کلمه جو
صفحه اصلی

select


معنی : خاص، برگزیده، سره، ممتاز منتخب، برگزیدن، جدا کردن، گزیدن، انتخاب کردن
معانی دیگر : گزیده، دستچینی، منتخب، گلچین، عالی، برجسته، نخبه، زبده، دیرپسند، سخت گزین، دستچین کننده، سخت پذیر، گلچین کردن، دستچین کردن، سوا کردن، انحصاری، سوا کرده

انگلیسی به فارسی

برگزیده، ممتاز منتخب، سوا کرده، گزیدن، جدا کردن،انتخاب کردن


گزیدن، انتخاب کردن


انتخاب کنید، انتخاب کردن، برگزیدن، گزیدن، جدا کردن، برگزیده، سره، ممتاز منتخب، خاص


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: selects, selecting, selected
• : تعریف: to choose as a preference from among alternatives; pick.
مترادف: choose, opt for, pick
مشابه: cast, cull, favor, handpick, pick out, prefer, settle on, single, single out

- It can be difficult to select a gift for one's boss.
[ترجمه ترگمان] انتخاب یک هدیه برای یک رئیس دشوار است
[ترجمه گوگل] انتخاب یک هدیه برای رئیس یکی دشوار است
- She carefully selected her clothes for the interview.
[ترجمه ترگمان] او با دقت لباس هایش را برای مصاحبه انتخاب کرد
[ترجمه گوگل] او لباس هایش را برای مصاحبه به دقت انتخاب کرد
- The school board selected her as the new principal.
[ترجمه ترگمان] هیات مدیره مدرسه او را به عنوان مدیر جدید انتخاب کرد
[ترجمه گوگل] هیئت مدرسه او را به عنوان مدیر جدید انتخاب کرد
- He was proud that the committee selected him to receive this prestigious award.
[ترجمه ترگمان] او افتخار داشت که این کمیته او را برای دریافت این جایزه معتبر انتخاب کرده است
[ترجمه گوگل] او افتخار می کرد که کمیته او را انتخاب کرد تا این جایزه معتبر را دریافت کند
صفت ( adjective )
مشتقات: selectness (n.), selector (n.)
(1) تعریف: selected in preference to others.
مترادف: chosen, preferred
مشابه: choice, elite, favorite

- Only select students are invited to attend the professor's gatherings.
[ترجمه ترگمان] تنها از دانش آموزان برای شرکت در جلسات پروفسور دعوت می شود
[ترجمه گوگل] فقط دانشجویان انتخاب شده برای شرکت در استادان دعوت شده اند

(2) تعریف: of special value; excellent.
مترادف: excellent, exceptional
مشابه: bully, choice, elegant, fine, first-class, first-rate, four-star, prime, quality, special, superb, superior, superlative, tiptop, topnotch

- He drinks only the most select wines.
[ترجمه ترگمان] او فقط the نوع شراب می نوشد
[ترجمه گوگل] او تنها شراب انتخاب شده را انتخاب می کند
- His parents want him to attend one of the select eastern schools.
[ترجمه ترگمان] والدین او می خواهند او در یکی از مدارس انتخاب شده شرقی شرکت کند
[ترجمه گوگل] والدین او می خواهند او را در یکی از مدارس انتخابی شرقی شرکت کنند

(3) تعریف: particular; exclusive.
مترادف: exclusive
مشابه: closed, elite, particular, restricted, restrictive, special, specific

- Only a select group of people were told about the decision.
[ترجمه ترگمان] تنها یک گروه منتخب از مردم در مورد این تصمیم گفته شد
[ترجمه گوگل] فقط یک گروه انتخابی از مردم درباره تصمیم تصمیم گرفتند

• choose, pick out
chosen, picked out; choice, superior, prime; discriminating, choosy, picky
if you select something, you choose it.
select means considered to be among the best of its kind.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] انتخاب کردن - انتخاب اعلام آمادگی به کامپیوتر برای کار بایک شیی در هر لحظه می توانید یک یا چند شیء را انتخاب کنید . معمولاً با فشار دکمه ماوس بر روی شیء، ان را انتخاب می کنید . برای انتخاب دسته ای از اشیاء گزینهی marquse select را به کار ببرید . یا هنگام فشار دکمه ی ماوس روی اشیاء کلید shift را پایین نگه دارید. تا تمام اشیا در کادر محدود کننده ( bounding box ) قرار بگیرند
[برق و الکترونیک] انتخاب کردن
[مهندسی گاز] برگزیده، منتخب، انتخاب کردن
[ریاضیات] انتخاب کردن، گزیدن

مترادف و متضاد

خاص (صفت)
own, private, noble, specific, characteristic, privileged, elect, select, special, particular, peculiar, gently born

برگزیده (صفت)
favorite, picked, choice, selective, select, chosen

سره (صفت)
pure, select

ممتاز منتخب (صفت)
select

برگزیدن (فعل)
single, choose, designate, pick, elect, select, put up, opt, pick over, prefer

جدا کردن (فعل)
chop, cut off, disconnect, intercept, rupture, analyze, choose, part, divide, dispart, amputate, separate, unzip, detach, segregate, try, calve, select, rive, cleave, unlink, pick out, sequester, insulate, dissociate, disassociate, individuate, disunite, draw off, enisle, excide, exscind, lixiviate, uncouple, prescind, seclude, sequestrate, sever, sunder, untwist

گزیدن (فعل)
choose, sting, bite, select

انتخاب کردن (فعل)
single, choose, chap, elect, select, opt, pick out, wale

excellent, elite, preferable


Synonyms: best, blue-chip, boss, choice, chosen, cool, cream, culled, delicate, discriminating, eclectic, elect, elegant, exclusive, exquisite, favored, first-class, first-rate, handpicked, limited, number one, pick, picked, posh, preferred, prime, privileged, rare, recherché, screened, selected, selective, special, superior, top, topnotch, tops, weeded, winner, winnowed, world-class


Antonyms: inferior, poor, second-rate


pick out, prefer from among choices


Synonyms: choose, cull, decide, elect, make, make a choice, make a selection, mark, name, opt, optate, opt for, peg, pick, pin down, say so, single out, slot, sort out, tab, tag, take, tap, winnow


Antonyms: refuse, reject


جملات نمونه

1. a select group of poets
یک دسته شاعر برجسته

2. harvard is a very select school
دانشگاه هاروارد همه کس را نمی پذیرد. (در پذیرش دانشجو سختگیر است)

3. he spoke for a select audience
او برای شنوندگان دستچینی شده سخنرانی کرد.

4. they only admitted a select few
فقط تعداد معدودی از برگزیدگان را راه دادند.

5. Always select the right tool for the job.
[ترجمه ترگمان]همیشه ابزار مناسب برای این کار را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]همیشه ابزار مناسب برای این کار را انتخاب کنید

6. If possible, select pairs of fish that already have a track record for breeding.
[ترجمه ترگمان]در صورت امکان، جفت ماهی را انتخاب کنید که پیش از این سابقه track برای پرورش داشته باشند
[ترجمه گوگل]در صورت امکان، جفت های ماهی را انتخاب کنید که در حال حاضر دارای یک رکورد برای پرورش هستند

7. Select 'New Mail' from the 'Send' menu.
[ترجمه ترگمان]انتخاب نامه جدید از منوی بفرستید
[ترجمه گوگل]'ایمیل جدید' را از منوی 'ارسال' انتخاب کنید

8. She lets her son select his own Christmas present.
[ترجمه ترگمان]او اجازه می دهد که پسرش هدیه کریسمس خودش را انتخاب کند
[ترجمه گوگل]او اجازه می دهد پسر خود را انتخاب کنید کریسمس خود را در حال حاضر

9. Select your favourite fruit or veg and pickle them while they are still fresh.
[ترجمه ترگمان]میوه ها و سبزیجات مورد علاقه خود را انتخاب کنید و در حالی که هنوز تازه هستند، آن ها را مزه مزه کنید
[ترجمه گوگل]میوه یا سبزی مورد علاقه خود را انتخاب کنید و آنها را در حالی که هنوز تازه هستند ترشی کنید

10. It is important to select a software package that suits your requirements.
[ترجمه ترگمان]انتخاب یک بسته نرم افزاری که متناسب با الزامات شما باشد مهم است
[ترجمه گوگل]مهم است که یک بسته نرم افزاری مناسب را انتخاب کنید

11. The judges will select the best from this year's crop of first novels.
[ترجمه ترگمان]داوران بهترین رمان های امسال را انتخاب خواهند کرد
[ترجمه گوگل]قضات بهترین رمانهای سال گذشته را انتخاب خواهند کرد

12. He is one of a select band of top class players.
[ترجمه ترگمان]او یکی از اعضای منتخب بازیکنان رده بالای گروه است
[ترجمه گوگل]او یکی از گروه های انتخابی برتر است

13. Select committees have the power to subpoena witnesses.
[ترجمه ترگمان]کمیته ها قدرت احضاریه شهود رو دارند
[ترجمه گوگل]کمیته های انتخابی قدرت شنیدن شهود دارند

14. Look at the on-screen menu and select the "File" option.
[ترجمه ترگمان]منوی صفحه نمایش را ببینید و گزینه \"File\" را انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]به منوی روی صفحه نگاه کنید و گزینه 'File' را انتخاب کنید

15. The floorcovering you select will need to be impervious to water.
[ترجمه ترگمان]floorcovering که شما انتخاب می کنید باید در برابر آب مقاوم باشد
[ترجمه گوگل]پوشش کف شما انتخاب می شود باید به آب غیر قابل نفوذ باشد

16. The president met with a select group of senior ministers.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با یک گروه منتخبی از وزرای ارشد دیدار کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با یک گروه انتخاب شده از وزرای ارشد ملاقات کرد

17. The design of the course allows students to select modules according to their interests.
[ترجمه ترگمان]طراحی این دوره به دانش آموزان اجازه می دهد تا modules را براساس علایق خود انتخاب کنند
[ترجمه گوگل]طراحی این دوره به دانشجویان اجازه می دهد که ماژول ها را با توجه به منافع خود انتخاب کنند

Harvard is a very select school

دانشگاه هاروارد همه کس را نمی‌پذیرد. (در پذیرش دانشجو سخت‌گیر است)


He selected a blue shirt, I selected a white one.

او یک پیراهن آبی انتخاب کرد و من یک پیراهن سفید.


They only admitted a select few.

فقط تعداد معدودی از برگزیدگان را راه دادند.


He spoke for a select audience.

او برای شنوندگان گلچین‌شده سخنرانی کرد.


a select group of poets

یک دسته شاعر برجسته


He was selected to lead the group.

او برگزیده شد که گروه را رهبری کند.


Iraj Mirza's selected poems

اشعار گزیده‌ی ایرج میرزا


پیشنهاد کاربران

Or select Zeinab
Or select the flies
یا زینب را انتخاب کن
یا مگس ها را انتخاب کن

کلمه select فعل selectionاسم. . بیشتر در پست ومقام استفاده می شود در مجلس و وزارت بر گزیدن . گزیدن؟ نام اصلی معنی لغت است. . . . . . برای شی ویا تصمیم گرفتن یا انتخاب کردن ازchoose استفاده می کنیم مانند این جمله من مترو انتخاب کردم بجای اتوبوس شهری این انتخاب choose. . نمی توان گفت مترو را برگزیدم select برای وزرات . مقام. پست. رابرگزیدن استفاده می شود




. .

. . . . . که کاربرد برای شی وتفکر کردن به انتخاب کردن که یک تصمیم است choose است مثلا من مترو را به جای اتوبوس انتخاب کردم برای رفتن پ س یک تصمیم بودو انتخاب کردن ولی select من مترو را برگزیدم معنی وکلام رایج نیست . . . . ما میتوانیم بگوییم فلان نماینده برگزیده شد

opt

یعنی انتخاب کردن
برگزیدن
مترادف آن: choose


select ( adj ) = خاص، منتخب، برگزیده، گلچین، برجسته، نخبه، زبده، ممتاز، انحصاری، مرغوب، پسند، انتخابی

select grade = الوار مرغوب
command select system = سیستم فرمان انتخابی


examples:
1 - It's a very select club - I've been trying unsuccessfully to join it for years.
این یک باشگاه بسیار منتخب است - سالهاست که من به طور ناموفق سعی در عضویت در آن را دارم.
2 - These activities should be available to all students, not just a select few.
این فعالیت ها باید در دسترس همه دانش آموزان باشد ، نه فقط تعدادخاص.
3 - Hamilton lives in a very select part of Boston.
همیلتون در یک قسمت بسیار انحصاری از بوستون زندگی می کند.


select ( verb ) = برگزیدن، انتخاب کردن، انتخاب شدن، دستچین کردن، سوا کردن

examples:
1 - He was selected to play for Australia at the age of only 18.
او فقط در سن 18 سالگی برای بازی در استرالیا برگزیده شد.
2 - You can select from among the offerings shown on this screen.
می توانید از میان پیشنهادهای نمایش داده شده در این صفحه انتخاب کنید.
3 - There was a choice of four prizes, and the winner could select one of them.
چهار جایزه انتخاب شده بود و برنده می توانست یکی از آنها را انتخاب کند.
4 - A mouse is a device which makes it easier to select different options from computer menus.
ماوس دستگاهی است که انتخاب گزینه های مختلف از منوهای رایانه را آسان تر می کند.
5 - ?How do you select people for promotion
چگونه افراد را برای ارتقا بر می گزینید ( سوا می کنید ) ؟
6 - he selected spanish as his language class.
او زبان اسپانیایی را به عنوان کلاس زبان خود انتخاب کرد.

adj:
منتخب
برگزیده

اختیار کردن ( برگزیدن )

همون معنی انتخاب کردن ( choose ) رو میده ولی رسمی تره پس از نظر من برگزیدن خوب تره


کلمات دیگر: