کلمه جو
صفحه اصلی

depressant


معنی : عامل پریشانی، دژم ساز، عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی
معانی دیگر : (دارو) افسرده گر، کندساز، آرامبخش (کاهنده ی میزان فعالیت اعصاب یا عضلات)

انگلیسی به فارسی

عامل پریشانی، دژم ساز، عامل کاهش‌دهنده فعالیت بدنی


افسرده، عامل پریشانی، دژم ساز، عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی


انگلیسی به انگلیسی

• someone or something that depresses; substance which depresses bodily activity (i.e. alcohol); sedative, drug that reduces tension and anxiety
sedative, reducing the vital activities (medicine); causing depression; reducing economic activity

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] افسرنده
[معدن] بازداشتکننده (فلوتاسیون)

مترادف و متضاد

sedative


عامل پریشانی (اسم)
depressant

دژم ساز (اسم)
depressant

عامل کاهش دهنده فعالیت بدنی (اسم)
depressant

Synonyms: calmant, downer, intoxicant, relaxant, tranquilizer


جملات نمونه

1. These drugs have a depressant effect.
[ترجمه ترگمان]این داروها اثر افسردگی دارند
[ترجمه گوگل]این داروها اثر افسردگی دارند

2. Because alcohol is a central nervous system depressant, many people are under the impression that it improves sleep.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که الکل یک سیستم عصبی مرکزی است، بسیاری از مردم تحت تاثیر این تصور قرار دارند که خواب را بهبود می بخشد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که الکل یک افسردگی سیستم عصبی مرکزی است، بسیاری از افراد در معرض این هستند که خواب را بهبود می بخشد

3. Far from being a simple depressant, alcohol is a subtle, complicated drug that exerts a wide range of pharmacological effects.
[ترجمه ترگمان]الکل یک داروی ساده و پیچیده است که طیف وسیعی از اثرات دارویی را وارد می کند
[ترجمه گوگل]الکل یک دارو افسرده و پیچیده است که طیف وسیعی از اثرات دارویی را به وجود می آورد

4. Slaughterers constantly complained of the stockpile as a depressant keeping prices lower than available tonnages justified.
[ترجمه ترگمان]Slaughterers به طور مداوم از انبار به عنوان یک قیمت نگه داشتن قیمت کمتری نسبت به tonnages در دسترس شاکی بودند
[ترجمه گوگل]کشتارگاه ها به طور دائم از ذخیره سازی شکایت می کنند، زیرا قیمت نگهداری افسرده پایین تر از tonnages موجود توجیه می شود

5. Marijuana exhibits characteristics of a depressant as well as a stimulant; however, it is classified as neither.
[ترجمه ترگمان]ماری جووانا ویژگی های یک depressant و نیز یک محرک را نشان می دهد؛ با این حال آن را نه به عنوان یک محرک دسته بندی می کند
[ترجمه گوگل]ماری جوانا دارای ویژگی های افسردگی و همچنین محرک است با این حال، آن را به عنوان نه طبقه بندی شده است

6. Alcohol is a depressant.
[ترجمه ترگمان]الکل a است
[ترجمه گوگل]الکل افسرده است

7. Meanwhile according to the depressant synergism's principle, we compounded EVA with polymer surface active agent.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، طبق اصل synergism depressant، ما EVA را با عامل فعال سطح پلی مر ترکیب کردیم
[ترجمه گوگل]در عین حال با توجه به اصل همبستگی افسرده، EVA را با عامل فعال سطحی پلیمر ترکیب کردیم

8. The invention discloses a pour point depressant of lubricating oil, which is a terpolymer of pentaerythritol-2-fatty acid ester, fumaric acid and acrylamide.
[ترجمه ترگمان]این اختراع نشان دهنده یک نقطه ریزش از نوع روغن کرچک است که a اسید چرب pentaerythritol - ۲ - اسیده ای چرب، fumaric اسید و acrylamide است
[ترجمه گوگل]این اختراع افسردگی ذوب نفت روان کننده را تشخیص می دهد که یک ترپلیمر اسید استیک اسید پنتا کارتیترول 2، اسید فوماریک و آکریل آمید است

9. Being an effective depressant of diaspore, SA3 has such properties as lower dosage, good applicability and high selectivity.
[ترجمه ترگمان]SA۳ بودن موثر depressant، دارای ویژگی هایی چون میزان مصرف، قابلیت کاربرد خوب و گزینش پذیری بالا است
[ترجمه گوگل]SA3 دارای افسردگی مؤثر دیاسپور، خواصی مانند دوز پایین، کاربرد مناسب و انتخابی بالا دارد

10. These results suggested that the central depressant effect of anisodine can be antagonized by physostigmine and adrenomimetics, while regitine is synergistic.
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان داد که اثر افسردگی مرکزی of را می توان با physostigmine و adrenomimetics مقایسه کرد در حالی که regitine هم synergistic است
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان می دهد که اثر افسردگی مرکزی آنزیدون را می توان با فیزیستیگمین و آدرنومیزه های آنتاگونیزه، در حالی که رگیتین سینرژیک است

11. Phenobarbital is a respiratory depressant. The degree of respiratory depression is dependent upon the dose.
[ترجمه ترگمان]phenobarbital یک نوع تنفسی است میزان افسردگی تنفسی به مقدار زیادی وابسته است
[ترجمه گوگل]فنوباربیتال یک نوع افسردگی تنفسی است میزان افسردگی تنفسی بستگی به دوز دارد

12. Nembutal Sodium exerts a depressant action on the CNS and shares the sedative-hypnotic actions typical of the barbiturates.
[ترجمه ترگمان]Nembutal سدیم یک عمل بازداشت کننده را در سیستم عصبی مرکزی اعمال می کند و اقدامات آرام بخش به آرام بخش را در barbiturates به اشتراک می گذارد
[ترجمه گوگل]سدیم Nembutal اعمال افسردگی روی CNS را اعمال می کند و فعالیت های آرامبخش و هیپنوتیزم معمولی باربیاتورات را به اشتراک می گذارد

13. The varieties of copper sulphide depressants were introduced. The development and present situation of thioglycolic acid as an organic depressant for Cu-Mo separation were presented.
[ترجمه ترگمان]داروهای مسی و سولفید مس نیز معرفی شدند توسعه و وضعیت کنونی اسید thioglycolic به عنوان an آلی برای جداسازی Cu - Mo ارایه شد
[ترجمه گوگل]انواع افسردگی های سولفید مس معرفی شد وضعیت توسعه و وضعیت فعلی اسید تیوگلیکولیک به عنوان افسردگی آلی برای جداسازی Cu-Mo ارائه شده است

14. Psychoactive substances are commonly grouped toare stimulants, depressant, or hallucinogens.
[ترجمه ترگمان]مواد Psychoactive معمولا محرک toare (toare)، depressant، یا hallucinogens می باشند
[ترجمه گوگل]مواد روانگردان معمولا به محرک ها، افسردگی، یا هالوسیژن ها تقسیم می شوند

پیشنهاد کاربران

مواد مخدر را می توان به دو گروه اصلی تقسیم بندی کرد:

■ سرکوب کننده
مواد مخدری که واکنش های مغز را آهسته می کند. ( depressant )

اثرات: کم شدن سرعت تنفس و ضربان قلب - کم شدن فشار خون - خواب آور
( هروئین، تریاک، مورفین )



■ محرک
مواد مخدری که به سیستم عصبی بدن سرعت می بخشد. ( stimulant )

اثرات: بیشتر شدن سرعت تنفس و ضربان قلب، بیشتر شدن فشار خون، جلوگیری از خواب مثال ( کوکائین - آمفتامین )

داروی آرام بخش

( کاهنده یا کند کننده ی میزان فعالیت اعصاب و عضلات بدن )


کلمات دیگر: