نکنند، آنها به سمت فاجعه می روند

12. The ship was heading for Cuba.
[ترجمه ترگمان]کشتی عازم کوبا بود
[ترجمه گوگل]کشتی به کوبا رفت

13. Is the world heading for disaster?
[ترجمه ترگمان]دنیا داره به سمت فاجعه میره؟
[ترجمه گوگل]آیا جهان به دنبال فاجعه است؟

14. I've told him that he's heading for trouble, but he doesn't listen - it's just water off a duck's back.
[ترجمه ترگمان]به او گفتم که به دردسر افتاده است، اما گوش نمی دهد - فقط آب از پشت یک اردک است
[ترجمه گوگل]من به او گفتم که او برای مشکل دچار مشکل می شود، اما او گوش نمی دهد - فقط یک قوطی آب است

15. The sand boat was heading inshore.
[ترجمه ترگمان]قایق شنی به طرف ساحل نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]قایق شن و ماسه به سمت ساحل رفت

The headings of the book's chapters are printed in capital letters.

عنوان فصل‌های کتاب با حروف بزرگ چاپ شده است.


He changed his article's heading.

او عنوان مقاله‌ی خود را عوض کرد.


پیشنهاد کاربران

سر تیتر


قدرت سر زنی

رفتن در مسیر مشخص

Heading=going

سینه کار

در فوتبال به معنی" زدن سر به توپ" میباشد.

پیش رو

۱. عنوان، سرمقاله، سرتیتر
۲. عازم، عازم جایی مشخص بودن
مثلا:
Harry and Meghan may be heading to Canada
هری و مگان ممکن است عازم کانادا شوند

عنوان ، سرفصل

اگر فعل باشد :به سویی حرکت کردن

عنوان - در راس

به سمت جایی کله کردن

در زراعت
تشکیل گل آذین و گل ( سنبله و پانیکول )


کلمات دیگر: