کلمه جو
صفحه اصلی

reciprocating


معنی : متقابل
معانی دیگر : پس وپیش رو، دوسورو، دارای حرکات متناوب

انگلیسی به فارسی

متقابل


انگلیسی به انگلیسی

• reciprocatory; moving interchangeably backward and forward

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] رفت و آمدی
[مهندسی گاز] دارای حرکت متناوب، رفت وآمدی
[پلیمر] جلو و عقب رونده، رفت و برگشتی

مترادف و متضاد

متقابل (صفت)
polar, mutual, reciprocal, reciprocating

جملات نمونه

1. the sewing machine's needle was reciprocating up and down
سوزن چرخ خیاطی متناوبا بالا و پایین می رفت.

2. He reciprocated by wishing her good luck.
[ترجمه ترگمان]او نیز با آرزوی موفقیت او جبران کرد
[ترجمه گوگل]او با آرزوی خوشبختی به او پاسخ می دهد

3. Sadly, my feelings for him were not reciprocated.
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، احساسات من نسبت به اون جبران نشده
[ترجمه گوگل]متاسفانه، احساسات من برای او متقابل نبود

4. He needs these people to fulfill his ambitions and reciprocates by bringing out the best in each of them.
[ترجمه ترگمان]او به این افراد نیاز دارد تا جاه طلبی های خود و reciprocates را با بیرون آوردن بهترین ها در هر یک از آن ها انجام دهد
[ترجمه گوگل]او به این افراد نیاز دارد تا جاه طلبی های خود را به دست آورد و با هر کدام از آنها بهترین ها را برآورده سازد

5. When he spoke I was expected to reciprocate with some remark of my own.
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به صحبت کرد، انتظار داشتم که آن را با چند جمله خودم جبران کنم
[ترجمه گوگل]انتظار داشتم که وقتی سخن میگفتم با برخی از سخنان خودم پاسخگو بودم

6. The representatives of both sides reciprocated formal expressions of goodwill.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان هر دو طرف ابراز همدردی کردند
[ترجمه گوگل]نمایندگان هر دو طرف، علامت های رسمی حسن نیت را به عهده می گیرند

7. Some electric razors have reciprocating heads.
[ترجمه ترگمان]بعضی از تیغ های الکتریکی سر و کله ندارند
[ترجمه گوگل]برخی از تیغه های الکتریکی دارای سرپیچ های مجاور هستند

8. We invited them to dinner and a week later they reciprocated.
[ترجمه ترگمان]ما آن ها را برای شام دعوت کردیم و یک هفته بعد آن ها با هم تلافی کردند
[ترجمه گوگل]ما آنها را به شام ​​دعوت کردیم و یک هفته بعد آنها متعهد شدند

9. It was a hopeless love that could not possibly be reciprocated.
[ترجمه ترگمان]عشقی عبث بود که ممکن نبود جبران شود
[ترجمه گوگل]این یک عشق ناامید بود که نمی توانست متقابلا باشد

10. Her passion for him was not reciprocated.
[ترجمه ترگمان]عشق او نسبت به او جبران نشده بود
[ترجمه گوگل]شور و شوق او برای او متقابل نبود

11. I wasn't sure whether to laugh or to reciprocate with a remark of my own.
[ترجمه ترگمان]مطمئن نبودم که خنده ام بگیرد یا تلافی کنم
[ترجمه گوگل]من مطمئن نبودم که آیا با یک سخنرانی از خودم می خندم و یا با هم مخالفم

12. Although she did not reciprocate his feelings, she did not discourage him.
[ترجمه ترگمان]با آن که او احساسات خود را عوض نمی کرد، او را دلسرد نمی کرد
[ترجمه گوگل]اگر چه او احساسات خود را متوقف نمی کرد، او از او دلسرد نشد

13. He has invited me to dinner so many times,and I must reciprocate.
[ترجمه ترگمان]او مرا به شام دعوت کرده است و من باید تلافی کنم
[ترجمه گوگل]او چندین بار به من شام دعوت کرده است و من باید پاسخگو باشم

14. They wanted to reciprocate the kindness that had been shown to them.
[ترجمه ترگمان]می خواستند محبتی را که به آن ها نشان داده بودند جبران کنند
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند مهربانی را که به آنها نشان داده شد، متوقف کنند

15. The piston is reciprocating inside cylinder.
[ترجمه ترگمان]پیستون در داخل استوانه رفت و برگشتی است
[ترجمه گوگل]پیستون درون سیلندر مجزا است

پیشنهاد کاربران

رفت و برگشتی


کلمات دیگر: