کلمه جو
صفحه اصلی

lineation


معنی : ترسیم خط، خط کشی، خط گذاری
معانی دیگر : نشان گذاری با خط، کشاگذاری، مجموعه یا شبکه ی خطوط، خط بندی، کشابندی

انگلیسی به فارسی

خط کشی، ترسیم خط، خط گذاری


خطوط، ترسیم خط، خط کشی، خط گذاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of marking or dividing into lines.

(2) تعریف: an outline.
مشابه: line

(3) تعریف: a system or arrangement of lines.

• marking with lines; division into lines; sketch, outline; description

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] خطوارگی، خط بندی یکی از خطوط خراشی که معمولا موازی بوده و در اثر یخچال روی سطح سنگ بوجود می آیند هنگامی که خطوط در امتداد محورمشخص باشند، از خطوارگی صحبت می شود و این محور غالبا با جهت یافتگی بلورهای منشوری یا سوزنی شکل منطبق است. مثلا، امتداد بلورهای آمفیبول در یک آمفیبولیت، اولا نشان دهنده محور و ثانیا جهت خطوارگی است.
[ریاضیات] ترتیب روی خط و یا خط گذاری
[معدن] ساختار خطی (زمین شناسی ساختمانی)

مترادف و متضاد

ترسیم خط (اسم)
lineation

خط کشی (اسم)
lineation, lining

خط گذاری (اسم)
lineation

پیشنهاد کاربران

lineation ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: خطوارگی
تعریف: خطواره بودن ساختار یک سنگ


کلمات دیگر: